خانوم لبخند شما و نا امیدی؟؟!!
اصن به هم نمیخورین...همیشه لحظاتی هست تو زندگی که ادم به مشکل میخوره چه از نوع امتحان..خانوادگی و...
همین لحظه هاست که انسان و میسازه اینکه چطوری باهاش برخورد میکنین نا امید میشین و خودتونو رها میکنین..
یک لحظه فکرتونو خالی کنین.. نا امیدی هارو بندازین بیرون...فکر شکستو بندازین بیرون..
خودتونو سزشار از حس خوب کنین ..امشب و در این لحظه شما پیروز این میدونین
موفق می شی لبخند خانوم
من بیدارم دارم می درسم
تو هم بدرس
سلام بر دادا رسول
اول با این ایه حال کن(فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ.)
معنیش رو خودتم میدونی
یعنی خدا میبینتت
یعنی خدا نزدیکته
یعنی خدا کنارته
یعنی خدا هر چی سختی بکشی رو میبینه و جبران میکنه
یعنی خدا دوست داره
دادا همه کانونیا وغیر کانونیا رو دعا کن
سلام خانوم لبخند
امسال توفیق زیارت امام حسین علیه السلام رو داشتم
هر وقت این عکس جامانده رو میبینم یه سلام به امام میدم و دعاتون میکنم
انکه جا مانده ز ره، باز آی....من ز روی لب تو مشتاقم
التماس دعا
استاد صمدی از شاگردان علامه حسن زاده آملی در شرح کتاب معرفت نفس علامه حسن زاده گفتند:
هیچ وقت نگید خدایا ببخشید این آخرین بار بود. فقط همین یه بار اشتباه کردم. فقط همین یه بار زمین خوردم. ایندفعه رو ببخش دیگه اشتباه نمیکنم! اینطوری روزی خودتون رو محدود نکنید!
خدا خودش گفته هر چقدر افتادی و زمین خوردی بازم بلند شو و بیا! پس هر بار زمین خوردی، باز بلند شو و بگو خدایا باز اومدم!
ده هزار بار هم زمین خوردی بلند شو و بگو خدایا بازم من اومدم. چون خدا منتظر که برگردی پیشش!
پس هیچ وقت نگو خدایا فقط همین یه بار بود. بگو خدایا هزاربارم زمین بخورم بازم بلند میشم و میام به درگاهت.
شرمنده میشم چون میدونم بخشندگی هم حدی داره! دیگه ازت خجالت میکشم اما چیکار کنم که تحمل آتش جهنمت رو ندارم. پناهی جز تو ندارم!
امیدوار باشیم به بخشندگی و مهربونی خدا
وقتی خدای به این مهربونی داریم ناامیدی معنی نداره
الهی گفتی کریمم، امید بدان تمام است تا کرم تو در میان است، ناامیدی حرام است (خواجه عبدالله انصاری )
(1393 دي 30، 8:57)hrt نوشته است: [ -> ]سلام خانوم لبخند
امسال توفیق زیارت امام حسین علیه السلام رو داشتم
هر وقت این عکس جامانده رو میبینم یه سلام به امام میدم و دعاتون میکنم
انکه جا مانده ز ره، باز آی....من ز روی لب تو مشتاقم
التماس دعا
سلام...
خوش به سعادتتون
از کربلا که واسه من فقط....هیچی....مطمئنم که یه روز دعوتم میکنن..
وساطت ما جامونده ها رو هم بکنید پیش ارباب...شما که عزیزین و یه روز زائر حرم قشنگشون بودین
من مدتیه که مریضم بیماری اعصاب روان دارم و نمیتونم کار کنم یعنی اعصابم خورد میشه وبخاطر قرصایی که میخورم بی حوصلم از طرفیم نمیخوام سربار پدر ومادرم باشم حالا عذاب وجدان دارم چکار کنم ؟
(1393 دي 30، 17:31)شیرین و فرهاد نوشته است: [ -> ]من مدتیه که مریضم بیماری اعصاب روان دارم و نمیتونم کار کنم یعنی اعصابم خورد میشه وبخاطر قرصایی که میخورم بی حوصلم از طرفیم نمیخوام سربار پدر ومادرم باشم حالا عذاب وجدان دارم چکار کنم ؟
بنظرم با کارای کوچیک شروع کنید وکه هم حوصلتون بکشه هم حس مفید بودن داشته باشید. اینم بگم هیچ پدرو مادری به بچشون نگاه سربار ندارن ولی خب میدونم حس بدیه برای خود فرد مخصوصا پسرها.
