کانون

نسخه‌ی کامل: گروه ۴ آقایان: طوفان (غیر فعال) (حامی: آرمین - سرپرست: هادی، SR71، مهدوی)
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
سلام به همگی

عذرخواهی میکنم که این دو روز خیلی نیومدم اینجا
یه کم مشغول بودم

خب اوضاع پاکی سخت شده؛ هیچوقت فکر نمیکردم ترک برای بار دوم اینقدر سخت تر از بار اوله!

کل دیشب فکرم منو میکشوند سمت لغزش و من نمیتونستم بپذیرم اینو

تا الآن پاکم ولی به قیمت جونم!
الآن حدود 26 ساعته که بیدارم!
کل دیشب رو نتونستم بخوابم...
وقتی میل شدیدی به خ ا دارم و این کار رو نکنم این شکلی میشم

شاید باورتون نشه ولی به جایی رسید که فیلم های مزخرف رو یه جور نیاز اساسی تو زندگی حساب میکردم و این واقعاً شوکه ام کرد(هیچوقت فکر نمیکردم مغز آدم تا این حد میتونه حقایق رو تغییر بده) خلاصه که نماز صبح نجاتم داد ولی بازم بعد اون این حالت ادامه داشت

نمیتونستم سمت گوشی برم چون میدونستم اوضاع رو بدتر میکنه و از یه چک کردن اینستا و واتس اپ میکشه به گوگل و... و بعد از اون هم لغزش

خلاصه که از دیروز تا الآن تا مرز دیوانگی رسیدم
کلی هم کارا تلنبار شده هنوز انجام ندادم
امتحانات میانترم نزدیکه و من هنوز جزوه ها رو ننوشتم(همین قدر بگم که منم نمیدونم چه پدر کشتگی با جزوه ها دارم 22 هیچوقت حاضر نیستم بنویسمشون!) 

کانون هم نیومدم چون اون وقت شب همه خوابن و ممکنه بعدش بکشه به چیزای بد

خلاصه که الان قیافه ام این شکلیه Khab 


نمیدونم کی دوباره میتونم لذت ترک رو بچشم؛ اون 65 روز واقعاً خوب بودن ولی هنوز به اون حس خوب نرسیدم

خدا به داد من برسه

الآنم دارم روز 19 رو طی میکنم
(1399 آبان 7، 23:11)آرمین نوشته است: [ -> ]از برادر آرمین۱ هم دعوت به عمل میاریم که بیاد وضعیتش رو تشریح کنه. 

ببینیم این دلاور ما چه کرد.  2uge4p4

ُسلام، اخوی .. 
داشتم فکر میکردم کاش میشد اسم پروفایلمو عوض میکردم که هی رو اعصاب شما و بقیه نره اون "وان" اش .. 
اگه امکانش هست، بفرمایید که اقدام کنم. 

حال و روزم، خدا رو شکر، سلامتم ولی پاک نیستم. 
خیلی اهمالکاری میکنم برای کارهام، مثلا 2 هفته است میخوام گوشی مو قفل کنم ولی نمیکنم، نمیتونمم قفل کنم، چون میرم بیرون و نیاز دارم مرورگر باز باشه..
درست میشه ایشالا ..

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

میدونید، داشتم به این فکر میکردم که 
این نیاز جنسی رو هیچ جوره نمیشه کاریش کرد، این همه قفل کن و بگیر و ببند و نبین و تنها باش و غیره ، همه شون موقت و شکننده ان
تنها راه چاره اش ازدواجه ، که اونم از چاله در میایم میفتیم تو چاه .. به همین راحتی نیست. 
انگار ما آفریده نشدیم برای حل شدن مسائلمون ، تا آخر عمر درگیریم با چالش های مختلف.

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------


بابای من، هم سن الانه من بود که باباش تو خونه ی خودش عروسی گرفت و بهش یه خونه هم داد و گفت برو زندگی کن (تازه 3 تا بچه بودن و من تک فرزندم)
الان توی این سنم، نه پول دارم، نه ماشین، نه شغل، نه حامی و پشتیبان... 
پدر مادرم هیچ کدومشون بازنشسته نمیشن (فعلا فقط مادرم شاغله به شغل شریف معلمی)، سن کارکردنشون هم گذشته ، (پدر از کارافتاده است)
نه تنها نتونستم کمکی به من بکنن، بلکه به فکر این روزهای خودشون هم نبودن .. گور بابای بچه! 

