از صبح که بیدار شدم خیلی وسوسه شدم فک کنم به خاطر صحنه هایه که توی ذهنم باقی مونده
راستی من به شیطان قول داده بودم امروز انجام بدم
ولی باید بدونه که همونطوری که پاکی های منو عقب انداخته
منم شکستارو عقب میندازم
خب ابلیس من خ.ا رو میندازم........
پس فردا باشه؟
اوه فک کنم قبول کرد چون راه دیگه ای نداره
(1399 آبان 17، 13:08)ماجراجو نوشته است: [ -> ]از صبح که بیدار شدم خیلی وسوسه شدم فک کنم به خاطر صحنه هایه که توی ذهنم باقی مونده
راستی من به شیطان قول داده بودم امروز انجام بدم
ولی باید بدونه که همونطوری که پاکی های منو عقب انداخته
منم شکستارو عقب میندازم
خب ابلیس من خ.ا رو میندازم........
پس فردا باشه؟
اوه فک کنم قبول کرد چون راه دیگه ای نداره
خیلی باحال بود انصافا
منم همین مکالمه رو خواهم داشت از این به بعد
-------------------------------
شارمین / 18 آبان / 2 روز خوب
-------------------------------
راستی مسابقه هم شروع شده باید بیشتر آبرو داری کنم ..
هم گروهی ها کجایید؟
(1399 آبان 17، 19:53)شارمین نوشته است: [ -> ] (1399 آبان 17، 13:08)ماجراجو نوشته است: [ -> ]از صبح که بیدار شدم خیلی وسوسه شدم فک کنم به خاطر صحنه هایه که توی ذهنم باقی مونده
راستی من به شیطان قول داده بودم امروز انجام بدم
ولی باید بدونه که همونطوری که پاکی های منو عقب انداخته
منم شکستارو عقب میندازم
خب ابلیس من خ.ا رو میندازم........
پس فردا باشه؟
اوه فک کنم قبول کرد چون راه دیگه ای نداره
خیلی باحال بود انصافا
منم همین مکالمه رو خواهم داشت از این به بعد
-------------------------------
شارمین / 18 آبان / 2 روز خوب
-------------------------------
راستی مسابقه هم شروع شده باید بیشتر آبرو داری کنم ..
هم گروهی ها کجایید؟
شارمین ..
ارزوی براورده شدن ارزوها.....
من اینجام هر حرفی داری بزن
(1399 آبان 17، 19:53)شارمین نوشته است: [ -> ]خیلی باحال بود انصافا
منم همین مکالمه رو خواهم داشت از این به بعد
-------------------------------
شارمین / 18 آبان / 2 روز خوب
-------------------------------
راستی مسابقه هم شروع شده باید بیشتر آبرو داری کنم ..
هم گروهی ها کجایید؟
سلام رفیق
آررررره مسابقه شروع شده
خبر رسیده که گروه صراط مستقیم دارن سخت تلاش میکنن اول بشن
ما هم نباید بیکار بشینیم
تازه، این دور مسابقه آرمین با ما نیست پس باید جای خالیشو با تلاشمون پر کنیم
حضورتونو تو گروه بیشتر کنید
من معمولاً اینجا هستم
در واقع هممون اینجا هستیم و به هم کمک میکنیم
بنظرم ما هیچ برنامه برای اول شدن نداریم
چطوره یه دورهمی داشته باشیم؟
سلام به همگی
امیدوارم دماغا چاق باشه.
(1399 آبان 16، 22:09)مهدوی نوشته است: [ -> ]گزارش امروز...
.
.
.
خلاصه که امروز واقعاً عالی بود و حس خیلی خوبی داشتم(گفتم اینجا باهاتون به اشتراک بذارمش)
.
.
.
مهدوی/20مهر/27 روز خوب
چه میکنه مهدوی تیم ما.
آدم وقتی از روزش استفاده کنه و مفید باشه حتما کلی حال خوب داره. خدا رو شکر.
