کانون

نسخه‌ی کامل: گروه ۴ آقایان: طوفان (غیر فعال) (حامی: آرمین - سرپرست: هادی، SR71، مهدوی)
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
(1399 آبان 7، 1:08)آبـی نوشته است: [ -> ]همچنان نمیدونم چرا دارم زندگی میکنم...
یا حتی برای چی دارم به خودم سختی میدم...
نمیدونم... انگار دیگه اهمیتی نداره چطور پیش بره...
آبی جان به این‌که جهان آخرتی پیش رو داریم اعتقاد نداری؟
اگر اعتقاد داری، پس باید حتما به این هم اعتقاد داشته باشی که باید به بهترین نحو خودت رو برای اون دنیا آماده کنی.
خودت رو به بهترین جایگاه در این دنیا برسونی. جایگاه انسانی.

اینکه سعی کنی روز به روز آدم بهتری بشی. انسان بااخلاق‌تر. کسی که بهتر فکر می‌کنه و بهتر عمل می‌کنه. به بقیه آزار نمی‌رسونه و در طول روز کارهای ارزشمند برای بهتر شدن خودش یا بهتر شدن دیگران انجام میده.

این حداقل چیزیه که به‌عنوان هدف فعلا می‌تونی دنبال کنی.
در آینده این مسیر بهتر برای تو روشن میشه که بهتر فکر کردن تو چه زمینه‌ای باید باشه و بهتر عمل کردن تو چه زمینه‌ای. زمان این موضوع الان نیست. به خاطر چیزی که زمانش الان نیست و نباید هم باشه، غصه نخور. 53258zu2qvp1d9v

ضمنا هنوز هدف‌های ترک رو هم ننوشتی و این من رو نگران می‌کنه که برای ترک خودارضایی هم هیچ هدفی نداشته باشی.
این خیلی خطرناکه.  53258zu2qvp1d9v

چطور آدم برای چیزی تلاش کنه که رسیدن بهش یا نرسیدن بهش هیچ فرقی براش نداره؟  53258zu2qvp1d9v



نقل قول: از بس غم تو دلم جمع شده که میخوام بی‌وقفه بخندم...

آبی جان نبینم غم به دلت جمع شده باشه.  Hanghead


نقل قول: آبی / ۲۰ مهر / ۱۶ روز و چند ساعت خوب... ( ذوق دارم زودی ۳ ساعت دیگه بگذره و ۱۷ روز پاکی رو ببینم بعد مدت‌ها  49-2 )
ما هم مثل تو کلی ذوق‌زده‌ایم.  2uge4p4
مجید کجایی؟
سه روزه از خودت هیچ گزارشی اینجا ندادی. این چه وضعشه هم‌گروهی؟  Swear1
امروز رفتم بیرون و چنتا کار هاممو انجام دادم 
بازم یه کارم نصفه نیمه موند
درس که اصلا نخوندم  Hanghead 
حسابی امروز وسوسه شدم هنوز هم وسوسه هست نمیدونم چه مرگم شده
امیدوارم فردا بتونم بهتر باشم 
بچه ها ببخشید من این دوره نتونستم کمکی بکنم بهتون واقعا شرمندم اوضاع خودم جوری نبود بتونم کمک بکنم  سعی میکنم جواب بدم اگه باز مثل این دوره نشم 
اون جریان بازی را من هستم فقط یه بازی انلاین بزارید بتونیم همه توی یه تایمی کنار هم باشیم ولی خدایی یه بازی خوب بزارید کلش اف کلنر خاطره خوبی ازش ندارم فیفا رو نمیشه انلاین بزنیم؟
امروز خیلی کلافه و عصبی بودم چون دیشب از خودم فکر خ.ا رو دور کردم خیلی سخت
و اینکه کلا فشارم بالاست و داغه بدنمم. این هم باعث عصبانیت شده هم کلافگی..
خلاصه که روز بدی بوده برام. 
استرسم دارم که نمیدونم اصلا بخاطر چیه. فقط الکی هست
(1399 آبان 7، 22:58)majid78 نوشته است: [ -> ]امروز رفتم بیرون و چنتا کار هاممو انجام دادم 
بازم یه کارم نصفه نیمه موند
درس که اصلا نخوندم  Hanghead 
حسابی امروز وسوسه شدم هنوز هم وسوسه هست نمیدونم چه مرگم شده
امیدوارم فردا بتونم بهتر باشم 
مجید جان حتما فردا می‌تونی بهتر باشی.  Khansariha (69)
هر روز که نباید کلی درس بخونی. اصلا آدم گاهی به استراحت لازم داره. 
یادمه همین چند وقت پیش می‌گفتی کلی پیش میری تو درس خوندن و برنامه‌ات رو اجرا می‌کنی. بازم تکرارش می‌کنی حتما. 

