(1399 آبان 17، 21:05)آرمین نوشته است: [ -> ]گزارش امروز:
صبح من با نماز شروع شد.
بعد یک صفحه تفسیر قرآن خوندم.
بعد حرکات نرمشی گردن و شانه رو انجام دادم.
یک ربعی مدیتیشن کردم.
داروهام رو استفاده کردم و حرکت به سمت کار.
تو مسیر مقداری سخنرانی گوش دادم.
اهداف پاکیم رو هم یه مرور کردم.
محل کار بالاخره یه کاری که چندین هفته دنبالش بودم به نتیجه رسید. تو طول روز ناچارا جواب هیچ کسی رو ندادم تا کار به نتیجه برسه. بعدش که جواب همکارا رو دادم یکی گفت چه عجب. اولش ناراحت شدم. اما بعد یادم اومد که اون بنده خدا نمیدونست من دنبال انجام چه کاری بودم و به میزان درک اون باید بهش حق بدم.
نماز ظهر و عصر رو اداره خوندم.
برگشتم خونه ناهارم رو خوردم.
یه مقدار با مشاورم در ارتباط بودم.
ده دقیقهای مدیتیشن کردم.
نماز مغرب و عشا رو خوندم.
یک صفحه نهج البلاغه خوندم.
با یکی از استادام چند پیامکی در ارتباط بودم.
بعد نشستم و یه فیلم یک ساعته آموزشی دیدم. یه چند کاری که لازم بود انجام بدم رو انجام دادم.
بعد که دیگه اومدم کانون کنار داداش های گلم.
این بود آنچه امروز بر من گذشت.
راستی
از فردا یک روز در میان دورکارم. ویروس همین طور داره شیوع پیدا میکنه.
چه روز پر کاری
و مایی که چقدر انرژی میگیریم وقتی میایی و اتفاقات اون روزت رو با ما به اشتراک میذاری
دور کاری مگه خوب نیست؟
تو خونه میشینی کارتو میکنی؛ برای سلامتیت هم خوبه که
نمیدونم
منبا هر چیزی که باعث استراحت و خواب میشه موافقم
حتی دورکاری
(1399 آبان 17، 21:10)مهدوی نوشته است: [ -> ]چه روز پر کاری
و مایی که چقدر انرژی میگیریم وقتی میایی و اتفاقات اون روزت رو با ما به اشتراک میذاری
دور کاری مگه خوب نیست؟
تو خونه میشینی کارتو میکنی؛ برای سلامتیت هم خوبه که
نمیدونم
منبا هر چیزی که باعث استراحت و خواب میشه موافقم حتی دورکاری
فدای تو داداش. ممنون از انرژی مثبتت.
کارهای من در ظاهر زیاده اما تایمهاشون کوتاهه. این یه راهه واسه اینکه به همه چی برسم.
دورکاری که واسه شرکت ما فاجعه است. سریهای پیش که زنگ میزدیم میگفتیم فلانی کجایی چرا کارت رو انجام ندادی؟ میگفت من دورکارم امروز. (دورکاری رو معادل مرخصی اجباری مدنظر داشتن بزرگواران)
بهش میگفتیم میدونیم دورکاری ولی خب کارت رو چرا انجام ندادی؟ بعد اقرار میکرد که کامپیوتر ندارم.
این سری گفتن تو روزهای دورکاری باید ۷:۳۰ صبح اتوماسیون اداریتون رو باز کنید که ما بفهمیم بیدارید و دسترسی به کامپیوتر هم دارید وگرنه غیبت محسوب میشه.
اما خب چه دورکاری؟ مگه ما بستر دورکاری مهیا کردیم؟ کارها همین جوریش حضوری و فیزیکی تو ادارات پیش نمیره. بعد طرف از تو خونهاش دقیقا چه حرکتی میخواد انجام بده؟
حالا من از طریق AnyDesk قراره فردا به سیستمم متصل بشم. اما بقیه چنین کاری نمیکنن.
احتمالا چای میریزن سریال تماشا میکنن.
ضمنا
منم با استراحت موافقم.
(1399 آبان 17، 20:46)آرمین نوشته است: [ -> ] (1399 آبان 17، 0:19)ماجراجو نوشته است: [ -> ]متاسفانه کلاس نهم مثل یک احمق به تمام معنا تصمیم گرفتم درس نخونم
.
