(1399 بهمن 6، 15:11)کانونی نوشته است: [ -> ]
سلام
کسی هست یه ذره صحبت کنیم
فقط یکی که چند کلام حرف بزنیم
سلام خواهر
میخاید در مورد سفر کردن صحبت کنیم
یا هر موضوعی که دوس دارید
شیطون گویا شبیخون زده باز به گوش باشید منم اندکی وسوسه داشتم امروز ولی خوب پاک موندم
(1399 بهمن 6، 15:19)مهدوی نوشته است: [ -> ]شیطونه میگه همینجا یه صندلی داغ راه بندازم
میشه اهدافتون برای رسیدن به پاکی رو بگید؟
اینکه با چه انگیزه ای دارید تلاش میکنید؟ واقعاً چرا میخوایید به پاکی برسید؟!
پاکی چه خوبی هایی داره که میخوایید بهشون برسید؟
برای اینکه گناه نکنم
پاکی کلی خوبی داره
خیلی خس خوب و موفقیت داره
ولی بدست آوردنش خیلی سخته
(1399 بهمن 6، 15:21)ماجراجو نوشته است: [ -> ] (1399 بهمن 6، 15:11)کانونی نوشته است: [ -> ]
سلام
کسی هست یه ذره صحبت کنیم
فقط یکی که چند کلام حرف بزنیم
سلام خواهر
میخاید در مورد سفر کردن صحبت کنیم
یا هر موضوعی که دوس دارید
بسی ممنونم
سفر چیزیه که سالهاست از دستش دادم
یک دنیا ممنونم ازتون ولی باید برم
برم بیرون بهتره تا پای گوشی بمونم
رفتم تاپیک یاد مرگ بسی خوب بود
یه اشتباه از خودم این حس بد را برام ساخته
میتونم بشکنم و این حس بد را موندگار تر کنم
میتونم پاک باشم و با دنیا بجنگم
حتی اگر قراره تهش زود شکست بخورم بازم فدا سرم
الان نمیشکنم
حال دلم دوباره بد شده
احتمالا این روزا بازم میام اینجا
خواهر درد دلاتو بنویس
اگه قرآن دارید دو صفحه با معنی بخون کنار قرآن دو رکعت نمیگم ده رکعت نماز بخون
به خدا قسم هیچ کاری با جرات تمام میگم هیچ کاری لذت عبادت نداره فقط اگه از راهش منحرف نشید
اگه دوست دارید بنویسید فعلا هستیم
(1399 بهمن 6، 15:31)مهدوی نوشته است: [ -> ]آی ام انتظارینگ!
ببخشید
رفتم تاپیک مرگ
شرمندم
(1399 بهمن 6، 15:31)majid78 نوشته است: [ -> ]شیطون گویا شبیخون زده باز به گوش باشید منم اندکی وسوسه داشتم امروز ولی خوب پاک موندم
بسی ممنونم
آری بسی بد هم شبیخون زده
این حس و حال تهش شکسته
چه امروز چه فردا
نقل قول: خواهر درد دلاتو بنویس
اگه قرآن دارید دو صفحه با معنی بخون کنار قرآن دو رکعت نمیگم ده رکعت نماز بخون
به خدا قسم هیچ کاری با جرات تمام میگم هیچ کاری لذت عبادت نداره فقط اگه از راهش منحرف نشید
اگه دوست دارید بنویسید فعلا هستیم
بی نهایت ممنونم
ولی اگر الان نت دم دستم نباشه بهتره
بی نهایت ممنونم ازتون
بی نهایت ازتون ممنونم دوستان
شرمندم
ولی برم بهتره
یک دنیا ممنون
ماجراجو
[quote pid='524852' dateline='1611575503']
(1399 بهمن 6، 15:11)کانونی نوشته است: [ -> ]
سلام
کسی هست یه ذره صحبت کنیم
فقط یکی که چند کلام حرف بزنیم
سلام خواهر
میخاید در مورد سفر کردن صحبت کنیم
یا هر موضوعی که دوس دارید
[/quote]
بسی ممنونم
سفر چیزیه که سالهاست از دستش دادم
یک دنیا ممنونم ازتون ولی باید برم
برم بیرون بهتره تا پای گوشی بمونم
رفتم تاپیک یاد مرگ بسی خوب بود
یه اشتباه از خودم این حس بد را برام ساخته
میتونم بشکنم و این حس بد را موندگار تر کنم
میتونم پاک باشم و با دنیا بجنگم
حتی اگر قراره تهش زود شکست بخورم بازم فدا سرم
الان نمیشکنم
حال دلم دوباره بد شده
احتمالا این روزا بازم میام اینجا
نقل قول: برید بیرون توکلتون به خدا ( توکلتون به خدا)
نمیگم انشالله چون خدا نمیخاد پس اگه خودت بخای نمیشکنی
فقط از عواملش دور باش
خودتون دیگه لازم نیست چیزی بگم میدونید چیکار کنید
از خدای یکتا صبر مقاومت ایمان بالا و پایدار براتون خواستارم و دعا میکنم
موفق باشید
نقل قول: یه اشتباه از خودم این حس بد را برام ساخته
میتونم بشکنم و این حس بد را موندگار تر کنم
میتونم پاک باشم و با دنیا بجنگم
حتی اگر قراره تهش زود شکست بخورم بازم فدا سرم
الان نمیشکنم
حال دلم دوباره بد شده
احتمالا این روزا بازم میام اینجا
دقیقاً همینه
ما همه حالمون بده
خیلی بد
ولی نباید با خ.ا بدترش کنیم
داریم زیر بار مشکلات خودمون له میشیم
چرا باید چند تن اضافه بیاریم رو مشکلات بذاریم!
