نقل قول: بنظرتون کاربردی ترین روش برای وقت هایی که دچار تنش ذهنی میشیم چی هستش ؟
اکثر شکست های خودم بشخصه در همین لحظه ها بوده
البته در این که باید پیشگیری کرد شکی نیست
اما اینکه ظرفیتمون بالا بره در برابر چالش ها هم بحث مهمی هستش ....
نمیدونم جای این مبحث کجاست اما فعلا چون با این مورد اورژانسی آخر مربوط بود همینجا فرستادم
من با آرمین تقریبا موافقم
اما برای من همیشه تنش ذهنی یه علتی داشته
مثلا وقتی سر یه دوراهی مهم قرار گرفته باشم.
این جور مواقع ذهنم دائم موضوع رو ایگنور می کنه و پشت گوش می اندازه
در صورتی که بهترین کار اینه که به خود موضوع پرداخته بشه.
چون علت رفع بشه، تنش خود به خود رفع می شه.
به نظر من این ها:
- خارج شدن از برنامه و دست کشیدن از کارها
- نوشتن موضوع روی کاغذ، اگر می شد به تصمیم رسید که چه خوب
- صحبت کردن در مورد موضوع با کسی که بهش نزدیک هستم (من معمولا با خواهرم صحبت می کنم، حرفم رو می فهمه)
- در نهایت اگر هیچ کدوم افاقه نکرد، سپردن موضوع به خدا خدا و توکل کردن (این توکل کردنه همواره باید باشه، اما اینجا جدی تر می شه)
آقا یعنی این وسوسه رو ببرن بیمارستان میگه 95 درصد کوفتگی 5 درصد سوختگی
خانم لئا، خداوند پناه پاکیتون
سلام دوستان
از همه تون ممنونم
خداروشکر به خیر گذشت
خیلی خوشحالم از این مقاومت
(1398 شهريور 23، 6:53)لئا نوشته است: [ -> ]سلام دوستان
از همه تون ممنونم
خداروشکر به خیر گذشت
خیلی خوشحالم از این مقاومت
سلام
ما به شما افتخار می کنیم.
(1398 شهريور 25، 13:04)آبـی نوشته است: [ -> ]برگشتم خونه
و انگار دارم وسوسه میشم
و وسوسه برای من همان شکست محسوب میشه
صحنههای بدی تو ذهنم شکل گرفتن
کاش دوباره خودم رو با تک تک اون عادتهای بد گره نمیزدم
منم خونه تنهام و خیلی هم ذهنم درگیر مشکلاته و اهدافی که رسیدن بهشون کلی تلاش میخواد و زمان میبره
راه سطحی واسه آرامش لحظهای رو همه میدونیم چیه و بارها انجام دادیم ولی نتیجه چی شد، جز اینکه حالمون بدتر شد و از اهدافمون دورتر شدیم
این چند روز خیلی وسوسه شدم ولی هر بار گفتم خدایا میبینی منو ديگه، میدونی دارم چه سختی رو تحمل میکنم، فقط بخاطر تو، میدونم درکم میکنی، میدونم وعدههایی که دادی درسته، پس تحمل میکنم
بنظرم دراز بکشید و یه پادکست یا داستان صوتی یا سخنرانی با هندزفری گوش کنید تا ذهنتون درگیر بشه و خسته بشید و خوابتون ببره
واسه من تو اینجور موقعا یاد خدا و مرور لحظاتِ بدی كه بعد از شکستهام داشتم، خیلی کمک کنندس
(1398 شهريور 25، 13:04)آبـی نوشته است: [ -> ]برگشتم خونه
و انگار دارم وسوسه میشم
و وسوسه برای من همان شکست محسوب میشه
صحنههای بدی تو ذهنم شکل گرفتن
کاش دوباره خودم رو با تک تک اون عادتهای بد گره نمیزدم
آبی جان
برو سراغ کاری که دوست داری.
فیلم موسیقی کتاب
باید این فضای فکری منفی رو از بین ببری.
آبی جان اگر ایده ای داری که تنهاییت رو کمتر کنه، اون ایده رو انجام بده؛
ضمنا سعی کن ذهنت رو خنک کنی و اگر لیستی از کارها برای انجام داری، فقط به اولین قدمها فکر کن .. ذهنت رو خلوت کن ..
به هر حال، مهمترین کاری که ما باید بکنیم اینه که اون کار زشت و احمقانه رو انجام ندیم.