.
.
یعنی من از الان درس خون شدم
ماجراجوی عزیز آفرین که به فکر تغییر هستی. از الان به بعد زندگیت رو دریاب.
در مورد رشتههای مختلف تو اینترنت جستجو کن.
مثلا یه حقوقدان چی کار میکنه؟ با چه چیزهایی سر و کار داره؟ ببین برات جذابه؟
همین طور سایر رشتهها. این ۲-۳ سال وقت داری که تصمیم بگیری.
آی تی جزء رشتههای انسانی نیست.
(1399 آبان 17، 13:08)ماجراجو نوشته است: [ -> ]از صبح که بیدار شدم خیلی وسوسه شدم فک کنم به خاطر صحنه هایه که توی ذهنم باقی مونده
راستی من به شیطان قول داده بودم امروز انجام بدم
ولی باید بدونه که همونطوری که پاکی های منو عقب انداخته
منم شکستارو عقب میندازم
خب ابلیس من خ.ا رو میندازم........
پس فردا باشه؟
اوه فک کنم قبول کرد چون راه دیگه ای نداره
داری از یه تکنیک عالی استفاده میکنی.
به تعویق انداختن.
بعد ممکنه فردا که بیدار بشی اصلا اون قدر حالت خوب باشه که دیگه بهش فکر هم نکنی.
(1399 آبان 17، 19:48)ماجراجو نوشته است: [ -> ]ششمین روز پاک
ماشالله به تو.
اگر ۴ روز دیگه پیش بری خط امتیاز اول رو میگیری.
اره حدس میزدم جز انسانی نباشه
اره تعویق انداختن رو از خودم یاد گرفتم همینجوری به ذهنم رسید
۴ روز دیگه تلسم شکسته میشه
بعد از اون دیگه خیلی راحت میشم
فعلا
موفق باشی
(1399 آبان 17، 20:00)ماجراجو نوشته است: [ -> ]شارمین ..
ارزوی براورده شدن ارزوها.....
من اینجام هر حرفی داری بزن
فدایی داری داداش ، منم همین طور
آرزو میکنم به هرچی میخوای برسی ایشالا
حرف که زیاد داریم با هم بزنیم، الان منظورم فعالیت گروهی مون بود
(1399 آبان 17، 20:06)مهدوی نوشته است: [ -> ]سلام رفیق
آررررره مسابقه شروع شده
خبر رسیده که گروه صراط مستقیم دارن سخت تلاش میکنن اول بشن
ما هم نباید بیکار بشینیم
تازه، این دور مسابقه آرمین با ما نیست پس باید جای خالیشو با تلاشمون پر کنیم
حضورتونو تو گروه بیشتر کنید
من معمولاً اینجا هستم
در واقع هممون اینجا هستیم و به هم کمک میکنیم
من اتفاقا به خود آرمین مشکوکم،
نیاد تکنیک ها و ترفندهای ما رو ببره بفروشه به رقیب !
(فک کن آرمین به صادقین: "پیس پیس.. صادقین اینا میخوان دورهمی بذارن، حواست باشه"
)
(1399 آبان 17، 20:20)ماجراجو نوشته است: [ -> ]بنظرم ما هیچ برنامه برای اول شدن نداریم
چطوره یه دورهمی داشته باشیم؟
کاااملا موافقم ..
تا اون موقع بشینیم فکر کنیم ببینیم چیکارا میتونیم بکنیم..
من خودم یه پیشنهاد دارم، اینکه روزی 2 بار یا بیشتراعلام وضعیت بکنیم !
و یه تکنیک جدید قفل گوشی یاد گرفتم که بگم بهتون، حداقل از گوشی ضربه نخوریم ..
(1399 آبان 17، 20:38)آرمین نوشته است: [ -> ]نقل قول: والا اگه بگم همش به خاطر این موضوع بوده که بهونه آوردم،
ولی وقتایی که از خواب بیدار میشم، مثلا سر صبح، یا ظهر یا نصفه شب، اون نیازِ خیلی شدیدتر از معموله،
مثل وقتایی که مثلا آدم یکی دو ساعت تنها میشه، یهو وسوسه ها یه جا میریزن سر آدم ..
یا یه وقتایی هم هست که خیلی استرس دارم و راحت نخوابیدم، بیدار که میشم استرسم خیلی شدیده و این کار باعث میشه راحت شم از اون شرایط.