از این جا مونده ، از اونجا رونده شدیم، دنیا پرررررر شده از تحریک ،  فیلم، سریال، کتاب، استندآپ کمدی، اینتساگرام، رفقا، خیابون، جامعه، فروشگاه .. 
همه جنسی زده شدن .. یارو میخواد فالوور بگیره، میخواد محصول بفروشه، میخواد مردم رو بخندونه، میخواد حرف معمولی بزنه، از یکی تعریف کنه، داره از کمر به پایین حرف میزنه ! 

آدم از دست کی شاکی باشه آخه .. 
مگه من چندسال احساس الان رو دارم؟ چند بار زندگی میکنم؟ چندسال جوون میمونم؟
توی 25 سالگی ام به جای اینکه سرشار از نشاط و انگیزه و خنده و سرخوشی باشم، مثل پیرمردهای 70 ساله زانوی غم بغل کردم که چرا امروز شکستم.. هر روزم همینه ..
همه ی رفیقام مسخره ام میکنن که دوست دختر نداری و فلانی هستی و فلان .. 
ندارم چون درست نمیدونم .. 
من وایسادم پای چیزی که فکر میکنم درسته، ولی تهش چی میشه؟ تا کجا؟
درست میشه مگه چیزی تو این مملکت؟
چاره ای جز فساد و فحشا میذارن مگه برای آدم؟
(1399 آبان 8، 15:06)Armin1 نوشته است: [ -> ]
(1399 آبان 7، 23:11)آرمین نوشته است: [ -> ]از برادر آرمین۱ هم دعوت به عمل میاریم که بیاد وضعیتش رو تشریح کنه. 

ببینیم این دلاور ما چه کرد.  2uge4p4

ُسلام، اخوی .. 
داشتم فکر میکردم کاش میشد اسم پروفایلمو عوض میکردم که هی رو اعصاب شما و بقیه نره اون "وان" اش .. 
اگه امکانش هست، بفرمایید که اقدام کنم. 

حال و روزم، خدا رو شکر، سلامتم ولی پاک نیستم. 
خیلی اهمالکاری میکنم برای کارهام، مثلا 2 هفته است میخوام گوشی مو قفل کنم ولی نمیکنم، نمیتونمم قفل کنم، چون میرم بیرون و نیاز دارم مرورگر باز باشه..
درست میشه ایشالا ..

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

میدونید، داشتم به این فکر میکردم که 
این نیاز جنسی رو هیچ جوره نمیشه کاریش کرد، این همه قفل کن و بگیر و ببند و نبین و تنها باش و غیره ، همه شون موقت و شکننده ان
تنها راه چاره اش ازدواجه ، که اونم از چاله در میایم میفتیم تو چاه .. به همین راحتی نیست. 
انگار ما آفریده نشدیم برای حل شدن مسائلمون ، تا آخر عمر درگیریم با چالش های مختلف.

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------


بابای من، هم سن الانه من بود که باباش تو خونه ی خودش عروسی گرفت و بهش یه خونه هم داد و گفت برو زندگی کن (تازه 3 تا بچه بودن و من تک فرزندم)
الان توی این سنم، نه پول دارم، نه ماشین، نه شغل، نه حامی و پشتیبان... 
پدر مادرم هیچ کدومشون بازنشسته نمیشن (فعلا فقط مادرم شاغله به شغل شریف معلمی)، سن کارکردنشون هم گذشته ، (پدر از کارافتاده است)
نه تنها نتونستم کمکی به من بکنن، بلکه به فکر این روزهای خودشون هم نبودن .. گور بابای بچه! 

از این جا مونده ، از اونجا رونده شدیم، دنیا پرررررر شده از تحریک ،  فیلم، سریال، کتاب، استندآپ کمدی، اینتساگرام، رفقا، خیابون، جامعه، فروشگاه .. 
همه جنسی زده شدن .. یارو میخواد فالوور بگیره، میخواد محصول بفروشه، میخواد مردم رو بخندونه، میخواد حرف معمولی بزنه، از یکی تعریف کنه، داره از کمر به پایین حرف میزنه ! 

