(1398 تير 16، 9:57)می توانم نوشته است: [ -> ]نکته ش اینه که اگه الان بخوام انجام بدم، باز باید یه مدت دیگه انجامش بدم
تمومی نداره
وگرنه حتما حسش خوبه حتما لذتی داره ، منتها وابستگیش دیوونه م می کنه
لذتش کوتاهه ولی عذاب وجدانش نه
باید به همین لذت نه گفت
بالاخره که یه روز میخوای تموم شه
بذار پایانش همین جا باشه
(1398 تير 15، 17:28)مرد مجاهد نوشته است: [ -> ]امروز چه روز خوبی بوده برای کانون
چقدر دغدغه متمرکز پاکی رو به چشم خودش دیده کانون ..
چقدر آدم باخدا اومدن اینجا برای پاک موندن .. پاک شدن ..
خدا رو شکر ..
به نظرم میرسه الان وقت مناسبیه که این ویدیو رو به اشتراک بذارم:
https://www.aparat.com/v/oYFke/%D8%AF%DA...8%A7%D8%AF
دکتر سید محسن فاطمی درباره مراحل ترک اعتیاد صحبت میکنن .. یه رویکرد 6 مرحله ای ..
نمیدونم ایشون رو میشناسین یا نه .. توی ویکی سرچ کنین .. روانشانس باسابقه و با مدارج قابل توجهی هستن ..
سخنرانی ایشون با عنوان روانشناسی عشق هم شنیدنیه ..
وای عالی بود مجاهد جان
ایشالا بتونیم ازین مطالب ارزشمند در کانون استفاده کنیم
من تا حدودی مطالعه کرده بودم اما هر مطلب جدیدی نکات خاص خودش رو داره
عصبانی ام
نمیدونم چرا
شاید خسته ام
فقط باید این عصبانیت رو با روشی تمومش کنم
...
الان دقیقا اومدم توی یه فضای نامطلوب
فضای مزخرفی ک یاداور چیزای مزخرفه
.....
خدایا کمک کن
آقای اراده عصرجدید شروع شده
برید ببینید
شاید عصبانی بودن از یادتون رفت
داداش جون وضعیتت هر چ که هست رو تغییر بده .. فردا صبح که خورشید بزنه .. یک هفته بعد .. یک ماه بعد، چیزای بسیار بسیار اندکی از امشبت میمونن .. پس بگذر ازش ..
اگر نشستی بلند شد ..
اگر بلندی شدی بشین ..
بشین و پاشو ..
هیچ تصمیم و کاری رو در عصبانیت نگیر ..
آروم .. نفس عمیق .. به خدا و مهربونیهاش و امید بخشیهاش فکر کن .. هر چی بوده گذشته .. ببخش ..
سلام داداش جون
گول نخوریا! خالی میبنده
خدا رو در نظر داشته باشه .. حل میشه مشکلات
چیزی نمونده بود همه تلاشام به باد بره
کافی بود سرچ کنم
همین که وارد سایت میشدم تموم بود..
در اخرین لحظه فیلتر شکنو حذف کردم
باید این چرخه ی معیوب رو از بین ببرم
بسه ضعیف بودن!
مرسی شقایق جون اره خیلی خوبه و این حس خوبو مدیون کانون وبچه های کانون هستم
اخه حدس زدم دکتر شیفت صبح خواب باشه گفتم مزاحم نشم این وقت روز
اره من معمولا اون ساعت بیدارم درس میخونم ولی امروز به خاطر ی سری حرفا ناراحت بودم و طبق معمول واسه اروم شدنم همون راه حل مزخرف به ذهنم رسید ولی جلوشو گرفتم
من از دکاتیر شیفت ظهر هستم
اوهوم پستتو خوندم خداروشکر کابوس بود خداروشکر کانون هست و شماها هستین
خداروشکر این پستای ما اسپم نیست
دقایقی پیش دوباره داشتم میرفتم به سمت لغزش. جدیدا این لغزش های اولیه از اینستاگرام شروع میشه. اینستاگرامی که یه سری آدم عجیب و غریب فیلم های نیمه برهنه از خودشون میذارن و با بدنشون پول در میارن. یه مدت کلا به خاطر همین فضا سراغ اینستاگرام نمی رفتم اما چون دوست داشتم از حال و روز دوستام با خبر بشم دوباره اینستا سر می زنم. باید یاد بگیرم از تکنولوژی استفاده ی درست بکنم و نه اینکه اون تکنولوژی رو از زندگیم حذف کنم.