کانون

(1399 آذر 13، 17:25)mehdi0 نوشته است: [ -> ]

[b]سلام چه روز مذخرفی بود
[/b]

حال هیچ کاری رو ندارم بیحاله بی حال

ب شدت  شکننده  و دلم میخواد بشکنم

 چند وقته بدنم

 حتی با خ.ا هم خالی نمیشهبدنم  واکنش هایی میده حس تنهایی شدید دارم

قوای جنسیم چندین برابر بیشتر شده اگر بگم  تا 50درصد بیشتر شده بیراهه نرفتم 

[b]قبلا اینجوری نبودم نه این که حس خ.ا داشته باشم اصلا بدنم ب خ.ا جواب نمیده[/b]

قبلا ک انجام میدادم حس خالی شدن داشتم الان بدنم دیگه جواب نمیده 

واقعا برا من سخت شده هووووف

عیلک سلام داداش گلم
ببین این یه چیز طبیعیه،خودارضایی و مخصوصا پورن،چون واقعی نیستن،معمولا اینطورین و بعد یه مدت فقط یه اعتیاد میشه
تجربه ی خیلیا این بوده:اولش آدم میگه چه باحال،فقط یه ذره میتونستم فلان کارو ام انجام بدم، فلان فیلم یا عکسو هم ببینم که دیگه کامل بشه،  
ولی چون واقعی نیست هر دفعه یه کار جدید انجام میدیم، ولی آخرش، بازم حس میکنیم که بیشتر میخوایم، 
و مثل تابستون من میشه که: دیگه همه کارا رو کرده بودم، وهر  نوع فیلم پورنی که ممکنه رو دیده بودم، ولی بازم آخرش حس میکردم بیشتر میخوام(یه جاهایی حس میکردم وجودم خالی و سرد شده و باورت نمیشه بخاطر همین چه کارایی که انجام میدادم) و همه ی اینا بخاطر این بود که خ.ا همیشه کارو بدتر میکنه، 
البته میدونم که تو خودت اینارو میدونی

قول‌نامه پاکی داریم اختصاصی گروه طوفان

یکم اهنگ گوش دادم حالم بهتر شده 

دانلود

نقل قول: اومدم اینو بزارم و برم

روتین صبحگاهی
دستشویی
مرتب کردن رخت خواب
آنلاین شدن
خوردن صبحانه
انلاین بودن
مرور هفت فعالیت و روتین ها
ورزش زانو
پیاده روی بیرون
زدن وازلین زانو
حرکت اصلاحی ساق پا
فعالیت روزانه
صبح و ظهر:

خواندن درس
ورزش های زانو
ناهار
انیمیشن یا کارتون
حفظ کردن درس
بعداز ظهروشب:
استراحت
دوصفحه قرآن
اهنگ
درس های جامانده
پیاده روی
وازلین زانو و ورزش ها
وقت آزاد استراحت...
شام
یک فیلم قیامت
وقت آزاد

روتین شبانگاهی
روشن کردن حالت پرواز
گذاشتن روی زنگ
کنار گذاشتن گوشی
مسواک
دستشویی
همزمان باخانواده میخابم

گزارش امروز...


صبح طبق معمول برای نماز بیدار شدم
بعد خواب و بعد هم حدود 9 و نیم بیدار شدم
هیچ کاری نداشتم انجام بدم و عموماً کانون بودم

ناهار و باز هم بیکاری و وسوسه
تقریباً کل روز رو کانون بودم
بعد از ظهرها که همه خوابن خیلی وسوسه میشم

شب هم شام خوردم
امروز وحشتناک بود
نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا رو نخوندم
عین معتادی که جلوش مواد هست ولی نمیتونه مصرف کنه

بدبختی اینکه الآن تو خونه تنهام
همه رفتن و من نمیتونستم برم
هدیه پاکی امروز رو یه بخش از یه انیمه دیدم ولی مجبور شدم قندشکن نصب کنم تا بتونم تو یوتیوب ببینم
نگاه کردم بعد از اونم کلی عکس ناجور تو یونیوب برای تبلیغات و غیره بود که چشامو ازشون دور کردم و نگاه نکردم
قندشکن رو حذف کردم
باید یه راه بهتری برا دسترسی به فیلمای مورد علاقه پیدا کنم
الآنم وسوسه شعله ور شده ولی کوتاه نمیام
ربع ساعت دیگه باید گوشی رو بذارم کنار و بخوابم


