نقل قول: حالا که اینقدر تجربیاتت شبیهه بیا بگو وقت هایی که توی رشد دادن زندگی بعد یک تلاش همه جانبه که نهایت توانست در عمل و اجرا و برنامه ریزی بوده و طولانی مدت که خیلی خسته ت کرده چه می کنی؟
این هم یک نوع شکسته به نظر من.
بدون توجه ب همه چ ،حتی تو بدتربن وضعیت میام اتاقم در و میبندم ،گوشیم و میذارم رو حالت پرواز تمام ارتباطاتم و قطع میکنم و بی وقفه کتاب میخونم .تا زمانی ک چشم هام خشک بشه و بسوزه کتاب میخونم .بعدش ک ب خودممیام برمیگردم مینچیسم ک کجام ،چ ب چیه و چیکار میتونم بکنم و اونموقع درستش میکنم .
من برعکس تو دیگه دنبال کسی نمیگردم ک کمکم کنه ، دنبال دوستی ،عشقی خانواده ای ک همراهیم کنند .این شارژ شدن و میذارم گذر روز ها شارژم کنه .زیاد دیگه دنبال شارژ شدن نمیرم .
ب جاش کارهایی رو ک لازمه انجام میدم .
نقل قول: انشاالله که همه پسر دخترا کانون توی سنین جوانی به رابطه برسند به جز خودم
منم حساب کنید
اورژانس شد اسپم اما زیادم اسپم نشدن ها ،چون فقط ک وسوسه و خ ا آدم و اورژانسی نمیکنند
بسیار خب پس ادامه ش رو می برم شبانه روزی
سلام
حس میکنم یه جوری شدم یکم ترسیدم
نمیتونم کاری انجام بدم انگار قفل شدم
چند روز قبل از شکست قبلیم اینطوری شده بودم
خدانکنه دوباره اون روزا برگرده
(1400 فروردين 5، 18:12)Setareh tarik نوشته است: [ -> ]سلام
حس میکنم یه جوری شدم یکم ترسیدم
نمیتونم کاری انجام بدم انگار قفل شدم
چند روز قبل از شکست قبلیم اینطوری شده بودم
خدانکنه دوباره اون روزا برگرده
چ جوری شدی؟
قفل نشدی ،حس میکنی ک اونم الکیه . شمارش معکوس کن زود بلند شو برو دست و صورتت و بشور ، ده تا دراز نشست برو . ده تا پروانه . چند تا نفس عمیق بکش . یکمم تو آینه خودت و نگاه کن و از خودت تعریف کنی یادت رفته
(1400 فروردين 5، 18:12)Setareh tarik نوشته است: [ -> ]سلام
حس میکنم یه جوری شدم یکم ترسیدم
نمیتونم کاری انجام بدم انگار قفل شدم
چند روز قبل از شکست قبلیم اینطوری شده بودم
خدانکنه دوباره اون روزا برگرده
سلام
این از وساوس شیطان هست
هی به شما میگه دوباره قراره ...
و شما می پذیرید ؟
بنظر من تلقینات خودتونه بیشتر !
مشکل چیه ؟ بنظرتون دلیل قفل شدنتون رو میدونید؟ ممکنه دلیلش فعالیت فیزیکی باشه ؟
بنظرتون با یه خورده استراحت بهتر نمیشید ؟
یه جمله هیچکاری رو دوست ندارم انجام بدم نمیدونم چرا تا خالا اینطور نشده بودم بعد از ترکم یکم خوف برم داشته یجورایی میلم هم به کارای بد بیشتر شده چون کارای خوبی که انجام میدم خیلی کم شدن
(1400 فروردين 5، 18:19)Setareh tarik نوشته است: [ -> ]یه جمله هیچکاری رو دوست ندارم انجام بدم نمیدونم چرا تا خالا اینطور نشده بودم بعد از ترکم یکم خوف برم داشته یجورایی میلم هم به کارای بد بیشتر شده چون کارای خوبی که انجام میدم خیلی کم شدن
شما تکنیک های مهندسی معکوس مولانا رو میدونید
؟ ؟
متاسفانه هنوز اثبات نشده ، ولی بنظر خودم این تکنیک های من بی نظیره !