(1399 آبان 16، 23:26)شارمین نوشته است: [ -> ]اسطوره ی مرام و معرفت .. بابای من به من فکر نمیکنه خداییش ، دمت گرم خیلی
فدای تو داداش. من گاهی تو حمام هستم یهو یادم میافته عههههههه فلانی چی شد؟
عههههههه فلانی چرا ازش خبر نیست؟ عهههههه فلانی چرا پیام دادم جواب نداد؟ نکنه حالش بد شده؟ نکنه ول کرد رفت؟ بعد مثلا یادم میافته من ۲ روزه کانون سر نزدم. اینکه من پیامش رو ندیدم به معنای جواب ندادن اون نیست.
البته فقط در حمام یاد بچهها نمیافتم. اوقات دیگه هم همین طوره.
نقل قول: والا اگه بگم همش به خاطر این موضوع بوده که بهونه آوردم،
ولی وقتایی که از خواب بیدار میشم، مثلا سر صبح، یا ظهر یا نصفه شب، اون نیازِ خیلی شدیدتر از معموله،
مثل وقتایی که مثلا آدم یکی دو ساعت تنها میشه، یهو وسوسه ها یه جا میریزن سر آدم ..
یا یه وقتایی هم هست که خیلی استرس دارم و راحت نخوابیدم، بیدار که میشم استرسم خیلی شدیده و این کار باعث میشه راحت شم از اون شرایط.
چیزی که خیلی واضحه تو نوشتههات شرایط استرسآور هست و آرامشی که در وجودت حکمفرما نیست.
آدم دلیلی نداره وقتی خوابیده ۲ ساعت بعد از خواب بپره. همین خواب ناراحت نشون از ناآرومیت هست.
الان بابت چی استرس داری؟
میتونی دقیق اشاره کنی استرسهات چین؟
نقل قول: راه حل هایی که به ذهنم میرسه:
ظهر نخوابم.
ساعت خواب و بیدار شدنم رو تنظیم کنم و بهش عادت کنم، تا توی موقع خواص خوابم بیاد و فکرای ناجور نیاد به ذهنم
قبل خواب پادکست، رادیو یا کتاب صوتی گوش کنم
خودمو خسته کنم که خوابم عمیق شه.
اتاق و تاریکِ تاریک کنم، دمای اتاق یه جوری باشه که بیدارم نکنه..
عدوات گناه رو تو اتاق نگه ندارم.
شبا گوشی رو نزدیکم نذارم
به کارهام بیشتر برسم که کمتر استرس بگیرم و غیره
اینها همه عالین و حتما اثر هم میذارن. آفرین که بهشون فکر کردی و نوشتی.
اما ریشهی مشکل رو هم باید حل کرد.
اگر یه مشکلی وجود داره که اون مشکل باعث شده تو بههم بریزی، اگه از شب تا صبح یوگا کار کنی و مدیتیشن کنی بازم شب نمیتونی بخوابی. بازم همش فکرهای بد داری. فکرهای منفی که برای آروم کردنشون ممکنه به کارهای نادرست روی بیاری. تجربهی شخصیم این رو میگه.
نقل قول: پایان نامم که داش آرمین مونده راستش ..
وقتی میرم بیرون و برمیگردم انقد خسته ام حوصله ام نمیگیره بشینم پاس اصلا..
به سلامتی اخیرا مشغول کار شدی؟
خب پس میخوای چی کار کنی؟ بالاخره یه تصمیم باید براش بگیری. نه؟
نقل قول: شما چه خبر؟
حال جسمانی و معنوی خوبه؟
کسالت رفع شد؟
خدا رو شکر داداش.
حال جسمانی که اصلا خوب نیست. روزی هم مثل امروز که سردرد ندارم این قدر گردن و کتفم درد میکنه که احساس جسمی خوبی ندارم. حالتی مثل گرفتگی داره که آزاد نمیشه.
اما وضعیت روحی خدا رو شکر این یک هفتهای خیلی خوب شده.
