امروز خونه تنها میشم و خطریه از همین الان
هجوم وسوسه...
هوای گرم اتاق ک پنجره ها رو بستن سرما نیاد سرما نخورم
بی حوصلگی و.کلافگیم
بیدار خوابی دیشب و دلخور بودن از خودم
و چند نورد غیر قابل گفتن
کاش یکی بود الان یه سطل اب و یخ میریخت روم
(1397 آبان 4، 7:21)مهرخدا نوشته است: [ -> ]امروز خونه تنها میشم و خطریه از همین الان
هجوم وسوسه...
هوای گرم اتاق ک پنجره ها رو بستن سرما نیاد سرما نخورم
بی حوصلگی و.کلافگیم
بیدار خوابی دیشب و دلخور بودن از خودم
و چند نورد غیر قابل گفتن
کاش یکی بود الان یه سطل اب و یخ میریخت روم
ذهنتون رو درگیر نکنید که چون تنها هستم...
برای بهبودی خوبه که آدم تنها نباشه ولی این دلیل نمیشه که هر وقت تنها شد...
از عواملی که احتمال میدین تحریک زا هست به شدت دوری کنید.
به جای ای کاش گفتن خودتون یه پارچ آب یخ بریزین
(صرفا شوخی)
(1397 آبان 4، 7:21)مهرخدا نوشته است: [ -> ]امروز خونه تنها میشم و خطریه از همین الان
هجوم وسوسه...
هوای گرم اتاق ک پنجره ها رو بستن سرما نیاد سرما نخورم
بی حوصلگی و.کلافگیم
بیدار خوابی دیشب و دلخور بودن از خودم
و چند نورد غیر قابل گفتن
کاش یکی بود الان یه سطل اب و یخ میریخت روم
اگر امکانش هست شما هم برید بیرون ؟
اصلا روی این موضوع تمرکز نکنید
کتاب بخونید تلویزیون ببینید
ب این چیزها زوم نشو..اصلا مسئله ای نیست ک تو تنهایی..بیخیال..
فقط ی کاری انجام بده و خودت و مشغول کن..تا ذهنت مشغول شه..
امروز روز خوبیه..اگر این طوفان بذاره
منم خیلی با آقای اراده موافقم
نمدونم شما کدوم شهرین ولی الان شیراز هواش فوقلعادس
تهران و کرجم ظاهرا بهترن
اگه پیاده روی دوس دارین به نظرم خیلی خوبه
اگر بیرون میتونستم برم که با خانواده میرفتم ولی اون بنده خداهاهم به خاطر من نمیخواستن برن من مجبورشون کردم برن و هواشون عوض شه. فعلا که از پسش بر اومدم امیدوارم من بعد هم بتونم چون دلم میخواد ستاره بعدیمم بگیرم
نمیدونم تنبلیه سستیه دلتنگیه یا هر چیز دیگه
دلم گرفته ..
شیطون هم زر زر میکنه
میگه بیا اینجا ..
لعنت
(1397 آبان 5، 15:46)سالِک نوشته است: [ -> ]نمیدونم تنبلیه سستیه دلتنگیه یا هر چیز دیگه
دلم گرفته ..
شیطون هم زر زر میکنه
میگه بیا اینجا ..
لعنت
شیطون همیشه دعوت میکنه ب گناه
شما گوش نده
آهنگ میتونه راهکار باشه..کتاب عالیه..و بیرون رفتن هم خوبه...
فقط ی چیزی تغییر موقعیت تو این زمان وسوسه ای ک شیطان ب دل میندازه حتما جواب میده
ممنون بابت حرفا
با چند ترفتند سالکی شیطون به درک واصل شد
امروز برای ازمایش بیرون بودم و یه چیزایی از پسرای جوون دیدم که...
با اینکه سعی کردم بهشون توجه نکنم و نگاه نکردم دیگه ولی ذهنم مشوش کرده
انگار یه دنیای دیگه پا گذاشته بودم با همه چی غریب
لعنت به دل سیاه شیطون که رو اعصابه