آدم از دست کی شاکی باشه آخه .. 
مگه من چندسال احساس الان رو دارم؟ چند بار زندگی میکنم؟ چندسال جوون میمونم؟
توی 25 سالگی ام به جای اینکه سرشار از نشاط و انگیزه و خنده و سرخوشی باشم، مثل پیرمردهای 70 ساله زانوی غم بغل کردم که چرا امروز شکستم.. هر روزم همینه ..
همه ی رفیقام مسخره ام میکنن که دوست دختر نداری و فلانی هستی و فلان .. 
ندارم چون درست نمیدونم .. 
من وایسادم پای چیزی که فکر میکنم درسته، ولی تهش چی میشه؟ تا کجا؟
درست میشه مگه چیزی تو این مملکت؟
چاره ای جز فساد و فحشا میذارن مگه برای آدم؟
همیشه اوضاع اینطور نمیمونه ارمین جان مشکلات واقعا زیادن از یه طرف دین یه چیز میگه از یه طرف جامعه یه چیز دیگه نشون میده  بالاخره نمیشه هم اینوری بود هم اونوری تو به چیزی که فکر میکردی درسته عمل کردی دمت گرم کاری به حرف مردم نداشته باش اتفاقا به منم خیلی سرکوفت دوست دخترو میزنن به درک انقد بگن تا خسته بشن 
میدونی من یه عقیده ای دارم من میگم اگه توی هر زمینه ای بهترین باشیم دیگه هیچ وقت کم نمیاریم اصلا این مملکت نشد یه مملکت دیگه مگه همین قران نمیگه اگه نتونستین جایی که زندگی میکنید رو درست کنید مهاجرت کنید؟ حالا متن دقیقشو یادم نیست ولی مضمونش همینه خوب چرا خودمونو عذاب بدیم؟تهش چیه ادم میزنه میره از این مملکت دیگه البته من شرایط خودم اصلا مناسب این نیست بلند شم برم یه کشور دیگه ولی میدونم موقتیه بالاخره درست میکنم و میرم 
حرص نخور داداش فقط دعا کن شرایط از اینی که هست بدتر نشه به این فکر کن از این محدودیت چطوری میتونی پله رشد خودتو بسازی هنر دقیقا همینه اتفاقا به نظرم الان بهترین دورانه که بشه پول های هنگفتی زد به جیب کافیه مهارت داشته باشی مخصوصا توی زمینه های کامپیوتری ادیت فیلم فوتوشاپ و این دست برنامه ها ارزش پول ما دیگه همه میدونن چه وضعیه الان ولی ماشالله دلار و یورو که سر به فلک کشیده وضعیت جوری شده دیگه باید به این فکر کنی چطوری دلار به دست بیاری نه ریال یا تومن من توی عمرم تا حالا ندیدم توی بلند مدت ارزش پولی به غیر از پول خودمون کم بشه اگه بتونه کاری پیدا کنی که بشه با دلار یا ارزی به غیر از ارز خودمون در امد داشته باشی خیلی بهتره
سلام عرض کردم 303 
ما نیستیم خوش میگذره؟ Vamonde
sr71ا/شروع روز های پاک
چقدر پیام فرستادید haha کی حالش داره بخونه 1202591pu55lez1va
ببخشید پیام هاتون جواب نمیدم 53

فقط باید سکوت کرد .
..
.
آرمین 1 جان پستت رو دیدم عزیز

نمیدونم شرایطت چطوریه که به فکر مهاجرتی ولی میدونی چیه؟ برای مهاجرت نیاز به پول زیادی داری که تقریباً نصفش رو همینجا باید هزینه کنی
حالا مهاجرت بحث من نیست
اولاً که شغل والده خانم تو واقعاً شریفه و حق داری بهش افتخار کنی 49-2