برای وسوسه‌ها هم ریشه‌اش رو پیدا کن.
حس غم داری؟ خستگیه؟ ناشی از تنهایی هست؟
یا اینکه فقط یه نیاز جسمیه که یکی دو روز بهش بها ندی درست میشه. 

راستی متن تقویت باورهات رو کی می‌خوای بنویسی؟ من منتظرم ها.  39


نقل قول: بچه ها ببخشید من این دوره نتونستم کمکی بکنم بهتون واقعا شرمندم اوضاع خودم جوری نبود بتونم کمک بکنم  سعی میکنم جواب بدم اگه باز مثل این دوره نشم 
همین که تو گروه هستی یعنی داری به ما کمک می‌کنی دیگه. کلی خوشحال میشیم می‌بینیمت.  2uge4p4
مرسی که هستی.  Khansariha (18)


نقل قول: اون جریان بازی را من هستم فقط یه بازی انلاین بزارید بتونیم همه توی یه تایمی کنار هم باشیم ولی خدایی یه بازی خوب بزارید کلش اف کلنر خاطره خوبی ازش ندارم فیفا رو نمیشه انلاین بزنیم؟
دوستان اهل فن باید بیان اینو بگن.  4chsmu1
(1399 آبان 7، 23:04)Saman79 نوشته است: [ -> ]امروز خیلی کلافه و عصبی بودم چون دیشب از خودم فکر خ.ا رو دور کردم خیلی سخت
و اینکه کلا فشارم بالاست و داغه بدنمم. این هم باعث عصبانیت شده هم کلافگی..
خلاصه که روز بدی بوده برام. 
استرسم دارم که نمیدونم اصلا بخاطر چیه. فقط الکی هست


به به داش علی ما هم که اینجاست.

یه کاری کن. یه چند وقتی شب‌ها ۲ ساعت بعد از شام، یک لیوان شربت سکنجبین بخور.
ببین این عطش میل جنسی چطور فروکش می‌کنه.  128fs318181 

روز سختی رو گذروندی خداقوت به تو داداشم.  Khansariha (18) 
اگر استرست الکی هست پس ولش کن.  Khansariha (18)

وقتی استرس داری، بری یه بازی هیجانی انجام بدی اصلا از استرست کم نمیشه؟ 17

وقتی برای خودت برنامه بریزی و به برنامه‌ات عمل کنی از اعصاب خردی‌هات کم نمیشه؟  53258zu2qvp1d9v
از برادر آرمین۱ هم دعوت به عمل میاریم که بیاد وضعیتش رو تشریح کنه. 

ببینیم این دلاور ما چه کرد.  2uge4p4
نقل قول: برای وسوسه‌ها هم ریشه‌اش رو پیدا کن.
حس غم داری؟ خستگیه؟ ناشی از تنهایی هست؟
یا اینکه فقط یه نیاز جسمیه که یکی دو روز بهش بها ندی درست میشه. 

راستی متن تقویت باورهات رو کی می‌خوای بنویسی؟ من منتظرم ها.  [تصویر:  39.gif]
من فکر میکنم چون به برنامم عمل نکردم وسوسه ها جون گررفتن این هفته 
میدونی هنوز عادت نکردم به اینکه یه ریتم مشخصی بدم زندگیم و همین باعث میشه وقتم  الکی بگذره 
وابستگی خیلی بدی دارم به اینترنت 
اون حسی که وقتی وسوسه میشیم یعنی اینکه بدنمون یخ میکنه اگه کسی راه حلی داره بگه لطفا خیلی اذیتم میکنه شاید یکی از دلایل شکست های قبلیم این بود که میخواستم از دست این حس سردی راحت بشم هنوزم رو اصابمه 
متن تقویت باور ها چیه ارمین میشه بیشتر توضیح بدی؟
(1399 آبان 7، 23:12)majid78 نوشته است: [ -> ]من فکر میکنم چون به برنامم عمل نکردم وسوسه ها جون گررفتن این هفته 
میدونی هنوز عادت نکردم به اینکه یه ریتم مشخصی بدم زندگیم و همین باعث میشه وقتم  الکی بگذره 
وابستگی خیلی بدی دارم به اینترنت 
نظرت چیه برنامه‌ات رو جوری تغییر بدی که راحت‌تر بشه اما قابل عمل؟ دوست‌داشتنی‌تر بشه اما موثر؟
و
برای اینترنت هم یکم باید سختی بدی به خودت دیگه. خصوصا اولش که هنوز عادت نداری.
بگو یک ساعت اجرای برنامه. نیم ساعت اینترنت. یک ساعت اجرای برنامه. نیم ساعت اینترنت.
مغز پاداش‌هاش رو که دریافت کنه کم‌کم رو روال می‌افته.
 

