1392 ارديبهشت 9، 18:58
سلام آقا هادی....واقعا اگه یه ذره هم من یا دیگران فکر می کردیم ارزش داره این کار
یا حتی باعث آرامش شما میشه می گفتیم اقدام کنین!!!!! ولی واقعا هیچی نداره توش!!!
شما الان باید اینو همش تو ذهنتون مرور کنین... یه موقع هایی که ممکنه این اتفاق برای خیلی ها بیوفته در واقع قبحش و بدیش کم میشه توی ذهنشون و انقدر مبارزه کردن یک دفعه دیگه ول می کنن و می گن خب حالا عیبی نداره!!!! ولی باید بدونین که خیلی عیب داره! تو حالت طبیعی می دونین ولی الان یه مقدار سخت میشه براتون تصمیم گیریش فکر کنم
یه چیزیم بهتون بگم...راستش خود من همین چند روز پیش همین طوری بودم و بعد از روزها صبر و مبارزه خواستم که دیگه تموم شه!!!! ولی خیلی جالبه که تا بلند شدم اصلا به همین خاطر و خواستم که اقدام کنم و لپتاپ رو هم روشن کنم...یک دفعه و خیلی ناگهانی با اینکه خوب خوب بودم و هیچ مشکل جسمی ای نداشتم...هیچی...ولی یک دفعه یک دل درد خیییییییییییییلی شدید گرفتم که اصلا دیگه نمی تونستم حتی بلند بشم از جام!!! گریه ام گرفته بود از درد...نه هیچی خورده بودم نه چیزی...بعدش هم نگران شدم رفتم دکتر فرداش ولی هیچ چیزیم نبود!!! از هیچ لحاظ! مامانم اومده بود بالا سرم دعا می خوند نگران شده بود می گفت...تو که همین الان خوب خوب بودی داشتی حرف میزدی....دیگه قرص بهم داد و بعد یک ساعت یه کم بهتر شد...ولی دیگه باز هم اصلا دیگه توان بلند شدن هم نداشتم و خوابیدم!!!! برای خانوادم عجیب بود که چرا یه دفعه این طوری شدم ولی
من خودم کاملا می دونستم برای چیه! من مطمئنم و حتی یک ذره هم شک ندارم که کار خدا بود!!! تا خواستم برای این قصد بلند بشم این اتفاق افتاد...شدیده شدید...
آقا هادی من فهمیدم از این کار خدا که اصلا دوست نداره ما گناه کنیم و خیلی خیلی خیلی
ما رو دوست داره...و واقعا براش سخته ببینه ما گناه می کنیم!!!
داشتم به زهرا میگفتم دیروز که دیگه خدا دست به تنبیه بدنی زد
ولی آقا هادی به خاطر خدا هم که شده که اینقدر دوست داره ما پاک بمونیم...
پااااک بمونید...
یا رحمن
یا حتی باعث آرامش شما میشه می گفتیم اقدام کنین!!!!! ولی واقعا هیچی نداره توش!!!
شما الان باید اینو همش تو ذهنتون مرور کنین... یه موقع هایی که ممکنه این اتفاق برای خیلی ها بیوفته در واقع قبحش و بدیش کم میشه توی ذهنشون و انقدر مبارزه کردن یک دفعه دیگه ول می کنن و می گن خب حالا عیبی نداره!!!! ولی باید بدونین که خیلی عیب داره! تو حالت طبیعی می دونین ولی الان یه مقدار سخت میشه براتون تصمیم گیریش فکر کنم
یه چیزیم بهتون بگم...راستش خود من همین چند روز پیش همین طوری بودم و بعد از روزها صبر و مبارزه خواستم که دیگه تموم شه!!!! ولی خیلی جالبه که تا بلند شدم اصلا به همین خاطر و خواستم که اقدام کنم و لپتاپ رو هم روشن کنم...یک دفعه و خیلی ناگهانی با اینکه خوب خوب بودم و هیچ مشکل جسمی ای نداشتم...هیچی...ولی یک دفعه یک دل درد خیییییییییییییلی شدید گرفتم که اصلا دیگه نمی تونستم حتی بلند بشم از جام!!! گریه ام گرفته بود از درد...نه هیچی خورده بودم نه چیزی...بعدش هم نگران شدم رفتم دکتر فرداش ولی هیچ چیزیم نبود!!! از هیچ لحاظ! مامانم اومده بود بالا سرم دعا می خوند نگران شده بود می گفت...تو که همین الان خوب خوب بودی داشتی حرف میزدی....دیگه قرص بهم داد و بعد یک ساعت یه کم بهتر شد...ولی دیگه باز هم اصلا دیگه توان بلند شدن هم نداشتم و خوابیدم!!!! برای خانوادم عجیب بود که چرا یه دفعه این طوری شدم ولی
من خودم کاملا می دونستم برای چیه! من مطمئنم و حتی یک ذره هم شک ندارم که کار خدا بود!!! تا خواستم برای این قصد بلند بشم این اتفاق افتاد...شدیده شدید...
آقا هادی من فهمیدم از این کار خدا که اصلا دوست نداره ما گناه کنیم و خیلی خیلی خیلی
ما رو دوست داره...و واقعا براش سخته ببینه ما گناه می کنیم!!!
داشتم به زهرا میگفتم دیروز که دیگه خدا دست به تنبیه بدنی زد
ولی آقا هادی به خاطر خدا هم که شده که اینقدر دوست داره ما پاک بمونیم...
پااااک بمونید...
یا رحمن