دوماً بحث دوست دختر و این حرفاست که دقیقاً منم مثل تو هستم 65
خیلیا بهم میگن چرا دوست دختر نداری با اینکه کلاست تعداد دختراش نزدیک 30 تاست و تو فقط خودت معمولاً تو کلاس هستی و از این حرفا
دقیقاً منم مثل تو اعتقادات خودم رو دارم، دوست ندارم با عناوین لوکس و اسمای قشنگ قشنگ اعتقاداتم رو زیر پا بذارم
بابت این اخلاقت هم بهت تبریک میگم
واقعاً خیلی خوبه که هنوزم هستن کسایی که مثل تو خوبن

عزیز دل؛ مشکل مالی واسه همه هست
هممون هم آخرش سر کار میریم منتها یکی تو 15 سالیگی یکی تو 20 یکی هم تو 30 سالگی
بحث اینه که تو الآن چیکار کنی که خیلی با قدرت به اون موقع برسی



چرا با اساتیدت صحبت نمیکنی؟!
که اگه پروژه ای چیزی دارن تو هم باهاشون باشی

بعد از چندتا پروژه و همکاری قطعاً وقتی میبینن کارت رو درست انجام میدی برای همکاری های دیگه ازت میخوان باهاشون باشی(نمیدونم شاید اساتیدت از اینجور اساتید دلسوز نباشن) از طرفی تجربه کسب میکنی و با آدمای بیشتری آشنا میشی که این فرصت اشتغالت رو خیلی میبره بالا
تو خودت دیگه آدم صاحب نامی میشی و بقیه میام سمت تو که باهات کار کنن

کارای دیگه هم هست
مثلاً یکی از دوستام توی یه کافی نت کار میکنه میگه کارش بد نیست
حالا تو که کامپیوتر خوندی شاید بهتر بتونی عمل کنی توی این فعالیت

علایق و استعداد ها و دانشت رد سعی کن ازشون استفاده کنی
اول باید نیاز جامعه رو ببینی تو چه حوزه هایی هستش؟ بعد ببینی کدومشون رو میتونی حل کنی؟


در واقع ارائه خدمات رو میگم

حالا باز بچه‌ها اگه میتونن حرفم رو اصلاح یا تکمیل کنن

فقط اینو بدون که تو با تمام این مشکلات هنوز هم داری برای اهدافت میجنگی، هنوز زنده ای و نفس میکشی پس هنوز وقت هست تا خیلی چیزا رو درست کرد Khansariha (69)
(1399 آبان 8، 21:06)ماجراجو نوشته است: [ -> ]
(1399 آبان 8، 19:18)SR71 نوشته است: [ -> ]سلام عرض کردم 303 
ما نیستیم خوش میگذره؟ Vamonde
sr71ا/شروع روز های پاک
چقدر پیام فرستادید haha کی حالش داره بخونه 1202591pu55lez1va
ببخشید پیام هاتون جواب نمیدم 53

فقط باید سکوت کرد .
..
.

یعنی شکستی 
داداش vayy

اره ، مگه پستی که راجع به شکستم گذاشتم ندیدی؟
(1399 آبان 8، 21:49)ماجراجو نوشته است: [ -> ]سلام گزارش امروز من
خطرناک از صبح رو یه بند باریک راه رفتم
الانم فکرها ول کن نیستن میترسم وقت خواب کار بدی انجام بدم
بیکار


دوتا اتک بزن خوب میشی Gigglesmile


سعی کن تا حسابی خسته نشدی نری بخوابی
تا دو ساعت قبل خواب چیزی نخور
اصلاً سعی کن موقع خواب هم گوشی رو بذاری کنار
سلام

گزارش امروز...