چیزی که خیلی واضحه تو نوشتههات شرایط استرسآور هست و آرامشی که در وجودت حکمفرما نیست.
آدم دلیلی نداره وقتی خوابیده ۲ ساعت بعد از خواب بپره. همین خواب ناراحت نشون از ناآرومیت هست.
الان بابت چی استرس داری؟
میتونی دقیق اشاره کنی استرسهات چین؟
نقل قول: راه حل هایی که به ذهنم میرسه:
ظهر نخوابم.
ساعت خواب و بیدار شدنم رو تنظیم کنم و بهش عادت کنم، تا توی موقع خواص خوابم بیاد و فکرای ناجور نیاد به ذهنم
قبل خواب پادکست، رادیو یا کتاب صوتی گوش کنم
خودمو خسته کنم که خوابم عمیق شه.
اتاق و تاریکِ تاریک کنم، دمای اتاق یه جوری باشه که بیدارم نکنه..
عدوات گناه رو تو اتاق نگه ندارم.
شبا گوشی رو نزدیکم نذارم
به کارهام بیشتر برسم که کمتر استرس بگیرم و غیره
اینها همه عالین و حتما اثر هم میذارن. آفرین که بهشون فکر کردی و نوشتی.
اما ریشهی مشکل رو هم باید حل کرد.
اگر یه مشکلی وجود داره که اون مشکل باعث شده تو بههم بریزی، اگه از شب تا صبح یوگا کار کنی و مدیتیشن کنی بازم شب نمیتونی بخوابی. بازم همش فکرهای بد داری. فکرهای منفی که برای آروم کردنشون ممکنه به کارهای نادرست روی بیاری. تجربهی شخصیم این رو میگه.
نقل قول: پایان نامم که داش آرمین مونده راستش ..
وقتی میرم بیرون و برمیگردم انقد خسته ام حوصله ام نمیگیره بشینم پاس اصلا..
به سلامتی اخیرا مشغول کار شدی؟
خب پس میخوای چی کار کنی؟ بالاخره یه تصمیم باید براش بگیری. نه؟
آقا چقد شما راست میگی ..
آره واقعا همین طوره ، خیلی استرس دارم به خاطر پایان نامه، چون یه سال و نیمی میشه که طول کشیده، و منم خیلی کارهامو از اون موقع نیمه معلق کردم که این تموم شه ولی به دلایلی نشد. شاید به خاطر همین استرس هم هست که نمیرم سمتش ..
نه فقط تو خواب، امروز موقع رانندگی با موتور هم داشتم به همین موضوع های استرس زا فکر میکردم که به خودم اومدم دیدم :"یا خدا ! چقدر دارم تند میرم " (عصبی شده بودم)
کار هم ، کار درست و حسابی نیست، خجالت میکشم بگم ولی با موتور کار میکنم که خرج خودم در بیاد تا حدودی ..
میدونم خیییلللیی اشتباهِ و صبح تا شب مادر پدرم هم میگن بهم،
ولی یه ذره پیچیده شده شرایط
ولی دقیقا حق با شماست بالاخره باید یکاری اش کرد .. با ندید گرفتن مشکلی حل نمیشه
نقل قول: خدا رو شکر داداش.
حال جسمانی که اصلا خوب نیست. روزی هم مثل امروز که سردرد ندارم این قدر گردن و کتفم درد میکنه که احساس جسمی خوبی ندارم. حالتی مثل گرفتگی داره که آزاد نمیشه.
اما وضعیت روحی خدا رو شکر این یک هفتهای خیلی خوب شده. حال معنوی هم در وضعیت خوب هست. این چند روزه شکرهام بیشتر شده و همین طور استغفارهام. به سلامت معنوی نزدیکتر شدم.
ممنونم ازت.
راستی ممنون اسم فیلم رو گفتی. حتما میبینمش.
واقعا کاش کاری از دستم برمیومد انجام میدادم،
خیلی ناراحت میشم میبینم جوونی مثل شما، انقدر باحال و بامعرفت و فعال و کاردرست، کسالت داره ...
فقط امیدوارم حال جسمی هم مثل حال روحی تون شه، به مادرم هم امروز گفتم براتون دعا کنه ! (اون کارش درسته، میگیره دعاش
)
باور کن برنامه ی روزانه تون و که میبینم میگم پسر دمش گرم، چقدر کار میشه انجام داد تو یه روز !