حال معنوی هم در وضعیت خوب هست. این چند روزه شکرهام بیشتر شده و همین طور استغفارهام. به سلامت معنوی نزدیکتر شدم.
ممنونم ازت.
راستی ممنون اسم فیلم رو گفتی. حتما میبینمش.
(1399 آبان 17، 20:20)ماجراجو نوشته است: [ -> ]بنظرم ما هیچ برنامه برای اول شدن نداریم
چطوره یه دورهمی داشته باشیم؟
تو فکرشم عزیز
باید یه جلسه بذاریم
لازمه یه موضوعاتی رو مشخص کنیم
(1399 آبان 17، 0:19)ماجراجو نوشته است: [ -> ]متاسفانه کلاس نهم مثل یک احمق به تمام معنا تصمیم گرفتم درس نخونم
.
.
.
یعنی من از الان درس خون شدم
ماجراجوی عزیز آفرین که به فکر تغییر هستی. از الان به بعد زندگیت رو دریاب.
در مورد رشتههای مختلف تو اینترنت جستجو کن.
مثلا یه حقوقدان چی کار میکنه؟ با چه چیزهایی سر و کار داره؟ ببین برات جذابه؟
همین طور سایر رشتهها. این ۲-۳ سال وقت داری که تصمیم بگیری.
آی تی جزء رشتههای انسانی نیست.
(1399 آبان 17، 13:08)ماجراجو نوشته است: [ -> ]از صبح که بیدار شدم خیلی وسوسه شدم فک کنم به خاطر صحنه هایه که توی ذهنم باقی مونده
راستی من به شیطان قول داده بودم امروز انجام بدم
ولی باید بدونه که همونطوری که پاکی های منو عقب انداخته
منم شکستارو عقب میندازم
خب ابلیس من خ.ا رو میندازم........
پس فردا باشه؟
اوه فک کنم قبول کرد چون راه دیگه ای نداره
داری از یه تکنیک عالی استفاده میکنی.
به تعویق انداختن.
بعد ممکنه فردا که بیدار بشی اصلا اون قدر حالت خوب باشه که دیگه بهش فکر هم نکنی.
(1399 آبان 17، 19:48)ماجراجو نوشته است: [ -> ]ششمین روز پاک
ماشالله به تو.
اگر ۴ روز دیگه پیش بری خط امتیاز اول رو میگیری.
گزارش امروز:
صبح من با نماز شروع شد.
بعد یک صفحه تفسیر قرآن خوندم.
بعد حرکات نرمشی گردن و شانه رو انجام دادم.
یک ربعی مدیتیشن کردم.
داروهام رو استفاده کردم و حرکت به سمت کار.
تو مسیر مقداری سخنرانی گوش دادم.
اهداف پاکیم رو هم یه مرور کردم.
محل کار بالاخره یه کاری که چندین هفته دنبالش بودم به نتیجه رسید.
تو طول روز ناچارا جواب هیچ کسی رو ندادم تا کار به نتیجه برسه. بعدش که جواب همکارا رو دادم یکی گفت چه عجب. اولش ناراحت شدم. اما بعد یادم اومد که اون بنده خدا نمیدونست من دنبال انجام چه کاری بودم و به میزان درک اون باید بهش حق بدم.
نماز ظهر و عصر رو اداره خوندم.
برگشتم خونه ناهارم رو خوردم.
یه مقدار با مشاورم در ارتباط بودم.
ده دقیقهای مدیتیشن کردم.
نماز مغرب و عشا رو خوندم.
یک صفحه نهج البلاغه خوندم.
با یکی از استادام چند پیامکی در ارتباط بودم.
بعد نشستم و یه فیلم یک ساعته آموزشی دیدم. یه چند کاری که لازم بود انجام بدم رو انجام دادم.
بعد که دیگه اومدم کانون کنار داداش های گلم.
این بود آنچه امروز بر من گذشت.
راستی
از فردا یک روز در میان دورکارم. ویروس همین طور داره شیوع پیدا میکنه.