28 ساعت بیدار بودم و فقط ساعت 2 تا 5 یه گم خوابیدم
بعد از اون حسابی حالم گرفته بود رفتم با ماشین یه کم دور بزنم که وسط اتوبان حالم بد شد و حس کردم فشارم رفته بالا، یه کم جلو چشام تار شد
زدم کنار ماشینو قفل کردم یه کم چشامو بستم تا بهتر بشم(فکرشو بکنید وسط اتوبان 22 )

برگشتم خونه و الآن 4 ساعته تو حالت خلسه ام!
قبلش یه کم وسوسه شدم و نزدیک بود کار دست خودم بدم که انگشت کوچیک پام خورد به چارچوب در و کلاً قضیه تموم شد  Khansariha (13) (نمیدونم چرا خندیدم ولی برام خنده دار بود(قربونت برم خدا که اینجوری هوای پاکیمو داری 49-2 ))

الآنم فقط میخوام بخوابم ولی کیه که درک کنه
مهمون داریم و طبق معمول دم در اتاقم دارن حرف میزنن(بنده های خدا نمیدونن من حالم چجوریه )

مهدوی یه روز دیگه هم پاک موند 37 

مهدوی/20مهر/19 روز پاک
(1399 آبان 8، 13:46)مهدوی نوشته است: [ -> ]سلام به همگی

عذرخواهی میکنم که این دو روز خیلی نیومدم اینجا
یه کم مشغول بودم

خب اوضاع پاکی سخت شده؛ هیچوقت فکر نمیکردم ترک برای بار دوم اینقدر سخت تر از بار اوله!

کل دیشب فکرم منو میکشوند سمت لغزش و من نمیتونستم بپذیرم اینو

تا الآن پاکم ولی به قیمت جونم!
الآن حدود 26 ساعته که بیدارم!
کل دیشب رو نتونستم بخوابم...
وقتی میل شدیدی به خ ا دارم و این کار رو نکنم این شکلی میشم

شاید باورتون نشه ولی به جایی رسید که فیلم های مزخرف رو یه جور نیاز اساسی تو زندگی حساب میکردم و این واقعاً شوکه ام کرد(هیچوقت فکر نمیکردم مغز آدم تا این حد میتونه حقایق رو تغییر بده) خلاصه که نماز صبح نجاتم داد ولی بازم بعد اون این حالت ادامه داشت

نمیتونستم سمت گوشی برم چون میدونستم اوضاع رو بدتر میکنه و از یه چک کردن اینستا و واتس اپ میکشه به گوگل و... و بعد از اون هم لغزش

خلاصه که از دیروز تا الآن تا مرز دیوانگی رسیدم
کلی هم کارا تلنبار شده هنوز انجام ندادم
امتحانات میانترم نزدیکه و من هنوز جزوه ها رو ننوشتم(همین قدر بگم که منم نمیدونم چه پدر کشتگی با جزوه ها دارم 22 هیچوقت حاضر نیستم بنویسمشون!) 

کانون هم نیومدم چون اون وقت شب همه خوابن و ممکنه بعدش بکشه به چیزای بد

خلاصه که الان قیافه ام این شکلیه Khab 


نمیدونم کی دوباره میتونم لذت ترک رو بچشم؛ اون 65 روز واقعاً خوب بودن ولی هنوز به اون حس خوب نرسیدم

خدا به داد من برسه

الآنم دارم روز 19 رو طی میکنم

سلام مهدوی جان 
کامل میفهمم چی میگی، چون من خودم پارسال تقریبا کل پاییز رو به مدت هفتاد روز پاک بودم، وقتی بعد از لون دوره خواستم دوباره شروع کنم فکر میکردم که خیلی راحته، ولی اصلا راحت نبود و یهجورایی دیوونه کننده بود و خیلی اعصاب خوردکن بود، ولی اون موقع کانونو نداشتم برای همین مطمئن باش که با وجود کانون و بچه ها و با اراده ی حودت میتونی از وسوسه رها بشی


