(1397 بهمن 23، 10:36)Parisa313 نوشته است: [ -> ]وای نزدیک بودا
خدا خودش کمک کرد. تنها بودم یهو یکی ک قرار نبود بیاد، اومد.
خیلی از دست خودم عصبانیم. چرا اون لحظه اصلا مغز آدم کار نمیکنه. این چه وضیه آخه؟!!!! آخه چطور انتظار دارم از یه کار مشابه نتیجه متفاوت بگیرم. میدونم بعدش حالم بد میشه ها ولی بازم...
خدایا شکرت
خدایا مواظبمون باش
میترسم از خودم از اون لحظه ک مغزم کار نمیکنه میترسم
همین الان تو این شرایط بودم که زنگ درو زدن
سلام
این روزها تنش های زیادی رو دارم تحمل میکنم
خستگی هم اثرات خودش رو داره میذاره
مهم اینه که شرایط رو مدیریت کنم
الان بهترین کار اینه که برم بخوابم
ایشالا فردا صحبت میکنیم
(1397 بهمن 28، 15:23)future d نوشته است: [ -> ] (1397 بهمن 24، 14:47)جوکر نوشته است: [ -> ]ولی من هنوز مطمئن نیستم تاثیراتی که روی چهرم گذاشته ایا کاملا خوب میشه یا تا اخر عمر بامنه
الان مشکل اصلی من اینه نه ترک کردن اون کار
اعصابم هم خیییلی داغونه
افسردگی کامل گرفتم الان به پدرم گفتم تا حداقل ۳ ماه دیگه از خونه بیرون نمیام.
ای خداااااا خودت کمکم کن که من از خودم نا امیدم
از آینده نا امیدم از حال نا امیدم
نمیدونم بعدا سرنوشتم چی میشه!!!
ببین براذر من یه ظرفی که میشکنه اون شخض ترمیم کننده خیلی با دقت بایذ اون تیکه ها کنار هم بچسبونه تا مثل روز اول بشه امیدوارم منظورمو بگیری
متاسفانه منظور شمارو متوجه نشدم
جوکر جان
داداشم
در لحظه زندگی کن
اصلا من می گم به فرض که عوارضش درست نشه( که تجربه خیلیا توی کانون نشون داده درست شده )
گذشته ها دیگه گذشته
الان رو ببین!
می خوای بدترش کنی؟
داداشم
قوانین دنیا خیلی واقعی تر از اونی هستن که ما فکرشو می کنیم
خود من یه چیزایی برام خیلی عجیبن از این دنیا، که چقدر بی مروته... یکیش مرگ! فکرشو بکن، من امیرحسین یه لحظه می شه(شاید چند دقیقه دیگه!)خونی که الان جریان داره توی رگام از حرکت می ایسته و تماااام!!!
بله، دنیا اینه
و ما باید توی همین دنیا زندگی کنیم
دنیایی که همه چی در لحظه ست، و هر لحظه بی رحمانه می گذره و دیگه هم بر نمی گرده...
پس فراموش کن که چی شده بود
الان رو ببین
الان!
ذهن و افکارم برگشته به اون اوایل که فقط خ ا رو لذت میدونستم نمیدونم چم شده دیگه هیچی برام مهم نیست نه دنیا نه اخرت
شاید بیدین شدم و شاید تو وجودم خدا رو حس نمیکنم
هرچی هست میدونم اوضاع داره بدتر میشه نباید اینطوری شه
نباید
نباید
(1397 بهمن 30، 16:30)مهرخدا نوشته است: [ -> ]ذهن و افکارم برگشته به اون اوایل که فقط خ ا رو لذت میدونستم نمیدونم چم شده دیگه هیچی برام مهم نیست نه دنیا نه اخرت
شاید بیدین شدم و شاید تو وجودم خدا رو حس نمیکنم
هرچی هست میدونم اوضاع داره بدتر میشه نباید اینطوری شه
نباید
نباید
سلام
خانم مهرخدا حیف کسی مثل شما نیست که بی خیال همه چی شه؟
تهش چی؟
اقای ارمین چرا ادامه بدم؟ تهش مگه چی میخواد بشه؟ این همه تلاش کنیم که چی بشه، شاید قبلا معتقد بودم و امیدوار، منم دلم میخواست این امید نتیجه بده اما...
تنها کاری که میتونم به خودم زمان بدم چون همیشه ادم محتاطی هستم.
و در مورد شما خانم آهو
سلام و ممنون از اینکه به پستم واکنش نشون دادین.
یک، من شما رو نمشناسم و معارفه ایی هم با همدیگه نداشتیم و نمیتونم در مورد شما راحت قضاوت کنم ولی از انچه که شما به من جواب دادین باز هم ممنونم
دو، با توجه به اینکه اینجا اورژانس هست و زمانی که پیام دادم کسی در کانون نبود منم نمیتونم اینجا بس بشینم و برای پاکیم تلاش نکنم تا یکی بیاد هر کس بدون اینکه از من شناختی داشته باشه حرفی بزنه
سه، خیلی بده که ادمها رو با هم مقایسه کنیم هرکس ظرفیت و توانش متفاوته و در ضمن شما از زندکی من چی میدونید که اینطور به خودتون زحمت میدین مورد مواخذه ام قرار بدین
چهار، ممنون میشم وقتی کسی رو نمیشناسین با این لحن بهش کمک نکنید چون همه ی ما در کانون به نوعی بیماری روحی هم داریم و ممکنه هر رفتار بیملاحظه ایی موجب لغزش اون فرد بشه
امیدوارم همیشه موفق باشید
روز سوم پاکی چرا اینقد سخته؟
دفه قبل هم روز سوم پاکیم شکستم.
امروزم باز روز سومه، سخته ولی خدا رو شکر دارم مقاومت میکنم.
سلام داداشم
اگه سخته، تو هم بهش سخت بگیر پس!
نذار نفس بکشه
امروز سرت رو شلوغ کن
(1397 اسفند 1، 12:28)Deril نوشته است: [ -> ]روز سوم پاکی چرا اینقد سخته؟
دفه قبل هم روز سوم پاکیم شکستم.
امروزم باز روز سومه، سخته ولی خدا رو شکر دارم مقاومت میکنم.
سلام
دریل جان
نه جسم عادت داره به این پاکی و نه ذهن
به زندگیت برس و حواست رو پرت کن
مطمئنم موفق میشی.
دارم درس میخونم حینش همش حواسم پرت میشه.
از ترسم میام کانون تند تند.
(1397 اسفند 1، 14:15)Deril نوشته است: [ -> ]دارم درس میخونم حینش همش حواسم پرت میشه.
از ترسم میام کانون تند تند.
خیلی کار خوبی می کنی.
مدام سر بزن.
بینابین درس ها آهنگ شاد بذار. برو تو جمع. برو بیرون از خونه. کمی ورزش.
فضاهای ذهنیت رو تغییر بده تا موفق بشی.