خووو راستش من ادم تنبلی تشریف دارم دارم دئست دارم با اسونی به موققیت برسم
البته قبلا تو کار و درسم یا سختی به موفقیت میرسیدم
و حرفتئنم قبول دارم ولی چ کنم که تنبلم
خداروشکر دیشب رو هم بخیر گذروندم. این روزام که شیطون کمتر میتونه کاری کنه چون ایامیه که دوست ندارم خطا کنم از پسش بر میام به امید خدا
ای آفبا
تو را چه شده است ؟
این چه وسوسه ای است که تو را زین گونه آشفته ساخته است
هر چه سریعتر از زلاله ی آب وضویی بساز و خویشتن را به نماز دار
همانا خداوند پناه تمام تانکداران است
(1397 آبان 20، 0:26)AufBau نوشته است: [ -> ]درود بر برادر رامین
ای پیشوا همانا بر بستر خواب بودم که وسوسه همچو ابر سیاه بهاری وجود اسمان روح وجسمم را فراگرفت. و این حقیر نیز با اعمالم که همانا فرار از معرکه و دوری از شرایط بود همچون باد موسم بهاری کثیری از ابرها را زدودم و همانا اکنون بهترم اما تیکه های فربهی از ابر سیاه در مسیر باد میبینم که با ان روبه رو خواهم شد و نیک از امشب میترسم
یا شیخ
در مسیر راه از تکه های ابر سیاه هراسان مشو که این شومی جز با تدبیر به پایان خوش نمیرسد
تا صبحگاه را باید به پاکی روح سپری کنی که همانا گذران پاکی غم از دلها زدوده و وسوسه های شیطانی را از ذهن ربوده است
به راستی این وقت شبانگاه بهترین مجال برای خودشناسی نیست؟
خودشناسی روح و جسم
آیا بر گذران عمر خود واقفیم؟
دوباره داستان ما شروع شد
خدا یا کمک کن
سلام بر استاد در هم شکستن وساوس
چی میخواد از جونت این بار؟
(1397 آبان 22، 23:40)مرد مجاهد نوشته است: [ -> ]سلام بر استاد در هم شکستن وساوس
چی میخواد از جونت این بار؟
سلام مرد جهادگر کانون
اینبار دقیقا جونمو میخواد
این شکست در روز دوازدهم برای من یعنی پسرفت
یعنی اینکه آروم آروم دارم پله هایی که قبلا بالا رفتمو میام پایین
پس بهش اجازه نمیدم
خدا کمک میکنه مطمئن ام
ممنونم دیشب بخیر گذشت داداش
اراده جان بزن شبکه قران .. گوش کن و چشمهات رو بارونی
حالم خوب نیست ..
فشار روم هست .. خدایا کمک کن
خدا رو شکر
اورژانس کانون اولین چیزی که بعد از هر حمله ذهنی باید اومد سراغش
واقعا خوب عمل میکنه
حتی اگر هیچ کسی هم نباشه
همین که ذهنتو خالی میکنه خیلی کمک میکنه
همین که یه تعهد ایجاد میکنه خیلی خوبه
بهتر نشدم .. دعا کنید برنگردم
خدایا کمک کن