نقل قول: اون حسی که وقتی وسوسه میشیم یعنی اینکه بدنمون یخ میکنه اگه کسی راه حلی داره بگه لطفا خیلی اذیتم میکنه شاید یکی از دلایل شکست های قبلیم این بود که میخواستم از دست این حس سردی راحت بشم هنوزم رو اصابمه 
جدای از وسوسه، کلا بدنت سرده؟ یا معمولی؟ یا گرم؟

و
بدن زمانی یخ می‌کنه که واقعا یه وسوسه خیلی جدی به جون‌مون افتاده باشه و تو ذهن‌مون پیش‌روی‌های زیادی داشته باشیم.
اول که راه حلش پیشگیری هست برای عدم تجربه‌ چنین تجربه‌هایی. کسی که مدام با قرآن مانوسه، مدام نمازش رو با حضور قلب می‌خونه، مدام چشمش رو می‌گیره و ذهنش رو بسط نمیده به چیزهایی که نباید بده، کسی که اهدافش رو هر روز صبح برای پاکی مرور می‌کنه، به این جاها نمی‌رسه.

دوم تو این جور مواقع بری یه دوش آب گرم بگیری چه اثری برات داره؟
یه فرح روحی هم میاره فکر کنم.



نقل قول: متن تقویت باور ها چیه ارمین میشه بیشتر توضیح بدی؟
داداشم تاپیک تقویت باورها برای ترک خودارضایی رو بخون.

یه خلاصه ازش:

(1392 فروردين 2، 1:05)مجتبی نوشته است: [ -> ]گقتیم ثابت شده  این که یه عادت رو تغییر بدیم، نیاز به انگیزه لازم داریم.

این انگیزه رو میشه با دو عامل به وجود بیاد :
۱- این که خودمون رو نسبت به عادت در آستانه رنج قرار بدیم ،
۲- برای تغییر اون عادت خودمون رو به آستانه ی میل و لذت تغییر برسونیم

ما بارها برای تغییر عادت تلاش کردیم و نشده.
علت این بوده که نتونستیم از اهرم های روانی لازم برای رسیدن به آستانه رنج یا آستانه لذت برای تغییر استفاده کنیم.

اهرم های روانی لازم راه رسیدن ما به این آستانه رو راحت میکنن.
این اهرم ها دو تا بودن :
۱- اهرم رنج
۲- اهرم لذت

که باعث میشدن ما تغییرات بزرگ که نمی تونیم رو راحت تر به وجود بیاریم.
ولی بعد از ساخته شدن این اهرم ها، مغز لازمه همیشه اون هارو دم دست داشته باشه و نیاز به تقویتشون هست.
برای همین پس از یادگیری اهرم ها نیاز هست که مرتبا این ها برای ما بکار برده بشه و تکرار بشن تا تقویت بشن.
تا تبدیل به یه احساس یا رفتار جایگزین و یه واسطه ی عصبی قوی بشن تا به محض برخورد و یا درگیر شدن با فکر اون عادت بتونن به داد ما برسند.

باید شروع کنی و برای خودت اهرم‌های رنج و لذت بسازی.
۱۲ سوال هست. اگر سخته، تقسیمش کن به ۴ تکه ۳ تایی.

این یکی از کارهایی هست که برای پیشگیری از یخ زدن میشه انجام داد. 
وقتی مسیرهای عصبی پاکی تو مغزمون به‌وجود بیاد حتی آب هم که می‌خوایم بخوریم قبلش به این فکر می‌کنیم که خوردن آب آیا به پاکی کمک می‌کنه یا باعث لغزش میشه؟ 17 و به مرور این تبدیل به ضمیر ناخودآگاه میشه. تو به‌صورت ارادی نیاز نیست کار کنی، مسیرهای عصبی که تو مغزت به وجود اومده ناخودآگاه همه کارها رو انجام میده.
و این میشه که از هر چیز بدی به هر اندازه‌ای دور میشیم و روز به روز غرق در پاکی بیشتر میشیم.  2uge4p4

