کانون

(1399 مهر 10، 21:12)عرفان. نوشته است: [ -> ]

نقل قول: ای کاش منم به جای علوم تجربی انسانی بودم

چراپس؟
من که با علاقه و ذهنی باز اومدم توی این رشته

دمت گرم که میری به سمت علاقت و چیزی که دوست داری


من اون موقع که داشتم انتخاب رشته میکردم خیلی مشکلات روحی داشتم اومدم این رشته که دوستامم بودن

(1399 مهر 10، 21:13)mohammadrg نوشته است: [ -> ]

(1399 مهر 10، 21:10)علی‌رضا نوشته است: [ -> ]

(1399 مهر 10، 21:08)mohammadrg نوشته است: [ -> ]ای کاش منم به جای علوم تجربی انسانی بودم

تجربیم عالیه ولی خب بستگی به روحیات خودت داره... پایه چندمی؟ نمیخوای تغییر رشته بدی اگه اذیت میشی؟

امسال دوازدهمم،تابستون خواستم تغییر رشته بدم،ولی از چند نفر پرسیدم،گفتن که نمیتونی درسای دوسالو تو دو ماه بخونی،منم گفتم باشه،البته شاید کنکور انسانی بدم،
درسای تجربی از نظر من خیلی بیخوده

جدای از درس، به شغل آینده‌ات فکر کردی؟
دوست داری چه کاره بشی؟

(1399 مهر 10، 21:14)عرفان. نوشته است: [ -> ]

نقل قول: خب بچه‌‌ها چطور پیشگیری کنیم؟ اینجا تو گروه چه کاری میشه برای کمک انجام داد؟

راستش بررسی دقیییییق هر روز
از ساعت خواب تا تعداد نگاه و فکر های خوب و بد

عالی عالی. 
می‌تونیم هر روز قرار بذاریم که ارزیابی روزانه‌مون رو اینجا بنویسیم. 

نقل قول: امسال دوازدهمم،تابستون خواستم تغییر رشته بدم،ولی از چند نفر پرسیدم،گفتن که نمیتونی درسای دوسالو تو دو ماه بخونی،منم گفتم باشه،البته شاید کنکور انسانی بدم،

درسای تجربی از نظر من خیلی بیخوده

ببین محمد
سیستم آموزشی کشور خرابه
حالا فرقی نمیکنه چه رشته ای باشه
باید هدفت بشناسی و دنبالش بکنی و سختی هاش را قبول کنی

(1399 مهر 10، 21:08)آرمین نوشته است: [ -> ]خب بچه‌ها بیاین بگین تو همین مسابقاتی که برگزار می‌کنیم چی کار کنیم که موفق‌تر ظاهر بشیم؟
سری بعد جام رو بالای سر ببریم. 

به نظرم باید هر کدوممون یه پلن یک هفته ای داشته باشیم که هر روز باید موارد اون روز رو ثبت کنیم


بعد بیاییم یه گزارش روزانه اینجا تو کانون بدیم که چیکار کردیم
جدای از درونگرا بودن وی خجالت کشیدن یا احساس تنهایی باید همه بلا استثناء مشکلاتشون که باعث پس رفتشون تو مسیر پاکی میشه رو بگن تا با یه هم اندیشی گروهی حل بشن

شوخی که نیست
ما گروه طوفانیم

(1399 مهر 10، 21:15)آرمین نوشته است: [ -> ]همین طوره.
وقتی ارتباط بین ما شکل بگیره، بهتر می‌تونیم به هم کمک کنیم و از هم انرژی بگیریم. 

دقییییقا

(1399 مهر 10، 21:16)آرمین نوشته است: [ -> ]جدای از درس، به شغل آینده‌ات فکر کردی؟
دوست داری چه کاره بشی؟

میدونم میخوام چیکار کنم،البته حدودا نه دقیقا

بچه‌ها کی از این پیتزاها دوست داره؟

بچه ها من فعلا برم، دارن صدام میزنن میگن بیا شام

(1399 مهر 10، 21:17)مهدوی نوشته است: [ -> ]

(1399 مهر 10، 21:08)آرمین نوشته است: [ -> ]خب بچه‌ها بیاین بگین تو همین مسابقاتی که برگزار می‌کنیم چی کار کنیم که موفق‌تر ظاهر بشیم؟
سری بعد جام رو بالای سر ببریم. 

به نظرم باید هر کدوممون یه پلن یک هفته ای داشته باشیم که هر روز باید موارد اون روز رو ثبت کنیم


بعد بیاییم یه گزارش روزانه اینجا تو کانون بدیم که چیکار کردیم
جدای از درونگرا بودن وی خجالت کشیدن یا احساس تنهایی باید همه بلا استثناء مشکلاتشون که باعث پس رفتشون تو مسیر پاکی میشه رو بگن تا با یه هم اندیشی گروهی حل بشن

شوخی که نیست
ما گروه طوفانیم

مهدوی یعنی عااااااااااااااااشقتم. 

(1399 مهر 10، 21:18)mohammadrg نوشته است: [ -> ]بچه ها من فعلا برم، دارن صدام میزنن میگن بیا شام

برو داداش جون. نوش جون.
بعد بیا بگو شام‌تون چی بود. 

نقل قول: دمت گرم که میری به سمت علاقت و چیزی که دوست داری


من اون موقع که داشتم انتخاب رشته میکردم خیلی مشکلات روحی داشتم اومدم این رشته که دوستامم بودن

خیلی ممنون
اره واقعا علاقه چه کار های که نمیکنه
من علاقه ام دندانپزشکی هست
طراحی ثابت روی انسان خیلی دوست دارم
جراحی پلاستیک هم دوست دارم ولی حالم بهم میخوره
اشکال نداره از همین الان شروع کن و کنکور 1401 شرکت کن تو رشته انسانی تا قبولیت تضمینی باشه

نقل قول: عالی عالی. 

می‌تونیم هر روز قرار بذاریم که ارزیابی روزانه‌مون رو اینجا بنویسیم. 

من از شنبه اینجا یا یک لیست قشنگ گزارش روز هام  شرح میدم

مهدوی داداش
چرا با من صحبت نمیکنی...
نکنه ناراحتی ازم

(1399 مهر 10، 21:18)آرمین نوشته است: [ -> ]بچه‌ها کی از این پیتزاها دوست داره؟

تو تنوره. داره پخت میشه. 

به به عالی
دهنم آب افتاد

نقل قول: بچه ها من فعلا برم، دارن صدام میزنن میگن بیا شام

 
خداحافظ
به سلامت

(1399 مهر 10، 21:20)علی‌رضا نوشته است: [ -> ]مهدوی داداش
چرا با من صحبت نمیکنی...
نکنه ناراحتی ازم

برید تو اتاق سنگ‌هاتون رو با هم وا بکنید.   
هر چی تو دل‌تون هست بریزید بیرون.   

با هم آشتی کنید برگردید همین‌جا. 

(1399 مهر 10، 21:20)علی‌رضا نوشته است: [ -> ]مهدوی داداش
چرا با من صحبت نمیکنی...
نکنه ناراحتی ازم

بمیرم الهی و نبینم علیرضام اینجوری پکره 

اینقدر دلم برات تنگه که زبونم بند اومده نمیدونم از کجا شروع کنم