وحس میکنم مشکل بیخوابی داری، خواب یکی از مهم ترین بخشای زندگیه، برای همین به نظر من حتما دنبالشو بگیر که خوابت نرمال بشه، حالا نمیدونم میخوای پیش مشاور بری، کتاب بخونی، بری از بزرگتر بپرسی، ولی حتما حواست بهش باسه که خوابت نرمال بشه
حالا در مورد خودم صحبت کنم:
این چند روزه انقدر فشار درسا زیاد شده که اصلا وقت واسه اومدن بع کانونم ندارم چه برسه به خودارضایی و پورن دیدن
ولی از یه طرف استرس اینو دارم که مثل پارسال همه چی واسم تکرار بشه
چون پارسال از اواسط مهر تا بیست و نه آذر تونستم خیلی راحت پاک بمونم، ولی بعدش هرچی سعی کردم شکست خوردم، تا دوباره رسید به پاییز، و میترسم این چرخه دوباره واسم اتفاق بیفته، البته فرقش اینه که ایندفعه کانونو دارم ولی قبلش تنهای تنها بودم
امروزم خانوادم دارن میرن بیرون و من تنها میشم، ولی انقد درسا مونده که فک نکنم سمت هیچ چیز بدی برم، 
من تو کل عمرم اینقدری که توی این سه روز درس خوندم درس نخونده بودم، دیروز انقدر روی صندلی نشسته بودم که موقع خواب حس کردم کلبدنم درد میکنه، ولی با این حال دارم کاری رو انجام میدم که دوست دارم پس خوشحالم 4chsmu1
راستی بذارید اون دو هفته ای رو هم که از مسابقه ی گروهی اعلام وضعیت نکردم بگم(نمیدونم مسابقه تموم شده یا هنوز هست ولی من مینویسم): 
این هفته که گذشت سبز
هفته ی قبلش که نیومدم اعلام کنم زرد
و در نهایت شرمنده که دیگه خیلی نمیرسم بیام،ولی همتونو دوست دارم شما باعث شدید من از یه مشکل بزرگ زندگیم تا حد زیادی فاصله بگیرم،از همتون ممنونم 53

محمد/۴٠روز پاک
سلام و درود بر دوستان کانونی
حال احوال؟
خوب بریم سر وقت داعلام وضعیت مسابقه گروهی 
Majid78/هفته سوم /سبز
خوب این هفته واقعا هفته سختی بود تنها اندوختم این هفته پاکی بود واقعا شرایط سختی داشتیم همگی ولی خداراشکر تونستم سر بلند باشم این هفته رو هفته ای که گذشت یه جایی رسید داشتم واقعا وا میدادم خیلی اوضاع سختی داشتم ولی وقتی یاد بچه های گروه یاد عهدی که بسته بودم واسه این دوره افتادم خودما جمع کردم خیلی سخت ولی شدنی بود البته هنوزم که هنوز وسوسه هست با دوز بالا ولی خوب چاره نیست باید پاک بمونم متاسفانه یا حالا خوشبختانه من این هفته به هیچ برنامه ای نرسیدم و خیلی ناراحتم واسه این قضیه باز دوباره دارم شل میشم و همین میتونه روی پاکیم اثر بزاره 
نمیدونم چی بگم شاید باید یکم برنامه را بهتر کنم و صد البته که باید برنامه را دقیق تر بنویسم 
خوب قسمت شیرین ماجرا اینجاست
Majid78
یک ماه خوب  53258zu2qvp1d9v 
ولی اصلا خوش نیستم خیلی فشار رومه هم فشار اینکه کارهامو نکردم دلم خیلی میخواد شوق و ذوق هفته های اولو داشتم همه چی روی روال بود یادش بخیر
(1399 آبان 9، 10:38)mohammadrg نوشته است: [ -> ]سلام مهدوی جان 
کامل میفهمم چی میگی، چون من خودم پارسال تقریبا کل پاییز رو به مدت هفتاد روز پاک بودم، وقتی بعد از لون دوره خواستم دوباره شروع کنم فکر میکردم که خیلی راحته، ولی اصلا راحت نبود و یهجورایی دیوونه کننده بود و خیلی اعصاب خوردکن بود، ولی اون موقع کانونو نداشتم برای همین مطمئن باش که با وجود کانون و بچه ها و با اراده ی حودت میتونی از وسوسه رها بشی


وحس میکنم مشکل بیخوابی داری، خواب یکی از مهم ترین بخشای زندگیه، برای همین به نظر من حتما دنبالشو بگیر که خوابت نرمال بشه، حالا نمیدونم میخوای پیش مشاور بری، کتاب بخونی، بری از بزرگتر بپرسی، ولی حتما حواست بهش باسه که خوابت نرمال بشه


درست میگی محمد جان
من شبا یا ساعت 4 شب میخوابم یا 12!!! 22 آخه اینقدر اختلاف؟!

