(1399 بهمن 25، 20:06)*شهریار* نوشته است: [ -> ]فیلتر شکنو باز کرده بودم
قبل از اینکه سایت لود بشه زدم بیرون ...
خدایا ممنون از اینکه کمکم کردی
خدایا لطفا بقیش رو هم درست کن
یا کمک کن درستش کنم
من نمیخوام بشکنم
بعدش همش آه و حسرت و پشیمانی.
پس چرا انجامش بدی؟
خدا حتما حواسش بهت هست. پاکی هم حفظ میشه.
چطوره یکم بشینی و با خدا خلوت کنی؟
وضو بگیر بعد رو به قبله بشین باهاش صحبت کن. حال و روزت رو هم بهش بگو.
کاش بلد بودم گریه کردن رو
کاش بلد بودم هر چی تو دلم مونده رو بریزم بیرون
تنها چیزی ک الان میدونم اینه که نسیم خنکی از پنجره داره میاد تو اتاق
و این نسیم بیشتر از همیشه بوی مرگ رو میده ...
(1399 بهمن 26، 2:16)*شهریار* نوشته است: [ -> ]خیلی ضعیف شدم
(1399 بهمن 26، 2:24)*شهریار* نوشته است: [ -> ]کاش بلد بودم گریه کردن رو
کاش بلد بودم هر چی تو دلم مونده رو بریزم بیرون
تنها چیزی ک الان میدونم اینه که نسیم خنکی از پنجره داره میاد تو اتاق
و این نسیم بیشتر از همیشه بوی مرگ رو میده ...
بوی مرگ برای مرد جوانی مثل شما
تازه اول راهه جوان
کلی چیزای قشنگ قشنگ هست که هنوز یاد نگرفتین
من دیشب دقیقا همین حس را داشتم
حال و اوضاع بدیه
ولی رد میشه میره
خدا داره نگاهتون میکنه
من مطمئنم حواسش 6 دنگه به شماست
میخواد ببینه چیکار میکنید
آخرش طرف کی میرید
نظرتون در مورد نماز شب چیه؟
بگذارین خدا با افتخار به فرشته هاش بگه که شما بنده خوبش هستین
نقل قول: روایت داریم کسی که در عبادت نیمه شبش، دچار خواب آلودگی می شود خداوند ملائکه را جمع می کند و می گوید: من نماز شب را بر بنده ام واجب نکردم اما آنقدر مرا دوست دارد که به زور چشمانش را باز نگه می دارد تا با من حرف بزند. ملائکه من! شاهد باشید که من امشب این بنده ام را می آمرزم و بهشت بر او واجب می شود.
چی چی مرگ ، یاد مرگ ، بوی مرگ
اول جوانی
فکر کنم این یاد مرگ دیگه آخرین استراتژی خداست واسه اینکه منو از این کار کثیف منع کنه
چند وقته اصلا حالم یجور دیگه ست
هر کاری میخوام انجام بدم میترسم بمیرم ...
چند بار هم از مرگ صد در صدی گریختم
چرا باید اینجور باشه
چرا باید هم و سالام از زندگیشون لذت ببرن و من اینجوری نصف شبی ...
همه بی خواب میشن
همه سرخورده میشن
هیشکی همیشه همه روز حسش خوب نیست
تو هم هیچ فرقی با هم سنات نداری
هنر هرکی اینه که حالش رو مدیریت کنه
و بدونه که یه موقعایی هم بی دلیل خرابه و خودش رو کنترل کنه تا عوض شه درونش
(1399 بهمن 26، 2:37)*شهریار* نوشته است: [ -> ]فکر کنم این یاد مرگ دیگه آخرین استراتژی خداست واسه اینکه منو از این کار کثیف منع کنه
چند وقته اصلا حالم یجور دیگه ست
هر کاری میخوام انجام بدم میترسم بمیرم ...
چند بار هم از مرگ صد در صدی گریختم
چرا باید اینجور باشه
چرا باید هم و سالام از زندگیشون لذت ببرن و من اینجوری نصف شبی ...