رانندگی هم تو روزهای اول کلی فعالیت ارادی نیاز داره. استرس می‌گیری. تپش قلب می‌گیری. بدنت یخ می‌کنه. 
اما بعد که این فعالیت وارد بخش ناخودآگاه ذهنت شد دیگه نیاز نیست تو کاری انجام بدی. مسیرهای عصبی که ایجاد شده خودشون همه کارها رو می‌کنن. صدای ضبط رو بلند می‌کنی و لذت می‌بری. یا با هم‌مسیرهات گپ می‌زنی و صحبت می‌کنی. انگار که یکی دیگه مسئولیت هدایت ماشین رو داره. 4chsmu1
نقل قول: نمیدونم... مرگ پایان زندگی نیست... غیرممکنه همینطوری یک نفر به دنیا بیاد... رشد کنه... و رشد کردنش با مرگ متوقف بشه... ( [تصویر:  hanghead.gif]  یاد دوستم افتادم که جوان‌مرگ شد [تصویر:  46.gif] و حقش نبود انقدر زود وداع بگه... )

اما اینکه بعد مرگ چطور جایی بریم... نمیدونم... فکر نکنم هیچکس هیچوقت بفهمه... یادمه یک معلم داشتیم می‌گفت نه کسی از اونطرف برامون خبر آورده و نه ذهن‌مون در حدی هست که بتونه تمامش رو درک کنه...

توی قرآن خدا بهمون خبر بده و به واسطه‌ی پیامبرانش هم خبرهاش بهمون رسیده.

اما در هر حال، اگر غیرممکنه همین جور الکی به دنیا اومده باشیم، پس این دنیا حتما مهم و ارزشمنده.
و باید سعی کنیم بهترین استفاده رو ازش ببریم.

فرصت‌سوزی نکنیم و دست روی دست نذاریم.  53258zu2qvp1d9v


نقل قول: ولی آدم چی می‌خواد از زندگی؟ وقتی خیالش راحت باشه... وقتی به خودش مطمئن باشه... وقتی وجدانش راحت باشه... مثل کسی که مو به موی درس‌ها رو خونده و آماده میره سر امتحان و بعد اتمام امتحان حتی یک لحظه هم به نتیجه فکر نمی‌کنه. چون از خودش مطمئنه. چون میدونه تمام تلاشش رو کرده و غیرممکنه نتیجه‌ی بدی بگیره...
خیلی عالی گفتی آبی جان. آفرین.
بیا رو این کارها کنیم.

مثلا در مورد وجدان راحت.
مگه نمیگی من وجدان راحت می‌خوام؟

یه برگه بردار و خیلی شفاف و واضح بنویس که چی باعث میشه وجدان راحت نداشته باشی؟

در مورد دیگران.
در حال حاضر به کدوم یک از آدم‌های دنیا داری ظلم می‌کنی؟
تو یک ماه گذشته حق کدوم از یک آدم‌ها رو خوردی؟
چه کسانی رو به گناه تشویق کردی؟
چه کسانی رو از مسیر درست به غلط انداختی؟
زندگی چه کسانی رو تباه کردی؟
از چه کسانی باید عذرخواهی کنی تا ببخشنت و هنوز انجام ندادی؟

و در مورد خودت.
به خودت چه ظلم‌هایی کردی؟
کجاها به خودت آسیب رسوندی و از خودت عذرخواهی نکردی؟
تو یک ماه گذشته کجاها خودت رو نادیده گرفتی و با خودت بد رفتار کردی؟
بابت کدوم کارهای گذشته‌ات هنوز توبه نکردی و حس پشیمانی نداری؟

با این کار به چه چیزی می‌رسی؟
یک لیست از مواردی که باعث شده وجدان ناراحت داشته باشی.

بعد که نوشتی و چند روزی ذهنت درگیر این موضوع بود که بابت چه چیزهایی وجدان‌درد داری، حالا تازه نوبت به این میرسه که بابت این وجدان‌دردها چی کار کنی.

قدم بعدی چیه؟
دوباره بشینی و فکر کنی که چرا چنین کارهایی در گذشته انجام دادی؟ چرا چنین کارهایی رو هنوز داری انجام میدی؟
چرا به فلانی آسیب زدی؟ علتش خشم بوده؟ علتش حسادت بوده؟ 
چرا به خودت ظلم کردی؟ علتش حس پوچی بوده؟ علتش خستگی روحی بوده؟

و قدم بعدی؟
روی علت‌ها کار کنی تا بتونی از ریشه مشکل رو حل کنی.


فرض کن من وقتم رو هر روز هدر میدم و از استعدادهایی که خدا بهم داده به‌درستی استفاده نمی‌کنم و به خاطر این ظلمی که به خودم می‌کنم همش وجدان‌درد دارم. 
خب بابد ببینم علتش چیه؟

علتش اینه که من دانشجوی رشته‌ی کامپیوترم و از این رشته متنفرم و به این خاطره که وقتم رو هدر میدم و هیچ کار مفیدی در این شاخه انجام نمیدم؟ خب باید برم رشته‌ام رو عوض کنم. وگرنه تا آخر عمر باید این چیز تنفرآمیز رو تحمل کنم و تا آخر عمر عذاب وجدان داشته باشم.