همین به منم انگیزه میده که سعی مو بکنم برای روز بعد
خواهش رفیق
فیلم اینو هم پیشنهاد میکنم: "Lock stock and two smoking barrels"
فک کنم دیدیش، من خوشم اومد ازش، کلی خندیدم
در کل کمدی دوست دارم ولی فیلم های کمدیِ قوی به نسبت خیلی کمترن !
امروز سه تا اعتبار منفی گرفتم
هرکی از جونش سیر شده بیاد جلو!!!
برای امروز هم نمیتونم اعتبار بدم
همه اعتبارات تموم شده
من اعتباراتمو میخواااااام
تبر من کوووو؟
(1399 آبان 18، 16:42)مهدوی نوشته است: [ -> ]امروز سه تا اعتبار منفی گرفتم
هرکی از جونش سیر شده بیاد جلو!!!
برای امروز هم نمیتونم اعتبار بدم
همه اعتبارات تموم شده
من اعتباراتمو میخواااااام
تبر من کوووو؟
هرکی خواست به مهدوی اعتبار منفی بده اول باید به من بده
بعد به مهدوی
راحت باشید من ناراحت نمیشم
حالا میگید به تو نمیدم اگه اول به من اعتبار منفی ندید من بهتون منفی میدم
(1399 آبان 18، 17:27)ماجراجو نوشته است: [ -> ]هرکی خواست به مهدوی اعتبار منفی بده اول باید به من بده
بعد به مهدوی
راحت باشید من ناراحت نمیشم
حالا میگید به تو نمیدم اگه اول به من اعتبار منفی ندید من بهتون منفی میدم
دوست تویی
یار تویی
مونس اوقات تویی
اشکال نداره
من برعکس تصور همیشه آروم و بی صدا نیستم
یه وقت دیگه یه جوری میزنمشون ندونن از کجا خوردن
ممنون گل
سلام
(1399 آبان 17، 23:14)شارمین نوشته است: [ -> ]من اتفاقا به خود آرمین مشکوکم،
نیاد تکنیک ها و ترفندهای ما رو ببره بفروشه به رقیب !
(فک کن آرمین به صادقین: "پیس پیس.. صادقین اینا میخوان دورهمی بذارن، حواست باشه" )
تکنیکها و ترفندهای طوفان مثل راز تو سینه من میمونه. خیالتون راحت.
پیس پیس خیلی خوب بود.
نقل قول: تا اون موقع بشینیم فکر کنیم ببینیم چیکارا میتونیم بکنیم..
من خودم یه پیشنهاد دارم، اینکه روزی 2 بار یا بیشتراعلام وضعیت بکنیم !
خیلی خوبه.
البته فردا منتظر باشید که یه سری حرکت خفن قراره در طوفان آغاز بشه.
طوفان قراره قدرت واقعی خودش رو نشون بده.
نقل قول: آقا چقد شما راست میگی ..
آره واقعا همین طوره ، خیلی استرس دارم به خاطر پایان نامه، چون یه سال و نیمی میشه که طول کشیده، و منم خیلی کارهامو از اون موقع نیمه معلق کردم که این تموم شه ولی به دلایلی نشد. شاید به خاطر همین استرس هم هست که نمیرم سمتش ..
نه فقط تو خواب، امروز موقع رانندگی با موتور هم داشتم به همین موضوع های استرس زا فکر میکردم که به خودم اومدم دیدم :"یا خدا ! چقدر دارم تند میرم " (عصبی شده بودم)
کار هم ، کار درست و حسابی نیست، خجالت میکشم بگم ولی با موتور کار میکنم که خرج خودم در بیاد تا حدودی ..
میدونم خیییلللیی اشتباهِ و صبح تا شب مادر پدرم هم میگن بهم،
ولی یه ذره پیچیده شده شرایط
ولی دقیقا حق با شماست بالاخره باید یکاری اش کرد .. با ندید گرفتن مشکلی حل نمیشه
داداش عزیز کار که عار نیست.
خیلیها از خیلی کارهای نادرست پول در میارن. کار تو که این مدلی نیست. آفرین به تو.
