سلام بر عاشق زندگی
سلام به دوست با اراده ای که با تلاشهای پاکش، زندگی رو هم عاشق خودش کرده ..
داداش جون درباره سوالت،
درست تحلیل کردی ..
بیشتر بچه های اینجا، اگر نگیم همه، همین ارتباط رو تجربه کردن؛
وقتی در دوره های ابتدایی ابتلا به عمل ناهنجار خودارضایی بودیم،
بیشتر دلیلمون برای انجام همچین کار زشتی، چشیدن لذتی بود که در فرآیندش وجود داشت؛ هر چند میدونستیم که بعدش هم رنج و اضطراب زیادی رو تحمل خواهیم کرد؛
اما به مروز که بیشتر به خودمون مسلط شدیم و فهمیدیم لذتش، لذت اصیلی نیست و از نظر جسمی از کار زشت خود ارضایی فاصله گرفتیم،
اون حالت شرطی شدگی ذهنمون نسبت به این کار کاملا از بین نرفت؛
انگار یه بدافزار در ذهن ما نصب شده بود که هر وقت دچار ناراحتی، عصبانیت یا استرس میشدیم،
بهمون پیشنهاد یا حتی فرمان میداد که بدو برو خ.ا. کن تا از این وضع بیرون بیای؛
یعنی خ.ا. رو مثل یک مسکن یا مخدّر پیشنهاد میداد؛
گاهی هم شاید دلیلش رسیدن به تسکین نبوده باشه،
بلکه ما دنبال فراموشی و انکار واقعیتها بودیم ..
بلکه ما تمایل پیدا کرده بودیم که با واقعیتها روبرو نشیم
و محیط رو اونجوری که ما دوست داریم باشه، ببینیم،
نه اونجوری که واقعا هست؛
به همین خاطر، به غار نمور و تاریک خود ارضایی میخزیدیم ..
چون اون جا جایی بود که
اولا با وجود اوردن یه مشکل بزرگتر، یعنی رنج ناشی از خودارضایی، مشکل واقعیمون رو به حاشیه میروندیم
و ثانیا توی اون غار، این حس موقت رو داشتیم که همه چیز دست خودمونه .. هر وقت بخواهیم میتونیم خودمون رو تحریک کنیم، هر چی بخواهیم میتونیم ببینیم، هر صفحه ای رو بخواهیم میتونیم باز کنیم .. از این سایت لجن به اون سایت کثافت بریم ... بین خوردن کثافت و مالیدن لجن به خودمون قدرت انتخاب داشتیم ..
این قدرت انتخاب، در کوتاه مدت، برامون حس لذت و اقتدار داشت .. دقیقا چیزی که در بیرون نداشتیمش .. چون کسی به حرف ما گوش نمیکرد .. چون اون طور که ما میخواستیم پیش نمیرفت کارها ..
خب .. تا اینجا، یه نوشته ای بود از یه دوست همدردت برای تو ..
تا برات بگه که درکت میکنیم ..
حالا درباره راهکارها ..
امیدوارم دوستای خوب و مهربونمون کمک بدن ..
منم در پست بعدی، راهکارهام رو بهت پیشنهاد میدم ..
انتخاب و پردازشش، با خودته .. این عاشق زندگی با اراده است، که باید برای زندگیش تصمیم بگیره و انتخاب کنه ..