علتش اینه که من دانشجوی‌ رشته‌ی کامپیوترم و تئوری‌جات این رشته رو دوست ندارم؟ خب تحصیل تئوری‌محور رو جدی نگیرم و فقط در حد یک نمره قبول بگذرونمش و خودم رو مشغول کارهای عملی کنم و ازشون لذت ببرم.

علتش اینه که از خودم انتظار دارم روزی ۱۵ ساعت درس بخونم و هر عددی غیر از این خوشحالم نمی‌کنه و ترجیح میدم کلا همه وقتم رو به بطالت بگذرونم؟ خب با دو نفر آدم عاقل مشورت کنم تا من رو از فکر احمقانه‌ای 22 که دارم بیرون بیارن و یه ذره واقع‌بین بشم. ۳ ساعت درس خوندن هم خیلی ارزشمنده و نباید ازش بگذرم.

می‌بینی؟
تو یه موضوع خیلی خاص در حوزه وجدان‌درد اون هم ناشی از اتلاف وقت صد حالت مختلف وجود داره.
نمیشه یه نسخه‌ی کلی پیچید.

ما باید خیلی دقیق ریشه‌یابی کنیم تا به نتیجه برسیم.
وگرنه من و تو هر روز بیایم در مورد یه سری کلی‌گویی‌ها صحبت کنیم هیچ موقع به هیچ جایی نمی‌رسیم.  53258zu2qvp1d9v


موضوع عذاب وجدان یک شبه حل میشه؟
قطعا نه. شاید یک سال هم زمان ببره.
اما باید تو مسیر باشیم. باید لیست وجدان‌دردهامون رو شفاف و روشن داشته باشیم. هر موقع موقعیت جدید پیش اومد سریع یادمون بیفته این کار تو لیست سیاه عذاب وجدان قید شده. این کار مخرب هست و باعث میشه پرونده‌مون سنگین‌تر بشه. پس باید ازش دوری کنیم. هنوز بابت لیست قبلی کلی ناراحتی داریم، درسته بیایم یه کاری کنیم بازم پرونده سنگین‌تر بشه؟


موضوع عذاب وجدان حل میشه؟
قطعا حل میشه. مگه میشه یه موضوعی این قدر جدی دغذغه ما بشه. براش لیست درست کنیم. هفته‌ها بهش فکر کنیم. هفته‌ها در موردش ریشه‌یابی کنیم و مشورت کنیم و مطلب بخونیم، بعد هیچ تغییری نکنه؟ 17
قطعا شش ماه دیگه که لیست عذاب وجدان‌مون رو نگاه کنیم می‌بینیم نصف لیست‌مون خط خورده. اصلا اون مواردی که قید کردیم دیگه جایی تو زندگی‌مون ندارن. از شش کیلومتری‌شون هم رد نمیشیم چه برسه که بخوایم انجام‌شون بدیم.  128fs318181


با حل شدن یه موضوع عذاب وجدان تمام مشکلات من حل میشه؟
قطعا نه. اما با حل شدن این موضوع قطعا سایر جنبه‌ها هم بهبود پیدا می‌کنه.
وقتی عذاب وجدان نداشته باشی معلومه که آرامش بیشتری داری. معلومه که حس بهتری نسبت به خودت داری. معلومه که خودت رو بیشتر دوست‌ خواهی داشت. معلومه که فکرت آسوده‌تر میشه. معلومه که شب‌ها با احساس بهتری سرت رو روی بالش میذاری. 
و
قرار هم نیست تا آخر عمر به این موضوع بپردازی. بعد از حل شدن این مشکل میری سراغ موضوع بااولویت دیگه‌ای که بیشتر اذیتت می‌کنه. اون رو ریشه‌یابی می‌کنی و راه حل براش پیدا می‌کنی.


نقل قول: همه چی بهتر میشه آرمین...
حتما همین طوره آبی جان.
کسی که تغییر رو بخواد حتما بهش میرسه. حتی اگه بالای کوه اورست باشه.  Khansariha (69)
نقل قول: نظرت چیه برنامه‌ات رو جوری تغییر بدی که راحت‌تر بشه اما قابل عمل؟ دوست‌داشتنی‌تر بشه اما موثر؟
و
برای اینترنت هم یکم باید سختی بدی به خودت دیگه. خصوصا اولش که هنوز عادت نداری.
بگو یک ساعت اجرای برنامه. نیم ساعت اینترنت. یک ساعت اجرای برنامه. نیم ساعت اینترنت.
مغز پاداش‌هاش رو که دریافت کنه کم‌کم رو روال می‌افته.