شما دارین باطن زندگیتون را با ظاهر زندگی اونا مقایسه میکنید
هممون بارها این کار را کردیم
ولی ته این مقایسه فقط آسیب روحی برای خودمونه هیچ نتیجه دیگه ای نداره مرد جوان
بیخودی با روحیات خودتون بازی نکنین
این فکرا رو بریزید تو سطل آشغال
یاد مرگ خیلی هم خوبه
این مشتاق مرگ بودنه که خوب نیست
یادمه تو سایت قبلی که عضو بودم
یکی بود
همیشه میگفت
فکر کن وقتی دقیقا داری اون تصاویر را میبینی یهو مرگ بیاد سراغت
واقعا بنظرت چی میشه
یا فکر کن وقتی داری اون کار زشت را انجام میدی مرگ بیاد سمتت
حقیقتا اینا به منم خیلی کمک کرده
الان به این فکر کنین وسط نماز بمیریم
چه خوب میشه
یا وسط خواندن قرآن
اصلا خودش افتخار داره . قرآن بدست
به نظر من که شما از هم سناتون هیچ کم ندارین
کم که هیچی خیلی هم عاقل تر و مردتر و بزرگوار ترید
طبق تحقیقات من مشکل نداشتن سرگرمیه
درسته؟
چطوره چندتا سرگرمی بگیم
برای فردا برنامه بریزید امتحانش کنید ببینیم نتیجه اش چی میشه
اصلا معنی نداره مرد جوان کانون انقدر غصه دار باشه
خواستم الان برم گناه کنم ، جملاتتون نگهم داشت
تقریبا همش درست بودن . فقط در مورد این :
نقل قول: شما دارین باطن زندگیتون را با ظاهر زندگی اونا مقایسه میکنید
این جمله دیگه خیلی تکراری و کلیشه ای شده
من زندگیم رو با مثلا با برادرم مقایسه کنم ، همینه ک گفتم ...
اون از زندگیش لذت میبره ... من بدبخت اینجا نشستم و همش زجر میکشم
دلم میخواد یه روز هر کاری دلم میخواد بکنم . هر کاری
این ک نمیتونم هر کاری دلم بخواد بکنم ، یکم منو میکشه ب این گناه . اون کارا رو نمیتونم
ولی این یکی رو راحت میتونم
این چند روز ک اومدم اورژانس ، اصلا وسوسه روم نبود ، خودم دوست داشتم بشکنم . در نتیجه فشار خودش خود ب خود میزد بالا
خدا آخر عاقبت هممون رو بخیر کنه
(1399 بهمن 26، 2:57)*شهریار* نوشته است: [ -> ]خواستم الان برم گناه کنم ، جملاتتون نگهم داشت
تقریبا همش درست بودن . فقط در مورد این :
نقل قول: شما دارین باطن زندگیتون را با ظاهر زندگی اونا مقایسه میکنید
این جمله دیگه خیلی تکراری و کلیشه ای شده
من زندگیم رو با مثلا با برادرم مقایسه کنم ، همینه ک گفتم ...
اون از زندگیش لذت میبره ... من بدبخت اینجا نشستم و همش زجر میکشم
دلم میخواد یه روز هر کاری دلم میخواد بکنم . هر کاری
این ک نمیتونم هر کاری دلم بخواد بکنم ، یکم منو میکشه ب این گناه . اون کارا رو نمیتونم
ولی این یکی رو راحت میتونم
این چند روز ک اومدم اورژانس ، اصلا وسوسه روم نبود ، خودم دوست داشتم بشکنم . در نتیجه فشار خودش خود ب خود میزد بالا
خدا آخر عاقبت هممون رو بخیر کنه
قبول دارم جمله اش کلیشه ایه
یادمه شما هم یه بار این جمله را بهم گفتین
ولی واقعیته
ما واقعا بعضی وقتا این مقایسه را انجام میدیم
مگه میشه برادرتون هر کاری دلش بخواد انجام بده
الان شما هدفی دارین که نمیتونین انجامش بدین؟
کاری هست که دوست دارینا نجام بدین و اطرافیان نمیگذارن؟
یا کلی میگید؟
نقل قول: این چند روز ک اومدم اورژانس ، اصلا وسوسه روم نبود ، خودم دوست داشتم بشکنم . در نتیجه فشار خودش خود ب خود میزد بالا
این جمله خیلی خطرناکه جوان
تهش زبونم لال شکسته
شما برای چی دوست داری بشکنی؟
ته شکست چیه؟
تا حالا چندبار شکستیم به نظرتون؟
بعدش چی شد؟
زندگی گلستان شد؟
نه بر عکس یه مدت طولانی حالمون خراب خراب شد
بازم اونای دیگه (حتی برادرتون) خوش گذروندن و شما حس و حال افسردگی و داغونی را تجربه کردین
نقل قول: خواستم الان برم گناه کنم ، جملاتتون نگهم داشت
میشه امشب را به خاطر خدا ول کنین قصه شکست را
چطوره به خوددتون و زندگی یه فرصت دیگه بدین
شاید فردا روز قشنگی باشه
خبر خوب باشه
حس خوب باشه
شکست همه را ازتون میگیره
اصلا من احساس خطر میکنم مرد جوان
خواهشا پپاشید یه تغییر موقعیت انجام بدین
یه سر تا آشپزخونه برید و بیاید
شکست یعنی چی؟
چرا روح خودمون را داغون کنیم
به قدر کافی تو زندگیمون شکست خوردیم
دیگه وقت ادامه دادنه
پاشید یه تغییر موقعیت انجام بدین
خواهشا هر چی فیلتر شکن و کوفت و زهرمار پاک کنید
صفحه دیگه ای جز کانون باز ، ببندید
امشب خبری از شکست نیست
تامام
فقط پاکی