گزارش امروز...
دیشب نتونستم کتاب بخونم چون داشتم واسه امتحان میخوندم بعدش دو ساعت تمام با دوستم تلفنی حرف زدیم
ولی کلی انرژی گرفتیم از این مکالمه
به خاطر کرونا مجبوریم فقط تلفنی حرف بزنیم
صبح با صدای اذان بیدار شدم
نماز خوندم، دعای عهد خوندم و برگشتم خوابیدم
ساعت 10 دوباره با آلارم بیدار شدم
تا 12 تو جام بودم و فقط فضای مجازی و کانون رو چک میکردم(کانون بیشتر)
بعد نماز ظهر و عصر رو خوندم
مهمون داشتیم و ناهارو با هم خوردیم
بعدش شروع کردم به مطالعه تا غروب
نماز خوندم و بعدش شام و بعد هم مطالعه
الآن قیافه ام اینجوریه
امروز روز سختی بود
بازم طبق برنامه دو رکعت نماز خوندم که وسوسه بره
ولی ول کنم نیست
امروز شاید نصف وقتم رو کامل کانون بودم
که یه وقت اتفاقی نیفته
برا همین چشام الآن چهارتا چهارتا میبینن
همش تعداد اعتبارات رو با تعداد مهره های ستون فقرات اشتباه میگیرم
غریزه رو که نمیشه از بین برد
فقط میشه جلوشو گرفت
امیدوارم تا چند روز دیگه بهتر بشم
خوبیای امروز...
1. تونستم جشن پاکی بگیرم برای بچهها
2. با بچههای کانون کلی گفتیم و خندیدیم
3. نمازام کامل بودن
4. برنامه اورژانسیم خوب بود
5. به برادرم تو امتحانش کمک کردم(در واقع من امتحان دادم
)
مهدوی/26آبان/4 روز خوب