اره  اتفاقا داشتم به همین موضوع فکرمیکردم
برنامم یه جاهایی مشکل داره وقتی دقت میکنم بهش ،باید یکم تغییرات بدم داخلش
درمورد اینترنت اره از همین درمان مقطعی باید استفاده کنم قبلا هم همین راهو رفته بودم  تا حدودی موفق بودم
نقل قول: جدای از وسوسه، کلا بدنت سرده؟ یا معمولی؟ یا گرم؟

و
بدن زمانی یخ می‌کنه که واقعا یه وسوسه خیلی جدی به جون‌مون افتاده باشه و تو ذهن‌مون پیش‌روی‌های زیادی داشته باشیم.
اول که راه حلش پیشگیری هست برای عدم تجربه‌ چنین تجربه‌هایی. کسی که مدام با قرآن مانوسه، مدام نمازش رو با حضور قلب می‌خونه، مدام چشمش رو می‌گیره و ذهنش رو بسط نمیده به چیزهایی که نباید بده، کسی که اهدافش رو هر روز صبح برای پاکی مرور می‌کنه، به این جاها نمی‌رسه.

دوم تو این جور مواقع بری یه دوش آب گرم بگیری چه اثری برات داره؟
یه فرح روحی هم میاره فکر کنم.
اره نقریبا بیشتر موقع ها بدنم  گرمه
واقعا هیچ محرکی نداشتم توی این چند هفته نمیدونم چرا انقدر پاهام یخ میکنه مخصوصا کف پام همیشه هم جوراب پام میکنم ولی یخ میکنه پاهام موقع وسوسه نمیدونم چرا
دوش اب گرم والا چون وقتی وسوسه میوفته به جونم دیگه ول نمیکنه  تا شب به نظرم راه حل خوبی نباشه واسم
من فکر میکنم  اگه اون برنامه  اوکی بشه از میزان اضطراب هام کم بشه و خیلی کمتر وسوسه بشم
نقل قول: مشکل اینه کارهای ارزشمند تو ذهن من بی چون و چرا Bold شده. و به دلایلی هیچکدوم از کارهایی که انجام میدم رو ارزشمند نمی‌دونم... که برابر با اتلاف وقت و هدر دادن عمرم می‌دونم...
فکر می‌کنم کارهای ارزشمند یعنی مشارکت تو چیزهای خیلییییی بزرگ... گل و بلبل کردن تمام جاهای دنیا... یکجورایی هر کار ناممکن!
مشکل اینه که خیلی وقته ایمانم به "قطره قطره جمع شدن" رو از دست دادم... و این موضوع که سازنده‌ی دریاها همین قطره‌های کوچیک‌ان...


داداش جان خودت هم مشکل رو گفتی و هم راه حل رو.
موندن تو پرتگاه «کمال‌طلبی» خیلی خطرناکه.

آبی تو می‌تونی قطعا کارهای خیلی خیلی ارزشمندی انجام بدی.
اما لازمه‌اش اینه که تو انسان خیلی خیلی بزرگی شده باشی و بعد بتونی چنین کارهای خیلی خیلی ارزشنمدی انجام بدی.

برای اینکه یه کتابی بنویسی که میلیون‌ها نفر بخوننش و میلیون‌ها نفر زندگی‌شون با کتاب تو تغییر کنه، لازمه‌اش اینه که از ۲۰ سالگی تا ۴۰ سالگی به شدت تلاش کنی و خودت رو به اون درجه لازم برسونی.
وقتی به اون درجه لازم نرسیدی، چطور از خودت انتظار داری که کاری رو انجام بدی که باید تو ۴۰ سالگی انجام بدی؟

الان تو سن ۲۰ سالگی همین که یه مطلب تو کانون بذاری و حتی اگه یک نفر با مطلب تو یه چیز جدید یاد بگیره ارزشمند محسوب میشه.
این قطره ارزشمند رو از دست نده و قدر تمام این قطره‌های ارزشمند زندگیت رو بدون.


نقل قول: تو طول هفته خیلی سعی داشتم بیام و تمام موارد قرمز کارنامه‌ام رو سبز کنم... اما نمیدونم چرا نشد... همیشه آخر شب میومدم که خسته بودم و ذهنم کشش نوشتن نداشت...
می‌فهمم چی میگی آبی جان.
آدم با این ذهن خسته معلومه که کشش نداره.
اما بذار من کمکت کنم:


نقل قول: شب‌ها که میام بخوابم نمی‌تونم. دلم میخواد سرم رو به دیوار بکوبم. مو‌هام رو بکشم. من همون معتاد هستم. در به در دنبال یک وسیله که بتونم برا لحظه‌ای به اون چرندیات برسم و لحظه‌ی بعد به خودم بیام که بلی... یک لحظه آرامش فیک و مصنوعی... و باز هم تکرار و تکرار بیشتر.