فقط موضوعی که هست آیا این کار جزء مسیر رسیدنت به اهداف زندگیت هست؟
اگر نیست پس باید در یک حدی از تعادل نگهش داری. جوری که وقت کافی برای دنبال کردن مسیر رسیدن به اهدافت رو داشته باشی.
من احساس میکنم به خاطر پایان نامهات یه توقف تو
روال درست زندگیت شکل گرفته. نوعی سردرگمی و انحراف به مسیرهای دیگه.
و تا این رو به سرانجام نرسونی این وضعیت ادامه داره.
به نظرم علیرغم همهی دردی که تموم کردن پایان نامه داره، میارزه این درد رو تحملش کنی و به نتیجه برسونیش.
از بین رفتن استرسها و ناآرومی خوابت با این به نتیجه رسوندن هست که حل میشه.
جای دیگه به دنبالش نگرد.
نقل قول: واقعا کاش کاری از دستم برمیومد انجام میدادم،
خیلی ناراحت میشم میبینم جوونی مثل شما، انقدر باحال و بامعرفت و فعال و کاردرست، کسالت داره ...
فقط امیدوارم حال جسمی هم مثل حال روحی تون شه، به مادرم هم امروز گفتم براتون دعا کنه ! (اون کارش درسته، میگیره دعاش )
لطف داری داداش عزیز.
یک دنیا ممنونم ازت. همین طور از مادر بزرگوار.
دلگرمی بزرگی بود.
نقل قول: فیلم اینو هم پیشنهاد میکنم: "Lock stock and two smoking barrels"
فک کنم دیدیش، من خوشم اومد ازش، کلی خندیدم
در کل کمدی دوست دارم ولی فیلم های کمدیِ قوی به نسبت خیلی کمترن !
تو فیلمهای خارجی فکر میکردم کمدی خوب نداشته باشیم (حالا نه که همه فیلمهای کمدی ایرانی خوبن.
)
گذاشتم تو لیست فیلمهایی که قراره ببینم. ممنونم ازت.
(1399 آبان 18، 17:55)هادی نوشته است: [ -> ]اصل 16
رد شدن را رد کنید.
ما همچنان برمی گردیم، قوی تر، نه ضعیف تر،
چون اجازه نخواهیم داد رد شدن ما را از میدان به در کند.
رد شدن فقط تصمیم ما را محکم تر می کند.
برای موفق شدن راه دیگری وجود ندارد...
هادی جان مرسی از پستهای زیبات.
(1399 آبان 18، 21:18)ماجراجو نوشته است: [ -> ]هفتمین روز پاک
بازم سعید عزیز ما اومده و با یه روز پاک دیگه اومده.
گزارش امروز:
نماز صبحم رو خوندم.
بعد یک صفحه قرآن.
بعد تمرینات گردن و شانه.
بعد مدیتیشن.
بعد داروها.
اهداف پاکیم رو یه مرور کردم. همین طور باورهام رو.
یه قرارداد امضاشده با خودم هم بسته بودم.
اون رو هم مرور کردم.
بعد رفتم سر وقت ریموت به کامپیوتر اداره که آخرش هم نشد. اینترنت اداره قطع بود. خیر سرم دورکار بودم.
فقط اتوماسیونم رو باز کردم که حضورم بخوره.
شروع کردم به ادامه آموزشهای اندرویدم. یه ۱۰ صفحهای مطالعه کردم. یه تکه کد هم نوشتم که اجرا نشد.
بینابینش یه ذره پیانو تمرین کردم. اون قطعهای که نواخته بودم و مجید گفته بود یه جاهاییش مشکل داشت
به این خاطر بود که انگشتگذاریم درست نبود. میخوام دقیقا طبق چیزی که تو نتهای آهنگ مشخص شده انگشتگذاریم رو درست کنم.
نماز ظهرم رو خوندم.
یک صفحه نهجاابلاغه خوندم.
دیدم مادرم دارن مشغول پخت پیتزا میشن. منم رفتم دستیارشون شدم. پیتزای میگو بود و مرغ و سوسیس. جای شما خالی.
بعد از ناهار، اول یه مدیتیشن رفتم.
بعد یه فیلم آموزشی دیدم.
بعدش هم یک ساعتی مطلب تو شبکه اجتماعی خوندم.
بعدش نماز مغرب و عشا.
بعدش دوش گرفتم.
بعدش هم که کانون اومدم.
خدا رو شکر یک روز پاک دیگه سپری شد.