این همه سال درگیر بودیم به اندازه یه اپسیلون حالمون خوب نشد هیچ بدتر هم شد
پس فعلاً با اجازه ابلیس! در رو به روش میبندیم بعداً بیاد برا مبارزه
فعلاً حوصله خودمونو هم نداریم، ابلیس که سهله!
الآن فقط میخواییم روی خودمون تمرکز کنیم!
بریم بیرون، قدم بزنیم یه کم هوای تازه بخوریم بعد هر وقت حوصله کردیم بذار شاسنشو امتحان کنه!
البته اون موقع باید کلی چسب زخم با خودش بیاره
چون قرار نیست سالم برگرده
نقل قول: این حس و حال تهش شکسته
چه امروز چه فردا
این حس و حال بارها سراغمون میاد ولی نباید تسلیم شیم
به لحظه بعد از شکست فکر کنید که چقدر حالمون بد میشه وقتی میبینیم همه بدبختیا به خاطر این کار رو سرمون هوار میشن
(1399 بهمن 6، 15:31)majid78 نوشته است: [ -> ]شیطون گویا شبیخون زده باز به گوش باشید منم اندکی وسوسه داشتم امروز ولی خوب پاک موندم
منم صبح در معرض خطر بودم
اصلاً نمیدونستم دارم چیکار میکنم
یه لحظه دیدم من این همه روز صبر کردم الآن با یه لحظه تمومش کنم؟!
زود خودمو انداختم تو کانون خلاص شدم
وگرنه الآن حالم اینقدر بد بود که جون نداشتم حرف بزنم
(1399 بهمن 7، 16:37)Molana نوشته است: [ -> ]سلام دوستان .
صبح تا حالا بیچاره شدم
یکی کمک کنه
سلام داداش عزیزم
از همون اول صبح که بیدار شدی؟
تا الان چه کارها انجام دادی؟
(1399 بهمن 7، 16:43)آرمین نوشته است: [ -> ] (1399 بهمن 7، 16:37)Molana نوشته است: [ -> ]سلام دوستان .
صبح تا حالا بیچاره شدم
یکی کمک کنه
سلام داداش عزیزم
از همون اول صبح که بیدار شدی؟
تا الان چه کارها انجام دادی؟
نه از اول صبح ک نه ولی دیروز یه فشار عجیبی وارد می شد ، خلاصه رفع شد . صبح ،نماز خوندم یه صبحونه خوردم و یه ریز مطالعه ای کردم
بعدش
اومدم کانون یه سر زدم و توی گروهمون چت کردیم با بچها .
بعدش ک رفتم دوباره سراغ درس ، شروع شد
یه خورده تحمل کردم دیدم فایده نداره ،
اومدم یکم موسیقی گوش دادم ، بهتر شد ، گفتم یه چندتا جک توی نت بخونم ک کلا بپره .
بعدش یه دوش آب یخ گرفتم ، ولی تاثیر چندانی نداشت .
دیگه هیچی هی رفتم تلویزیون دیدم ، هرکاری می کنم ، ولم نمیکنه
(1399 بهمن 7، 16:37)Molana نوشته است: [ -> ]سلام دوستان .
صبح تا حالا بیچاره شدم
یکی کمک کنه
نظرتون چیه یه نیم ساعت برین بیرون تا قبل اینکه هوا تاریک بشه
وسوسه این موقع با بیرون رفتن خیلی خوب حل میشه
وقتی بر میگردین اذان مغرب را میگن و آدم نا خودآگاه میره سمت نماز