(1399 خرداد 25، 8:47)هادی نوشته است: [ -> ]به خودت اجازه بده که تازه کار باشی
هیچکس از اولش که شروع کرد عالی نبود.
کریستیانو
هادی جان
ممنون از این جمله زیبا.
ما خیلی چیزها رو شروع نمیکنیم چون مطمئن نیستیم بهخوبی از پسش بربیام. نمیدونیم به جایی برسیم یا نه.
بعد نتیجهاش میشه اینکه دست به هیچ کاری نمیزنیم.
حتی تو همین پاکی هم چقدر از بچهها با اولین لغزشها جا میزنن و میرن. به خودشون به اندازه یک تازهکار مهلت نمیدن.
(1399 خرداد 25، 8:36)هادی نوشته است: [ -> ]به نظرتون کی میتونیم بگیم که برای ازدواج آماده ایم؟
قبلش باید به کجاها رسیده باشیم تا بعد ازدواج زندگیمون راحت تر و اصولی تر باشه؟
چه سوال سختی.
برای بخش آمادگیش
بهنظرم به بلوغ عقلی، عاطفی و هیجانی رسیده باشیم.
دستمون تو جیب خودمون باشه (هر چقدر هم کم) و بتونیم یک خانواده رو راه ببریم.
نیاز به یه انسان دیگه رو کنار خودمون احساس کرده باشیم.
مدارا کردن و گفتگو کردن رو یاد گرفته باشیم.
درک کردن یک انسان دیگه رو با توجه به ویژگیهای شخصیتی متفاوتش و با توجه به سلایق متفاوتش بلد شده باشیم.
(1399 خرداد 21، 20:22)هادی نوشته است: [ -> ]به نظرتون چه اتفاقاتی بعد ازدواج میافته؟زندگی چه تغییری میکنه ؟چیا اضافه میشه؟
اگه یه همراه خوب نصیب آدم بشه:
زندگی رنگ و رخسار دیگهای به خودش میگیره.
کلی حال خوب بهمون اضافه میشه.
یه انرژی مضاعف تو وجودمون احساس میکنیم.
با همدلی طرف مقابل خیلی از مشکلات کوچیک و بیاهمیت میشه.
خیلی از کارهایی که تنهایی نمیتونستیم انجامش بدیم، دونفره میتونیم انجامش بدیم.
از اون طرف:
مسئولیتپذیری به میون میاد. باید یک زندگی رو چرخوند. از تهیه مایحتاج زندگی تا رسیدگی به هر چیز خونه و لازمه زندگی.
تا قبلش هر روزی هر جایی هر ساعتی میخواستی میرفتی. بعدش از این خبرها نیست.
دو نفر با دو تربیت مختلف و شاید تا حدی آداب و رسوم مختلف کنار هم قرار میگیرن. هر دو طرف باید خودشون رو مقداری به طرف مقابل نزدیک کنن تا با همدیگه جفت بشن. این میتونه سخت باشه.
اگه همراه خوب هم نصیب آدم نشه که دیگه واویلاست.
بقیه دوستان هم سوالهای هادی رو پاسخ بدن. از نظرات هم استفاده کنیم.