امروز باید میرفتم پارک ولی نتونستم
بعضی وقتا آدم باید تسلیم تقدیر بشه
یه وقتایی به خاطر یه سری مشکلات که عموماً جسمی هستن نمیتونم برم بیرون
الآن همون جهنم روزای اول که ازش میترسیدم شروع شده
خیلی انرژی دارم و این خطرناکه
ولی من مهدویم؛ امشب شب جمعه ست و شب امام مهدیه
من کوتاه بیا نیستم


مهدوی/9 آذر/4 روز خوب

سلام بااینکه امروز روز سختی بود اما در رفتیم

mehdi0/ اذر 13/13 روز خوب

سلام  ظاهرا جمعه  همه خوابن 

(1399 آذر 13، 23:23)mehdi0 نوشته است: [ -> ]سلام بااینکه امروز روز سختی بود اما در رفتیم

mehdi0/ اذر 13/13 روز خوب

در رفتنت مبارک

ایول به تو قهرمان

  بازم تاریخ و تعداد روزات رند شدن

(1399 آذر 14، 10:50)mehdi0 نوشته است: [ -> ]سلام  ظاهرا جمعه  همه خوابن 

نه ولله خواب نبودم ولی یه کم به خودم استراحت داده بودم

امروز به نظر روز خوبی میاد

(1399 آذر 14، 12:42)مهدوی نوشته است: [ -> ]نه ولله خواب نبودم ولی یه کم به خودم استراحت داده بودم

امروز به نظر روز خوبی میاد

حرفمو پس میگیرم

امروز هم دست کمی از روزای قبل نداره
اگه وسوسه هم بیاد سراغم بدتر میشه

ولی اینقدر عصبانیم که اگه ابلیس بیاد با چنگال چشاشو در میارم

بچه ها الان داره خیلی این وسوسه به ذهنم میاد که برم یه سرچی بزنم، ولی گفتم به جاش بیام اینجا به شما پیام بدم

(1399 آذر 14، 16:02)mohammadrg نوشته است: [ -> ]بچه ها الان داره خیلی این وسوسه به ذهنم میاد که برم یه سرچی بزنم، ولی گفتم به جاش بیام اینجا به شما پیام بدم

سلام محمد جان 

چطوری داداش عزیز؟

الآن بهتری؟

میخوایی با هم حرف بزنیم که از این حالت دربیایی؟

گزارش امروز...


صبح مثل همیشه حوالی پنج و نیم برای نماز بیدار شدم
بعد دوباره خواب و بعد هم 8 و نیم بیداری؛ تو حالت خواب و بیداری بودم و ناخودآگاه دوباره خوابم برد تا 9

بیدار شدم، دستشویی، مسواک و شستن صورت بعد هم صبحونه
بعد از صبحونه رفتم ریشامو کوتاه و مرتب کردم و بعد هم حموم

خیلی حس خوبی داشتم چون هم پدر خونه بود و میتونستم باهاش گپ بزنم و جبران مافات کنم هم قرار بود بعد از ناهار برای چند ساعتی و بعد از 9 ماه قرنطینگی بریم بیرون شهر و یه کم حال و هوامون عوض بشه
خیلی خوشحال بودم

بعد از نماز ظهر و عصر و خوردن ناهار لباس عوض کردم و آماده شدم که بریم ولی نشد برم  
.
.
.
.
سردرد امونمو بریده و الآن میخوام بخوابم
گفتم گزارشم رو بنویسم


امروز خداروشکر وسوسه ای نداشتم
نمازام هم الآن میرم نماز مغرب و عشا رو بخونم که کامل بشن


فردا هم اگه دانشگاه باز باشه میرم کل روز رو اونجا میمونم 
فضای دانشگاه رو دوست دارم
هم خیلی سبزه هم خیلی وسیعه هم تنهایی میشه کلی قدم زد
آخه یه اکوسیستم کامله
ممکنه هر حیوونی رو انجا ببینید


به امید خدا

مهدوی/9 آذر/5 روز پاک

(1399 آذر 14، 17:01)مهدوی نوشته است: [ -> ]

(1399 آذر 14، 16:02)mohammadrg نوشته است: [ -> ]بچه ها الان داره خیلی این وسوسه به ذهنم میاد که برم یه سرچی بزنم، ولی گفتم به جاش بیام اینجا به شما پیام بدم

سلام محمد جان 

چطوری داداش عزیز؟

الآن بهتری؟

میخوایی با هم حرف بزنیم که از این حالت دربیایی؟

من خوبم
فقط یکم بی حالم،و بی انرژی شدم

حاااااااااااال ندارم اصلاااا