الآن از نظر خواب بهترم چون دیشب تونستم بخوابم

امروز هم حالم بهتره حس میکنم یه انگیزه کوچولویی دارم که سعی میکنم نهایت استفاده رو ازش داشته باشم

ممنون از اطلاعاتت عزیز

توی این روزا که حسابی چسبیدی به درس مراقب پاکیت هم باش که با این کار با یه تیر دو نشون زدی 317 




مهدوی/هفته سوم/سبز
(1399 آبان 9، 17:24)ماجراجو نوشته است: [ -> ]سلام شکست های سریالی vayy
وسوسه های دیشب از امروز صبح به جونم افتاد 
باز بگم بخاطر چی شکست خوردم اینترنت
بچه ها اینترنت رو حذف کنم گوگل نه ها اینترنت 
دوباره میشه نصبش کنم میترسم با حذف اینترنت گوشی خراب شه vayy
کروم رو هم متوقف کردم و گوگل رو جستجو ایمن زدم 
الان تنها راه شکست دوبارم اینترنته Kill
شروع روزهای خوب ۹ آبان ماه ۱۳۹۹
غسل گرفتم با آب خنک که حداقل دوباره نشکنم
الان شروع کردم درس نوشتن 
ببخشید Khansariha (60)


Khansariha (51)  دیگه تنها چیزی که به ذهنم میرسه همین شکلکه! 


شوخی کردم Gigglesmile
سعید جان به هدفت فکر کن، همون هدفی که باید براش پاکِ پاک بمونی، بعضیا هدفشون خودشونه بعضیا خدا بعضیا ممکنه هر چیز دیگه ای

مهم اینه که به یه هدف خیلی مهم، سفت و سخت بچسبی
اینترنت رو ببین چه ساعاتی بهت آسیب میزنه؟ 
سعی کن توی اون ساعات سمت گوشی یا کامپیوتر نری، جایگزینشون کن
با کتاب، فعالیت بدنی، حل جدول، فیلم یا گردش و تفریح پر کنی؛ الآنم پاییزه و هوا ظهر و بعد از ظهر خوبه برای پیاده روی

ولی سعید جان، مهمتر از همه اینها اراده ست؛ اصل ازاده ست که باید باشه، بقیه کارایی که گفتم یا نگفتم فقط به این اراده کمک میکنن همین

باید اراده داشته باشی
سعی کن تو اتاقت یا کلاً جایی معمولاً دچار این اتفاق میشی، یه تابلوی آیه قرآنی یا عکس حرم یا مسجد الحرام یا هر چیزی که وقتی میبینیش به احترامش سعی میکنی هیچ کار اشتباهی انجام ندی
باید جلو چشت باشه تا اثر کنه

ما هواتو داریم، باید با قدرت ادامه بدی Khansariha (69)
موری/هفته سوم/زرد

دیروز گوشیم افتاد تو اب و همچنین خودمم شکستم
سلام 

آرمین / هفته‌ی سوم / سبز

خدا رو شکر.
این هفته خیلی عالی بود از لحاظ پاکی. چشم. ذهن.  2uge4p4 


فعالیت‌های دیروز و امروز:
مقداری فیلم‌های آموزشی دیدم. 
قرآن و نهج‌البلاغه و صحیفه خوندم.
یه ذره از کتاب اعتقادات خوندم.
اتاقم رو جمع و جور کردم.
فیلم دیدم. 
نشستم یه مقدار خودم رو ارزیابی کردم از لحاظ جسمی و روحی و روانی. اوضاع داغون بود. 22
مشکل برنامه‌ای که اجرا نمیشد رو پیدا کردم. اسم دو تا از توابع رو جابه‌جا نوشته بودم. در این حالت برنامه هیچ خطایی نمیداد اما خب اتفاقی که باید می‌افتاد هم نمی‌افتاد. یک خط یک خط نشستم خوندم تا پیداش کردم.  53258zu2qvp1d9v 


ببخشید پست‌هاتون رو نرسیدم همه رو بخونم. تا فردا انشالله.
مراقب خودتون باشید.  Khansariha (18)