آقا ببینید
الان داداش لست گف قانع نشدم..خیلیم خوب..من اصا خوشم میاد به چچالش بکشیم طرز برخورد همدیگرو..
دقیقا من صحبتم صحبت داداش رضاس..
شما اینترنت هم نباشه راه شکستنو پید ا میکنی..(میتونی پیدا کنی)
آقا میپرسیم همش که چجوری وسوسه نشم..(خود من تا چن وقت پیش همش میپرسیدم)
اول اینکه فرمول کلی نداره که من عین دعانویسا رو یه تیکه کاغذ بنویسم بدم شما،شما این قرصو بخور وسوسه اصلا نمیشی!!(الان همینی که بهار خانوم گفتن
..من ازین تئوری فرمولها تا دلتون بخواد دادم
!!)
قشنگ به صورت عملی،نمایش نامه،لایو براتون میگم
آقا من به مراتب شده،تا عصرش نماز میخونم،شبش قرآن میخونم،قرآن گوش میدم فردا صبحش شکستم..!!
آقا غریزس چیکار کنم خوب؟؟! ..(دقیقا از همینجا چرخه معیوبه شروع میشه..!)
حالا میایم خوب و بد کنیم که من خوب الان میتونم جلوی این غریزه ی درونیو بگیرم؟؟!،نه میتوونممم؟؟!واقعا؟!(یه حالت حق به جانب هم میگیرییم!!)
حالا اگه مقاومت کنم بعدش درس نمیتونم بخونم،اصا چچه معنی میده من با این وضعم نماز بخونم..اصا بزار خلاص شم تموم شه..
خو آقا از قبل جلوشو بگییرر..پیشگیری چیه؟؟!آفرین مهمتر از درمان..
من آقا میرم میرم ببینم ابتدای این زنجیره معیوب کجاس!..
کلا از ابتدا چن حالت بیشتر نداره..
یا از ذهن خودم شروع میشه،یا القای از بیرونه..
واسه حالت اول که..من واقعا نمیدونم یعنی چی..
عههه..من که میخواسم،میخوام ترک کنم..چی شد؟؟!!
خوب باید ذهنتو کنترل کنی.. یه عادت ذهنی خیلی کمک میکنه..یه چیزی که از لحاظ ذهنی برات خوشاینده..
آقا من برام ترک نکردن خوشاینده..!!..دقیقا همینه ها..باید عواملی که برعکس ترک حرکتتمیدنو مساوی بگیری با ترک نکردن..
معلمه میگه اگه میخوای یاد بگیری باید تمرین حل کنی..نکردی جات تو کلاس نیس..معلومه نخواستی!!
یا سها خانوم مثال میزنن..من میخوام سرما نخورم..بعد از حموم بیام بشینم جلو کولر..
نهه آقااا گرم بوود ،باید خنک میشدمم!!
عادت ذهنی..بارها شنیدیم و خوندیم،برای ترک یه عادت بد،یه عادت خوب که علاقه داریدو جایگزین کنید..
خوب در اصل ذهنت داره عادت میکنه..
وقتی صبح تا چشمتو واز میکنی بیدار باش دادن،بعد تو سه شماره باید لباس بپوشی،تو سه شماره بری حموم،بعد سر یه ساعت خواص خاموشی میدن.. اصا خود ذهنت می!!گه..چی خو.
ا. ؟؟!!..اصا مگه میشههه؟؟!! ول کن وقت ندارم..
ببخشید باد برم..ادامه دارد..
ببخشید البته..
من از قبل داشتم مینوشتم،دیگه رئيس تجربه ها اومدن..
من در محضر بزرگان البته جای سخن ندارم..ولیکن خواستم برای اون کامل شدنه،بالاخره من یه نظر میدم،یکی دیگه یه نظر میده،داداش لست میگه قانع نشدم؛
،منم کامل تر میشم..
داداش سورد هم که دیگه من نمیدونستم چی باید یادآوری میکردم..!