چقدر احساس دلشوره و نگرانی دارم. همه چیز از یک تصمیم اشتباه شروع شد که باعث شد همسرم از من ناراحت بشه و بهم بی توجهی کنه. احساس بی توجهی و اینکه نتونسته همسرش رو خوشحال کنه برای یک مرد ناراحت کننده است..امیدوارم قبل از اینکه این دلشوره بهانه ای برای رفتن به سمت پورن باشه دوباره حس خوبی از همسرم بگیرم.. البته امروز بیرونم و دسترسی به پورن ندارم ولی امیدوارم فردا صبح که تنهام دست از پا خطا نکنم.
سلام
سوشیانس عزیز
به جای انجام یه کار اشتباه
به این فکر کن که چطور یه کار درست می تونی انجام بدی تا دلخوری از بین بره و ارتباط و حال خوب با همسرت جاش رو بگیره.
سوشیانس جان برات دعا میکنم با یه رفتار مردونه و اگر نیاز هست، احیانا با یه گذشت مردونه، از دل این تلخی موقت یه شیرینی دلچسب بیرون بکشی ..
خدا رو شکر مشکلم حل شد و با انرژی روزهای پاکی رو ادامه میدم. ممنون از دو دوستی که بهم انرژی دادن.
(1398 شهريور 31، 15:46)آبـی نوشته است: [ -> ]چیزی بهم میگه حالا یک عکس که اشکالی نداره
خستهام از خودم
و این افکار خستهکنندهتر!
حالتون خوبه؟؟؟
ب نظرم بهتره ک یکمی از نت و این حال و هوا دور شین و برین مثلا پیاده روی یا دست و صورتتون و بشورین.
هیچ چیزی ارزش نداره ک بشکنین.
(1398 شهريور 31، 15:46)آبـی نوشته است: [ -> ]چیزی بهم میگه حالا یک عکس که اشکالی نداره
خستهام از خودم
و این افکار خستهکنندهتر!
گاهی اوقات میتونه با یه نگاه به ظاهر کوچیک آغاز بشه...
--
اعوذ بالله.
--
(1398 شهريور 31، 21:40)آبـی نوشته است: [ -> ] (1398 شهريور 31، 18:53)دیوار نوشته است: [ -> ] (1398 شهريور 31، 15:46)آبـی نوشته است: [ -> ]چیزی بهم میگه حالا یک عکس که اشکالی نداره
خستهام از خودم
و این افکار خستهکنندهتر!
گاهی اوقات میتونه با یه نگاه به ظاهر کوچیک آغاز بشه...
--
اعوذ بالله.
--
و مشکل اینجاست که خودت میدونی اشتباهه
اما اعتیاد داری...
اعتیاد...
چی شد کسی که ۲ سال تمام از همهی این چیزها دور بود یکدفعه...
همه چیز رو دود کرد توی هوا...؟
بچهها حالم اصلا خوب نیست
بار سنگین جابجا کردم که خستهی خسته بشم
ورزش سنگین کردم
تا الان سر کار بودم
هر کاری که بگین رو انجام دادم
دقیقا هر کاری. انقدر که نمیشه لیست کرد
اما هنوزم داره روی اعصابم راه میره
بی اعصاب شدم
دلم میخواد سرم رو بکوبم تو دیوار
بسه دیگه
بسه دیگه
بسه دیگه
دارم دیوونه میشم
داداش منم اعتیاد دارم.
وقتی وارد چرخه اعتیاد جنسی بشیم اللخصوص اگه اعتیاد به پورن هم همراهش باشه در اومدن ازش اونقدر سخته ، اونقدر سخته و اونقدر سخته.
اون موقع دیگه شاید اصلاً نفهمیم چی میشه و چی میگذره و چی داره اتفاق میفته.
اینو من کاملاً با وجودم درک کردم.
پس تموم سعی مون رو باید انجام بدیم تا وارد چرخه نشیم.
عالم و آدم میخوان تا ما رو وارد چرخه کنن. بازار جنسی تو ایران رو ببین ؛ تو دنیا رو ببین... حرفا زیاده واسه گفتن ، اینجا شاید جای مناسبی براش نباشه...
ولی تو این اعتیاد تموم تلاشمون باید این باشه که اولین جرعه شهوت رو ننوشیم. گاهی اولین جرعه شهوت چنان آتشی توی ما بوجود میاره که بعدش با ورزش و کار سنگین و ... شاید نتونیم به راحتی خاموشش کنیم.
این مسائل فقط حالت جنسی تو اعتیادمون هست..
حالا بحث های دیگه که شامل خشم، ترس، رنجش و ... که به شهوت تبدیل میشن بماند...
...
--