من هم دوستش داشتم.
کلا مهدوی دوستداشتنیه.
ممنونم آرمین جان
خدا میدونه چقدر دوستتون دارم
(1399 مهر 9، 20:47)ماجراجو نوشته است: [ -> ]بچه ها به نظر من هرچی بیشتر به ترک خ.ا فکرکنیم بیشتر توش غرق میشیم سعی کنید نه یعنی تمام تلاشتونو بکنید که توی زندگی وهدف هاتون غرق شین اینطوری اصلا خ.ا رو یادتون میره
فقط گهگاهی به سراغمون میاد که باید بلد باشیم چطور همون لحظه اول دفعش کنیم که ادامه پیدا نکنه
یه جمله طلایی.
در قالب زندگی درست و هدفمند، خ.ا فراموش میره و از بین میره.
میمونه چند لحظه اورژانسی که باید مدیریتش کرد.
نقل قول: بچه ها به نظر من هرچی بیشتر به ترک خ.ا فکرکنیم بیشتر توش غرق میشیم سعی کنید نه یعنی تمام تلاشتونو بکنید که توی زندگی وهدف هاتون غرق شین اینطوری اصلا خ.ا رو یادتون میره
فقط گهگاهی به سراغمون میاد که باید بلد باشیم چطور همون لحظه اول دفعش کنیم که ادامه پیدا نکنه
دقیقا
ولی سیاستی پیاده کنیم که توی این روز های که متوجه نمیشیم باعث پیشرفت مون بشه
(1399 مهر 9، 20:46)آرمین نوشته است: [ -> ] (1399 مهر 9، 20:44)mohammadrg نوشته است: [ -> ]خوبم ممنون
امروز برای اولین بار بالاخره رفتم باشگاه
به به.
بدن سازی؟
آره ولی فعلا آزمایشی رفتم،شاید ادامه بدم،شایدم نرم دیگه،ولی خیلی دوست دارم که برم
آبی جان
خیلی سخته که داداشت نامهربونی ببینه و تو بخوای همه اون نامهربونی رو جبران کنی.
داد و بیداد بشنوه و تو بخوای به آرامش برسونیش.
نیازهاش برآورده نشه و تو بخوای نیازهاش رو جبران کنی.
وضعیت خوب نیست.
اما تو هر چقدر که از دستت برمیاد رو انجام بده.
باقیش رو بسپر به خدا. خودت رو هم آزار نده.
خدا خودش بهترین سرپرست آدمهاست.
(1399 مهر 9، 20:48)آبـی نوشته است: [ -> ]میگم این قضیه ی داداشت چیه؟
نقل قول: داداشم... حالش خوب نیست... کم حوصله شده
تا به چیزی که میخواد نرسه چکش برمیداره تمام چیزهای دم دستش رو نابود میکنه
داد میزنه. بیداد میکنه... و من از اینکه هیچ کاری نمیتونم براش انجام بدم در عذابم...
پرخاشگری هاش و...
( در واقع من خودم دارم از دست میرم... نمیتونم حتی از عهدهی خودمم بر بیام این روزها... )
تمام این کارهاش من رو یکجورایی یاد کودکی خودم میندازه... هر چند به این شدت نبود ولی کسی نبود کمکم کنه...
و از اینکه الان میبینم نمیتونم به برادر خونی خودم کمکی برسونم.... سخت آزرده میشم...
( چند وقت پیش به جای کمک بهش آسیب هم رسوندم... و هنوز بابتش عذاب میکشم... )
( توضیحات بیشتر ندم... اما کودک درون هم به این ماجرا اضافه کنید... )
به نظر من حتما با یه متخصص مشورت کن،اگر هم خواستی بگو بهت تو زمینه کودک میتونم مشاور معرفی کنم
(1399 مهر 9، 20:52)mohammadrg نوشته است: [ -> ] (1399 مهر 9، 20:46)آرمین نوشته است: [ -> ] (1399 مهر 9، 20:44)mohammadrg نوشته است: [ -> ]خوبم ممنون
امروز برای اولین بار بالاخره رفتم باشگاه
به به.
بدن سازی؟
آره ولی فعلا آزمایشی رفتم،شاید ادامه بدم،شایدم نرم دیگه،ولی خیلی دوست دارم که برم
برو هر موقع دیدی مناسب نیست یا خسته شدی برو یک ورزش دیگه.
قرار نیست یک ورزش مشخص رو تا آخر عمر دنبال کنیم.
اما خوبه همیشه ورزش کنیم.
(1399 مهر 9، 20:55)ماجراجو نوشته است: [ -> ] (1399 مهر 9، 20:52)mohammadrg نوشته است: [ -> ] (1399 مهر 9، 20:46)آرمین نوشته است: [ -> ] (1399 مهر 9، 20:44)mohammadrg نوشته است: [ -> ]خوبم ممنون
امروز برای اولین بار بالاخره رفتم باشگاه
به به.
بدن سازی؟
آره ولی فعلا آزمایشی رفتم،شاید ادامه بدم،شایدم نرم دیگه،ولی خیلی دوست دارم که برم
اره ولی ادم هر ورزشی رو میره اولش دوسش داره ولی بعدش معلوم میشه علاقه داری یا نه
بیشتر سعی کن ورزش های طبیعی (مادرورزش ها)رو توی زندگیت جا بدی مثل دویدن شنا کوهنوردی که خیلی عالیه واقعا هم تفریح هم ورزشه کوهنوردی تنهایی هم بی نظیره اگه جایی زندگی میکنی که کوه داره حتما حداقل هفته ای یکبار برو خودت میفهمی چیه
آره علاقه همینطوریه،دیگه فشار تمرینم که بهش اضافه بشه علاقه کم میشه، البته قبلا هر سه چهار روز یه بار میرفتم بدووام
آرع واقعا درست میگی کوهنوردی اصن یه چیز دیگه ست