توضیحش یکم طولانیه
الان خدمتتون ارائه میدم ، شاید کمکتون کرد
ببینید ، ما از این اعتیاد آسیب های روحی و جسمی زیادی دیدیم
، مثلاً به من توی درس خواندن خیلی ضرر رسوند ! ولی الان از طریق درس خوندن حتی میتونم وسوسه هام رو رفع کنم !
حالا شما که میفرمایید میلتون به کارهای بد زیاد شده ، باید از تکنیک مهندسی معکوس استفاده کنید !
شما میدونید معنویت در وجود انسان بُعد های مختلفی داره ، که هر کدوم به نحوی روی بقیه هم تاثیر میذاره ! ما با صدقه دادن میتونیم بخش عظیمی از احساس گناهی که از قبل از ترک و در همین دوران ترک همراه ماست رو از بین ببرید !
ولی میگید من و صدقه ؟
ببینید شما روزی 2 هزار تومن بتونید پس انداز کنید ، 2 هفته ای میتونید 28 هزارتومن صدقه بدید !
28 هزار تومن ، میشه 28 تا ماسک سه لایه ( اما با تخفیف
) میتونید 28 تا ماسک رو به یه نیازمند بدید!
چقدر خوشحال میشید اون لحظه !
در کل میخوام بگم که مثلاً با صدقه دادن ، نماز اول وقت ، قرآن خوندن ،
به شرطی که باور داشته باشید که کمکتون میکنن ! باور داشته باشید که خدا میبینه دارید کار خیر میکنید ، دستتون به سمت خیر میره ! کم کم میبینید هر کاری میکنید نمیتونید دست از کار خیر بردارید .!
پس نتیجه ، هرجا که آسیب دید از خ .ا. توی زندگیتون ، همون رو محکم و استوار شروع کنید به نو سازی و تلاش بیشتر !
اذان ما رو داره میگه ، چه عالی میشه همین الان نماز اول وقت بخونید
موفق باشید .
صدقه هم میدم بله ممنونم ازتون
بله پیش ما هم اذان دادن الان میرم
روم نمیشد بیام ولی خیلی داغونم
کسی هست
واقعا دلم میخواد بشکنم تا یه ذره آروم بشم
نمیتونم دیگه
(1400 فروردين 5، 23:18)_رعنا_ نوشته است: [ -> ]
روم نمیشد بیام ولی خیلی داغونم
کسی هست
واقعا دلم میخواد بشکنم تا یه ذره آروم بشم
نمیتونم دیگه
سلام رعنا خانم جان
حالت چطوره این همه تلاش یه لحظه همه رو بدی بره آخه ؟
الان چیکار میتونی کنی ؟
یه کار که خم سرگرمت کنه هم بهت احساس ارزش بده
غذا خوردن هم خیلی خوبه تا واسه من که امروز مفید بود مدیونی فکر کنی شکمو هستم
الان به نظرم بهترین کار خوابه بگیر بخواب فردا پر انرژی بیدار شو کارهات رو انجام بده
نقل قول: سلام رعنا خانم جان
حالت چطوره این همه تلاش یه لحظه همه رو بدی بره آخه ؟
حالم بده
فکر یه لحظه آروم نمیشه
فقط میخوام فرار کنم
از همه بدبختی هام فرار کنم یه چند دقیقه آروم بشم
دیگه واقعا کم آوردم
حوصله هیچی و هیچ کس را ندارم جز شکست
شکست علاوه بر حوصله ی عالمه هم تایم میخواد .
میشکنی ،کثیف میشی ،از خودت بدت میاد ،بی حس و لمس میمونی ،فکر میکنی خیلی بدبختی بعدش عین ربات میری حموم (اونم اگه از شکشت ها سیر شده باشی ) ،بعدش باز حس پوچی میکنی ،بعد میگی اینبار میشه و باز میری شروع کنی و این شروع تازه خودش چند هفته ظول میکشه تا ده روز و رد بشه
چرا میخوای بشکنی؟کمتر وارد این چرخه تنهایی ناراحتی و شکست شو .