(1398 بهمن 11، 9:49)تولد دوباره نوشته است: [ -> ]سلام
هوس داره دور و بر سرم میچرخه،
واای چه غلطی کردم چهار روز پیش شکستم،
دیروز سعی کردم کل برف تو حیاط را جمع کنم،از سرم پرید،
ولی الان دوست دارم انجام بدم،
سلام،
اعصاب خوردی و سردرد و نفرت از خود و نا امیدی و ... بعدش رو چکار کنیم پس؟
50 روز بره باد هوا،
چه غلطی بود کردم
به سختی داشتم فراموشش میکردم،
اصلا انگار نه انگار،
شعله ور شده تو وجودم،
دلم میخاد تا شب صدبار انجام بدم
(1398 بهمن 11، 6:57)123Sanaz123 نوشته است: [ -> ] (1398 بهمن 11، 3:34)Sadegh_ra نوشته است: [ -> ]خسته شدم،حالم بده...چرا امشب تموم نمیشه،هیچکسم بیدار نیست...
سلانه امیدوارم حالتون بهتر شده باشه
اوضاع خوبه؟
نشکستم ولی دارم دیوونه میشم
فیلتر شکن و نرم افزار و اکانت و هرچی در خصوصش داریم رو بزنیم بترکونیم،
اگه دوباره نصب کردم دوباره پاکش میکنم، پسوردش رو یه چیز خیلی سخت میذارم که حتما یادم بره.
(1398 بهمن 11، 11:51)شازده کوچولو نوشته است: [ -> ]فیلتر شکن و نرم افزار و اکانت و هرچی در خصوصش داریم رو بزنیم بترکونیم،
اگه دوباره نصب کردم دوباره پاکش میکنم، پسوردش رو یه چیز خیلی سخت میذارم که حتما یادم بره.
من هیچکدومشونو ندارم اما مخ لنتیم خودش یه هارد یه ترا پر از فکرای بی ادبیاتانس
مخمون پر از چیزای خوب هم هست، حواس خودمونو باید پرت کنیم از بی ادبیاناته هاش
دورو برتون کسی نیست باهاش صحبت کنین،
یا یه کار مهم که علاقه هم داشتین بهش بپردازین،
اگر از پای کامپیوتر و موبایل بشه فاصله گرفت که خیلی بهتر،
یا یه موضوع جالبو که دوست دارین سرچ کنین بخونین.
(1398 بهمن 11، 11:53)Sadegh_ra نوشته است: [ -> ] (1398 بهمن 11، 11:51)شازده کوچولو نوشته است: [ -> ]فیلتر شکن و نرم افزار و اکانت و هرچی در خصوصش داریم رو بزنیم بترکونیم،
اگه دوباره نصب کردم دوباره پاکش میکنم، پسوردش رو یه چیز خیلی سخت میذارم که حتما یادم بره.
من هیچکدومشونو ندارم اما مخ لنتیم خودش یه هارد یه ترا پر از فکرای بی ادبیاتانس
برید بیرون چه چرخی بزنید یکم بدوید
ترجیحا با یکی از دوستاتون اگه دارین
خوب شدم یکم،نمیدونم چرا با هجوم اون افکار کنار نمیام و وقتی میان سراغم از خودم بدم میاد و حس میکنم همینکه تو فکرم میان و چند ثانیه مرور میشن ینی شکستم و دیگه پاک نیستم
(1398 بهمن 11، 12:03)Sadegh_ra نوشته است: [ -> ]خوب شدم یکم،نمیدونم چرا با هجوم اون افکار کنار نمیام و وقتی میان سراغم از خودم بدم میاد و حس میکنم همینکه تو فکرم میان و چند ثانیه مرور میشن ینی شکستم و دیگه پاک نیستم
منم بعضی وقتا اینطوری میشم
در حالی که کار اشتباهی هم نکردم نه فیلم و نه ...
ناخودآگاه افکارم میریزه به هم
اگه احساس خطر کردین تنها و تو خونه نمونین
ممنون که هستید،
من شکستم،
اورژانس تون بدرد من نخورد،
مجبورم مثل تمام چیزهایی که گذاشتم کنار ،کانون هم بذارم کنار،
تنها چیزی که هنوز نتونستم بذارم کنار فقط این شهوت بوده که شاید تا موقع ازدواج انجام بدم
(1398 بهمن 11، 14:44)تولد دوباره نوشته است: [ -> ]ممنون که هستید،
من شکستم،
اورژانس تون بدرد من نخورد،
مجبورم مثل تمام چیزهایی که گذاشتم کنار ،کانون هم بذارم کنار،
تنها چیزی که هنوز نتونستم بذارم کنار فقط این شهوت بوده که شاید تا موقع ازدواج انجام بدم
منم تا حالا نتونستم از اورژانس کمک بگیرم: )
نمیدونم چرا اما خب وقتی میام یا کسی نیست تا کمکی ک میشه زیاد نمیتونه موثر باشه.البته اینم تقصیر منه ک کلا دلم نمیخواد کمک بگیرم و خراب میکنم.
ولی این راهی ک میخوای بزی راه نیست: )
تا ازدواج با خ ا نیاز و رفع کنی بعد ازدواج ب مشکل میخوری : )
برامون بنویس ک مشکل چیه؟
چقدر تلاش میکنی برای ترک؟
کجا ب مشکل میخوری؟
من به لطف همین اورژانسه که هنوز پاکم
خدایا شکرت
نزدیک بود همه چی خراب بشه
یه جورایی با تمام وجودم دلم میخواد بشکنم