اگر انسان بخواد به حرف دیگران زندگی کن نابود میشه.
چه وقتی که از آدم تعریف می کنن ، چه وقتی که بد آدم رو می گن.
آدم باید رضای خدا رو در نظر بگیره.
کار کرد اورژانسم نظرتون باشه
آدم میاد می بینه اینجا پست جدید داره نگران می شه
خدا خیلی حالم بده....امروز صد دفه خواستم برم سمتش نتونستم...از طرفی هم روم نمیشه بیام اینجا پست
بزارم.......
ای خدا......از یه طرف کنکور از طرف دیگه دانشگاه فشار میارن روم ...مردم از استرس...همیشه میخوام اونکارو
کنم اروم بشم!
به زور خودمو نگه داشتم.....
(1393 بهمن 1، 18:15)درخشنده نوشته است: [ -> ]خدا خیلی حالم بده....امروز صد دفه خواستم برم سمتش نتونستم...از طرفی هم روم نمیشه بیام اینجا پست
بزارم.......
ای خدا......از یه طرف کنکور از طرف دیگه دانشگاه فشار میارن روم ...مردم از استرس...همیشه میخوام اونکارو
کنم اروم بشم!
به زور خودمو نگه داشتم.....
داداش منم استرس زیاد دارم فقط استرس من از بیماریمه و من اونو با خوردن دفعش میکنم با چایی و یا میوهجات میتونی استرستو دفع کنی
ذکر گفتن وضو گرفتن هم تاثیر داره
خیلی زشته که امروز همش دارم فکر میکنم بین خدا و دل خودم کدومو انتخاب کنم.....
اشکم دیگه درومد.... ایشالاه سر کسی این بلاها نیاد....
(1393 بهمن 1، 19:06)درخشنده نوشته است: [ -> ]خیلی زشته که امروز همش دارم فکر میکنم بین خدا و دل خودم کدومو انتخاب کنم.....
اشکم دیگه درومد.... ایشالاه سر کسی این بلاها نیاد....
سلام داداش
بدترین کاری که تو این شرایط می تونی انجام بدی اینه که ناراحت باشی.
شادابی خودتو حفظ کن.
هیچ اشکالی نداره که آدم وسوسه بشه ، اشکال اونجا پیش می آد که ما به وسوسه هامون عمل کنیم.
خداوند به ما اراده داده ، کافیه که به وسوسه کم محلی کنیم. این شیطانه که می خواد این مسئله واسه ما بزرگ بشه.
داداش من "
فریب شیطان را نخور"
(1393 بهمن 1، 19:06)درخشنده نوشته است: [ -> ]خیلی زشته که امروز همش دارم فکر میکنم بین خدا و دل خودم کدومو انتخاب کنم.....
اشکم دیگه درومد.... ایشالاه سر کسی این بلاها نیاد....
سلام داداشی
من این حالت زیاد برام اتفاق افتاده بیشتر اوقاتم رفتم سراغ اون گناه لعنتی و بعدشم نادمتر از قبل و به قول یکی از دوستان شروع میکردم به توبه فارسی...خوردم و.. ببخشید البته
اما گهگاهیم سمتش نمیرفتم اولش دل نفس اماره ایم اروم نمیشد اما وقتی خودم رو سرگرم میکردم وبی خیالش میشدم یَک حال خوشی بهم دست میداد که نگو و نپرس.
اگه خیلی سخته وضوبگیر دورکعت نماز بخون و سرت رو کج کن به سمت خدا وبهش بگو خدای بزرگم کسی رو غیر از تو ندارم اون وقت هر کاری خواستی بکن
داداش توی این کانون خیر و برکت زیاده.تازشم به این فکر کن که امام زمان عجل الله تعالی دنبال یار میگرده.به خودت بگو میشه منم یکی از اون یارا باشم.
داداشی توبه کردن سخت تر از گناه نکردنه اخه باید از اول شروع کنی و ناامیدی داره و توی مسابقات کانون عقب میفتی و از همه مهمتر شاید بااین کارتم ظهور رو عقب بندازی
داداشی سعی کن تصور وقوه خیالت رو بیشتر متمرکز چیزای مثبت کنی و به قول یکی از دوستان توی ذهنت بزرگش نکنی
داداشی تو حتما حتماحتما براین دشمنت پیروزی
خیلی دوستداریم
و اینجوری
برات دعا میکنیم
الهی ومولای به همه ما و مخصوصا داداشمون اراده و قدرت ترک گناهانمون رو عطا کن
سلام
ببخشيد من كوچك ورود ميكنم..
داداش وقتي ميتوني بين خواست دلت يا خواست خدا انتخاب كني كه توجهت به يكي از اينها باشه:
دوست داري ظهور منجي رو تاخير باندازي يا نه..
دوست داري گوشت به فرمان و وعده حق باشه يا وعده هاي دروغين دشمن آشكار
و اين توجه هم وقتي حاصل ميشه كه به اين فكر كني كه دوست داري جزء اخسرين و اهلك الهالكين(دعاي حضرت سجاد) باشي يا جزء مومنين و متقين و سابقين و در نهايت اقربين..
و آرامش حقيقي تو كدومشونه؟؟!
اينجوري وقتي دلت ،نفست ميگه ميخواام..همم چيين سواالل پيچچ و بازجوييش كني كه هنگ كنهه!!
((بازيش ندي بازيت ميده!!)) (زبان ساده مضمون سخن مولا!!)
مواظب باشيم بازي نخوريم ،كه آبروي شيعه و اميد جهان به ماست..
از همتون متشکرم دوستای گلم....
خیلی لطف دارید....
دیگه انرژیم داشت تموم میشد اینقدر با خودم دعوا کردم!
انگار اومدن اینجا یعنی پیروزی...برخلاف گذشته ها میخوام دیگه به جای خودم خدارو انتخاب کنم...
خیلی نزدیک بود....کلی فشار اوردم که روزم از یه روز خوب تبدیل نشه به یه روز پاک...
توی سه تا امتحان بزرگ دارم همزمان میرم جلو..اینا نیاز به یه ادم فوق قوی لازم داره...
برق اتاق رو خاموش کردم.....
فندکمو به جای شمع روشن کردم گذاشتم جلوم....یکم ذکر گفتم انگار نود درصد راه رو رفتم!
شما درست میگید...اگه انجامش میدادم بر میگشتم به چند روز قبل...
یعنی روزام مثل این 12 سال دود میشد!!!!
بازم مرسی....
موفق باشید....
سلام دوستان دلم داشت محکم میشد که با اومدن یه نفر به خونمون هم دلم ضعیف شده و هم چشمام از دستم خارج شده.به قول اون دوستمون اون رو توی ذهنم بهش پروبال دادم که همین بلاها حقمه
دوستان کمکم کنید؟دعام کنید؟
با امروز 11 روزه که مبتلا نشدم ولی میترسم.
چیکار کنم؟