میتونم همین الان از ترک گوشی در بیام. بشینم ۱ ساعت کامل چرندیات ببینم. و قول میدم فردا دیگه روی زمین جایی ندارم. چون به حدی از پوچی و خالی بودن و بی ارزشی میرسم که تموم میکنم... این رو بدون اغراق میگم.. قطعا راه مناسبی نیست. پس باید ترک کنم.

یادم رفته طلوع خورشید چه شکلی بوده. انقدر به این تاریکی عادت کردم که برام سخته بیام تو روشنایی. انقدر آرامش فیک به خودم تزریق کردم که یادم رفته آرامش واقعی و طبیعی چه حسی داره.

من باید دووم بیارم. باید مقاومت کنم... باید تغییر کنم حتی اگه فکر میکنم پاک موندن باعث کوچکترین تغییری نمیشه
چون دوست دارم یکبار دیگه ببینمش... یکبار دیگه باهاش برم بیرون... و بهش بگم لطفا ایندفعه خونواده‌ات رو ترک نکن. اینجا خیلی‌ها بهت نیاز دارن
چون دوست دارم خواب‌هام رو توی واقعیت زندگی کنم. نه توی رویا...
چون یک مادر دارم که باید مراقبش باشم. یک برادر دارم که باید هوادارش باشم...
خیلی چیزها هستن که اهمیت دارن. اما من نمیتونم بفهمم و متوجه بشم. چون تو وضعیت مناسبی نیستم.

این‌ها هدف‌های تو میشن.
مگه هدف شاخ و دم داره؟


می‌خوای پاک بمونی چون دیگه دوست نداری مثل یک معتاد به دنبال آرامش فیک باشی.
چون نمی‌خوای پوچی و بی‌ارزشی رو به خودت تزریق کنی.
چون خودارضایی باعث شده روشنایی رو نبینی و اصلا یادت بره طلوع خورشید یعنی چی. باعث شده تو تاریکی زندگیت بمونی.
چون دوست داری رویاهات به واقعیت بپیونده. 
چون دوست داری به بااهمیت‌های زندگیت بپردازی. چیزهایی بااهمیتی که با وجود خودارضایی اصلا نمی‌تونی بفهمی‌شون یا متوجه‌شون بشی.

این‌ها رو بنویس.
هفته‌‌ی بعد که ذهنت آروم‌تر بود این‌ها رو تقویت می‌کنی.
ماه بعد این‌ها رو بازم تقویت می‌کنی.
سال بعد بازم تقویت‌شون می‌کنی.

پله‌ی اول رو بالا برو تا پله‌های بعد رو هم بتونی بالا بری.
اگه این کار رو نکنی بازم داری روی پرتگاه کمال‌طلبی حرکت می‌کنی. 

نقل قول: دقیقا یک معتاد واقعی. من فرقی با یک معتاد واقعی ندارم. الان ۱۷ روز و ۲۰ ساعت و ۲۰ دقیقه هست که من به پ... نرسیدم.
از این دوره هم عبور می‌کنی داداش جان.
با تمام وجود درکت می‌کنم. منم تجربه‌اش کردم.

برای اینکه راحت‌تر بگذره فقط سعی کن کارهای دوست‌داشتنی زندگیت رو بیشتر انجام بدی تا هورمون‌های شادی‌بخش و آرامش‌بخش تو بدنت ترشح بشه.
وقتی یه چیزی رو از زندگی‌مون برمی‌داریم باید یه چیزی جاش بذاریم.  53258zu2qvp1d9v

ما تو این مسیر کنارت هستیم و همراهتیم آبی عزیز.  Khansariha (18)
(1399 آبان 8، 9:20)majid78 نوشته است: [ -> ]اره  اتفاقا داشتم به همین موضوع فکرمیکردم
برنامم یه جاهایی مشکل داره وقتی دقت میکنم بهش ،باید یکم تغییرات بدم داخلش
انشالله که با این تغییر وضعیت بهتر میشه.  49-2


نقل قول: درمورد اینترنت اره از همین درمان مقطعی باید استفاده کنم قبلا هم همین راهو رفته بودم  تا حدودی موفق بودم 
می‌تونی هر روز بهمون گزارش بدی که این روش چقدر بهت کمک کرده.