بنظرم حتما از مشاور نه روانپزشک کمک بگیرید.خیلی راهکار میتونه جلو روتون بذاره و اینکه به دکترتون بگید که میخام کم کم قرص رو بذارم کنار...
راهنماییتون خیلی قشنگ بود حتما عمل میکنم بنظرتون آدم باید برای خودش زندگی کنه یا حرف مردم؟؟
(1393 دي 30، 18:46)شیرین و فرهاد نوشته است: [ -> ]راهنماییتون خیلی قشنگ بود حتما عمل میکنم بنظرتون آدم باید برای خودش زندگی کنه یا حرف مردم؟؟
مطمئنن خودش...
مردم هرروز یه چیز میگن و نظرشون عوض میشه,و هر قشر هم یه عملی رو میپسنده پس بهتره آدم برای خودش زندگی کنه.
و اینکه اینو بدونید که لازم نیست برای هرکاریتون به بقیه توضیح بدین,و مردم بعد دو روز همه چیزرو فراموش میکنن و میرن سراغ سوژه جدید برای حرف درآوردن:P
(1393 دي 30، 21:35)hrt نوشته است: [ -> ]سلام دوستان
شده تا حالا صدای یه نفری رو بشنوی دلت یهو بریزه؟ اسمشو بشنوی دلت بلرزه؟ببینیش دیگه...
بچه ها این بنده خدا فردا شب میاذ خونمون.خیلی میترسم دوباره بشکنم
دوستان کمکم کنید؟چیکار کنم دلم محکم بشه؟فراموشش کنم؟؟؟؟؟؟؟
سلام
من یه چیزی رو به تجربه فهمیدم ، این که ما خودمون یه چیزی رو توی ذهنمون می سازیم بعدش آثار اون ذهنیت خودمون رو از بیرون می بینیم.
من همیشه از تنهایی می ترسیدم ، فکر می کردم تنهای مساوی شکست. اما الان این طور نیست ، فهمیدم که تمام اون ترس ها توی ذهنم بود. من اگر بخوام بکشنم تنهایی و غیر تنهایی نداره.
حالا فرض کنیم یه فردی می خواد بیاد خونه شما ، شما اگر از الان این طوری فکر کنی ، مطمئن باش فردات به سختی می گذره (حتی اگر شکست نداشته باشی)
تو که دوست نداری بشکنی ، ذهنت رو درست کن. او فرد هر کی می خواد باشه ، نباید بذاری شادابیت از بین بره. شما ارادت قوی تر از آهنه. توی هیچ شرایطی نباید بشکنی.
وقتی شما آثار ذهن خودت رو پاک کنی ، چیزی که باقی می مونه وسوسه ی خارجیه ، که خیلی خیلی راحت می تونی باهاش کنار بیای. ولی اگر خودت توی ذهنت این وسوسه رو گنده کنی ، مقابله با اون سخته.
امیدوارم کمک کرده باشم دوست من.
(1393 دي 30، 18:46)شیرین و فرهاد نوشته است: [ -> ]راهنماییتون خیلی قشنگ بود حتما عمل میکنم بنظرتون آدم باید برای خودش زندگی کنه یا حرف مردم؟؟
تو زندگی بیشتر آدما ترس از حرف مردم هست...
اما به نظر من آدم باید جوری زندگی کنه که خودش دوست داره و به روش زندگیش معتقده...
و از همه مهمتر اگر جوری رفتار و زندگی کنی که از طرف خدا یه باریک اله داشته باشی ناخودآگاه اعتمادبنفس نسبت به درستی عملتون همه وجودتون رو میگیره...اونوقته که مردم هر حرفی بزنن شما عین خیالتم نیست...
ضمن اینکه ما هرجور زندگی کنیم مردم حرفشون رو میزنن و نمیشه جلو این حرفا رو گرفت...
من که خودم زیاد مورد هجوم انتقاد و حرف دوست و آشنا قرار میگیرم ولی مطمئنم که کاری که میکنم درسته و خداپسندانه..بنابراین اصلا حرفاشون واسم بی تأثیره..
انشالله که موفق باشید
مردم؟؟!..مردم..هيچي نميدووننن..وقتي ميبيني هيچ كس حرف دلتو نميفهمه..ميفهمي چقدرر باهاشون غريبه اي..
فقط ميخواي دنبال اونايي بگردي كه حقيقتو فهميدن و دركت ميكنن..
من هم كلافه ام از حرف مردم كه احاطه ام كرده و.. ولي فعلا همش تقصير خودمه و هنوز حرفي زده نشده ،اما ميدونم و واضحه كه اگر بخوام اينطوري ادامه بدم حتما حرفها شروع ميشه..
الحمدلله علي اي حال و علي ما جري..