سلام ببنیامین هم اومد
ببخشیدمن 4 یا5ساعته که بیرونم رفتم
(1399 تير 19، 20:07)آرمین نوشته است: [ -> ]اما حالا میخوام یک چیز دیگه رو کنم:
برادر آبی ادامهاش رو ترجمه کن.
البته نه از اون ترجمهها. از این ترجمهها که سریع انجام میشه.
به روی چشم.
هر پله یا مرحله از زندگیتون، شخصی متفاوتتر از کسی که الان هستید رو میطلبه
اگر توی برنامه ریزی شکست بخورید، قطعا برای شکستتون برنامه ریزی کردید
( البته بهتر میشه گفت: نسخهای پختهتر از شما رو میطلبه )
به به آقا بنیامین عزیز خوش آمدی.
خوبی؟
(1399 تير 19، 20:11)آبـی نوشته است: [ -> ]هر پله یا مرحله از زندگیتون، شخصی متفاوتتر از کسی که الان هستید رو میطلبه
اگر توی برنامه ریزی شکست بخورید، قطعا برای شکستتون برنامه ریزی کردید
مرسی داداش.
هر مرحله از زندگی هم نیازمندیهای خودش رو میطلبه.
انتظار نداشته باشیم که با یه ریتم مشخص بریم جلو و همیشه حالمون خوب باشه. همیشه دستاوردهامون راضیکننده باشه.
امروز هست که پیشرفت تحصیلی برای من لذتبشه. ۴ سال دیگه داشتن جیب پرپول هست. ۲ سال بعدترش ازدواج. ۲ سال بعدترش بچهدار شدن.
هااااا بله داداش این ابی زبان بلده مگه؟
(1399 تير 19، 20:11)آبـی نوشته است: [ -> ]( البته بهتر میشه گفت: نسخهای پختهتر از شما رو میطلبه )
این هم تعبیر جالبی هست.
مشکلات عوض میشه. دغدغهها عوض میشه.
باید آدم قوی تر و پختهتری بود که از پس اونها براومد.
(1399 تير 19، 20:16)بنیامین نوشته است: [ -> ]هااااا بله داداش این ابی زبان بلده مگه؟
آبی کارشناس ادبیات انگلیسی هست.
رومیئو و ژولیت با همکاری آبی نوشته شده.
مگه بهت نگفته بود؟
نقل قول: مرسی داداش.
هر مرحله از زندگی هم نیازمندیهای خودش رو میطلبه.
انتظار نداشته باشیم که با یه ریتم مشخص بریم جلو و همیشه حالمون خوب باشه. همیشه دستاوردهامون راضیکننده باشه.
امروز هست که پیشرفت تحصیلی برای من لذتبشه. ۴ سال دیگه داشتن جیب پرپول هست. ۲ سال بعدترش ازدواج. ۲ سال بعدترش بچهدار شدن.
کاری نکردم داداش آرمین
راستش این یکنواخت بودن بعضی اوقات گریبانگیر من میشه...
البته یک مواقعی هست ریتم زندگی یکنواخته. مثلا صبح کار - عصر درس - شب تفریح و تا چند وقت تکرار میشه...
اما تو بازهی کار کردن، به چالش های جذاب برمیخوری که ذهنت رو خیلی زیبا درگیر میکنن
تو بازهی درس خوندن، مباحث جدید یاد میگیری که کلی کارِ تو رو آسونتر میکنن
تفریح هم که متغیره.. میتونی خودت رو با کارهای مورد علاقهات سرگرم کنی...
یک مواقعی اینطور نیست...
همه چیز واقعاااا یکنواخته... کار کسل کننده میشه... روی درس هم تاثیر میزاره و در نهایت تو اون بازهی تفریح به شکست منجر میشه.. حالا یا خ.ا یا چیزهای مسخرهی دیگه
هیچوقت نتونستم راهکار درست و درمونی براش پیدا کنم...
آبی من این طور تغییر دادم:
اول خودآگاهی داشته باشیم و ظرفیتهای خودمون رو بشناسیم. استعدادهای خودمون رو بشناسیم.
دوم هدفهای درست مطابق این خودآگاهی انتخاب کنیم. نه چیزی که الزاما مناسب بقیه آدمهای دنیاست.
سوم برای رسیدن به هدفمون، برنامهریزی انجام بدیم. عدم برنامهریزی صحیح برای هدفمون، در واقع برنامهریزی برای شکست خوردنه.
چهارم با ایمان و باور قلبی هدفمون رو دنبال کنیم. درگیر شنیدهها و قضاوتهای اطرافیانمون نشیم.
پنجم از مسیرمون لذت ببریم. فارغ از اینکه اصلا روزی به هدفمون برسیم یا نرسیم.
ششم از تعریف اهداف کوتاه مدت غافل نشیم. چیزهایی که انگیزهبخش رسیدن به هدف نهایی ما هستن.
هفتم در حین دنبال کردن هدف و در هر مقطعی از زمان، خودمون رو متناسب با اون مرحله تطبیق بدیم. همواره در حال رشد باشیم.
(1399 تير 19، 20:22)آبـی نوشته است: [ -> ]یک مواقعی اینطور نیست...
همه چیز واقعاااا یکنواخته... کار کسل کننده میشه... روی درس هم تاثیر میزاره و در نهایت تو اون بازهی تفریح به شکست منجر میشه.. حالا یا خ.ا یا چیزهای مسخرهی دیگه
هیچوقت نتونستم راهکار درست و درمونی براش پیدا کنم...
به نظر من:
ما نباید بذاریم به اینجا برسه.
همون جایی که
زنگ خطر رو احساس میکنیم باید تغییر رو ایجاد کنیم.
ما میذاریم کار و درس و زندگی اون قدر یکنواخت و اعصابخردکن میشه که میرسیم به لغزش.
در صورتی که اینها چند هفته بوده که ما رو اذیت کرده بوده
و خیلی زودتر میتونستیم پاشیم و فکری به حال خودمون کنیم.
(1399 تير 19، 20:30)آبـی نوشته است: [ -> ]پینوشت:
بخش هفتم برای من یکم چالشبرانگیزه، عجیب اینه که توی موقعیت جدید خوب خودم رو وفق میدم... اما برای اهدافم و تسریع فرایند رسیدن بهشون... نه اصلا اینطور نیست و واقعا نمیدونم چرا؟
بخش هفتم
همون جایی هست که مثلا میبینی کرونا میاد و یکی ورشکست میشه.
یکی دیگه تو همین شرایط کلی بازار جدید برای خودش ایجاد می کنه و تازه سودی کلان هم تصاحب میکنه.
(1399 تير 19، 20:30)آبـی نوشته است: [ -> ]پینوشت:
بخش هفتم برای من یکم چالشبرانگیزه، عجیب اینه که توی موقعیت جدید خوب خودم رو وفق میدم... اما برای اهدافم و تسریع فرایند رسیدن بهشون... نه اصلا اینطور نیست و واقعا نمیدونم چرا؟
این مشکل رو همهمون داریم.
شاید اعتماد به نفس پایین باشه
شاید همون کمالگرایی باشه
شاید ریسکناپذیری
شاید عدم تحمل قضاوتهای اطرافیان باشه
ابی جان بگو ببینم چجوری زبان یاد گرفتی