ما تو هفته اول انتظار نداریم خیلی گزارش‌های خفنی برامون بنویسی. پس راحت باش تو گزارش‌دهی.
هفته‌ی اول فقط تقلاست  4chsmu1 تا کم‌کم این موضوع درونی بشه و به روال بیفته.  128fs318181


(1399 آبان 8، 9:20)majid78 نوشته است: [ -> ]اره نقریبا بیشتر موقع ها بدنم  گرمه
واقعا هیچ محرکی نداشتم توی این چند هفته نمیدونم چرا انقدر پاهام یخ میکنه مخصوصا کف پام همیشه هم جوراب پام میکنم ولی یخ میکنه پاهام موقع وسوسه نمیدونم چرا
من برعکسم. کلا بدنم سرده حتی تو تابستون. کف پام که دیگه هیچی. 22


این موضوع یخ کردن با استرس هم در ارتباطه.
کسی که نخواد کاری رو انجام بده و بعد تو شرایط انجامش قرار بگیره دچار استرس یا تپش قلب میشه. بدنش هم یخ می‌کنه.
و
به مرور حل میشه. جای نگرانی نیست.  49-2

من یه زمان‌هایی بود رعشه به بدنم می‌افتاد موقع وسوسه. دست‌هام جوری به لرزش می‌افتاد که خودم هم وحشت می‌کردم از وضعیتم.
اما دیگه اون شرایط رو ندارم.  cheshmak 

نقل قول: دوش اب گرم والا چون وقتی وسوسه میوفته به جونم دیگه ول نمیکنه  تا شب به نظرم راه حل خوبی نباشه واسم
بالاخره در حد یک اپسیلون هم موثر باشه خوبه دیگه.
منی که همیشه بدنم یخ هست با دوش آب گرم ساعت‌های زیادی بدنم گرم باقی می‌مونه. برای تو که حتما اثرش بیشتره.
روزی یک بار دوش آب گرم لااقل میشه گفت ضرری برای بدن نداره.  53258zu2qvp1d9v

مورد دیگه ورزش هست.
تو این یک هفته چقدر ورزش روزانه داشتی جوری که عرق کنی و گرما تو بدنت به جریان بیفته؟
اصلا ورزش خودش نقش پیش‌گیری هم می‌تونه داشته باشه، جدای از درمان واقعه. 


نقل قول: من فکر میکنم  اگه اون برنامه  اوکی بشه از میزان اضطراب هام کم بشه و خیلی کمتر وسوسه بشم
به امید خدا.
منتظر درخششت هستیم. مثل همیشه.  2uge4p4
شربت سکنجبینو نخوردم تو عمرم تا حالا
اره باید یه تست بکنم ببینم چطوریه
خوش مزست؟

همین چند ساعت پیش نمیدونم چطوری اما خودمو از یه لغزشی که 1000 درصد مطمئن بودم اتفاق میفته کشیدم بیرون. نمیدونم اصلا چطوری!!! یهو الهام شد منم رو هوا زدم.
دم خودم گرم واقعا  49-2 Khansariha (46) چه ادم باحالی هستم  Khansariha (69)

ولی امروز هم کلافه ام. نمیدونم سرچشمش کجاست.
شاید امروز یه سر رفتم بیرون.
(1399 آبان 8، 12:59)Saman79 نوشته است: [ -> ]شربت سکنجبینو نخوردم تو عمرم تا حالا
اره باید یه تست بکنم ببینم چطوریه
خوش مزست؟

همین چند ساعت پیش نمیدونم چطوری اما خودمو از یه لغزشی که 1000 درصد مطمئن بودم اتفاق میفته کشیدم بیرون. نمیدونم اصلا چطوری!!! یهو الهام شد منم رو هوا زدم.
دم خودم گرم واقعا  49-2 Khansariha (46) چه ادم باحالی هستم  Khansariha (69)

ولی امروز هم کلافه ام. نمیدونم سرچشمش کجاست.
شاید امروز یه سر رفتم بیرون.


ایول به تو ایول Khansariha (69) 
دقیقاً همینه
تو الآن وسط دنیای پاکی هستی!
وسط وسطش fly2 
آروم آروم حسش میکنی و بعد از اون درکش میکنی
سفت و سخت بهش بچسب که این قدرتت برای کنار گذاشتن وسوسه ها رو به این سادگیا بدست نیاوردی؛ کلی خستگی کشیدی درد کشیدی زار زدی و ناامید به آینده نافرجامی فکر کردی که خودتو وسطش میدید ولی تو خودتو با این کار از همه اون دنیای نا امیدی کشیدی بیرون
تو الآن آزاد و رها هستی
تو به قدرت نه گفتن به خودت رسیدی و این کلید رسیدن به بهترین هاست chase