(1399 آذر 5، 20:42)mehdi0 نوشته است: [ -> ]دوستان عزیز و مهربانم خلاصه اگر من رک راحت حرف میزنم ازم ناراحت نشید
تو این سال ها اینقدر شکستم باز بلند شدم باز شکستم
کم نبوده چه روز هایی که صبح بلند میشدم ورزش میکردم چ روزهایی که برنامه ی غذایی داشتم
و خوراکی های شهوت زا مصرف نمیکردم به خاطر این لعنتی رفتم خدمت گفتم خدمت ترک کنم
خیلی کاراها کردم برای یک ترک کامل و اصلا هم افتخار نداره برای من که بخوام اینجا بشینم و از راه کار ها و تجربیات بگم
حموم که میرفتم چشم بند میزاشتم یک کار های عجیب غریب زیاد که من انجام دادم طی این سال ها
نماز میرفتم صبح کله سر میرفتم مسجد ظهر مسجد شب مسجد 40 روز صبح بلند میشدم دعای عهد میخوندم
خلاصه هر کاری که به عقل جن میرسید من انجام دادم
یک برنامه برای خودمم دارم که سعی در انجامش دارم حالا میخواد ب هر روشی که باشه
مهدی ماشالله به تو و این همه تلاشت.
آدم برای هدف مهم زندگیش هر کاری از دستش برمیاد باید انجام بده.
چیزهای مختلف رو امتحان کنه. راههای مختلف رو بره. از آدمهای مختلف درخواست کمک کنه.
اما
هدفش رو فراموش نکنه.
بهت تبریک میگم بابت پایداری و استقامتی که در راه رسیدن به هدفت داری.
سلام من آمدم
خوبید؟
ببخشید ارمین جان انقدر گشنه بودم نشد دیگه چیزی باقی بزارم بیارم کانون
ببخشید دیگه خیلی غائب بودم میدونم
توی این مدت بالاخره موفق شدم یه مشاوره تلفنی بگیرم
خداراشکر دوره پاکی دوباره داره جون میگیره امروز 7امین روز بود یه روشی ابدا کردم به نام روش پاکی تصاعدی
خیلی پیچیده نیست روز اول پاک موندم بعد روز بعدش گفتم اگه خیلی مردی امروزم پاک بمون
تا اینجا دو روز پاک روز روم گفتم ههه همش دو روز؟اگه راست میگی 4 روز پاک بمون و همین روند ادامه پیدا کرد تا الان که 7 روز پاک دارم مدام با خودم هدف گذاری میکنم یه نوع تصاعده در واقع مثل یه بازی میمونه وقتی به اخر یه مرحله رسیدی باید مرحله جدید تعریف کنی برای خودت مثلا دیروز 6 روزم که تموم شد به خودم گفتم هدف بعدی تو میشه 12 روز پاکی تا اون موقع حق ندارم به شکست فکر بکنم هر موقع فکر شکست اومد توی ذهنم میگم مجید بازیو میبازی ها خلاصه از جایزت جا میمونی (اقا من نگران شدم شدم مثل بچه ها )شاید جالب باشه براتون ولی جایزمو در پایان رروز به خودم میدم اینطوری یادم میمونه هنوز توی مسابقه هستم جایزم هم انواع ویتامین هایی هست که باید مصرف کنم الان توی این یه هفته قشنگ حس سوپر من بودن بهم دست داده
(1399 آذر 5، 20:49)majid78 نوشته است: [ -> ]سلام من آمدم
خوبید؟
ببخشید ارمین جان انقدر گشنه بودم نشد دیگه چیزی باقی بزارم بیارم کانون
ببخشید دیگه خیلی غائب بودم میدونم
توی این مدت بالاخره موفق شدم یه مشاوره تلفنی بگیرم
خداراشکر دوره پاکی دوباره داره جون میگیره امروز 7امین روز بود یه روشی ابدا کردم به نام روش پاکی تصاعدی
خیلی پیچیده نیست روز اول پاک موندم بعد روز بعدش گفتم اگه خیلی مردی امروزم پاک بمون تا اینجا دو روز پاک روز روم گفتم ههه همش دو روز؟اگه راست میگی 4 روز پاک بمون و همین روند ادامه پیدا کرد تا الان که 7 روز پاک دارم مدام با خودم هدف گذاری میکنم یه نوع تصاعده در واقع مثل یه بازی میمونه وقتی به اخر یه مرحله رسیدی باید مرحله جدید تعریف کنی برای خودت مثلا دیروز 6 روزم که تموم شد به خودم گفتم هدف بعدی تو میشه 12 روز پاکی تا اون موقع حق ندارم به شکست فکر بکنم هر موقع فکر شکست اومد توی ذهنم میگم مجید بازیو میبازی ها خلاصه از جایزت جا میمونی (اقا من نگران شدم شدم مثل بچه ها )شاید جالب باشه براتون ولی جایزمو در پایان رروز به خودم میدم اینطوری یادم میمونه هنوز توی مسابقه هستم جایزم هم انواع ویتامین هایی هست که باید مصرف کنم الان توی این یه هفته قشنگ حس سوپر من بودن بهم دست داده
نوش جان مجید.
خوش برگشتی.
این خیلی روش خوبی هست. همهمون باید همین طور باشیم.
ما یهو فکر میکنیم به پاکی ابدی. بعد میگیم اووووووووه من تا پنج سال دیگه که ازدواج کنم میخوام پاک بمونم.
بعد مغزمون هنگ میکنه
میریم سمت چیزی که نباید بریم.
اما اگه برای خودمون اهداف کوتاه مدت بذاریم. همین یه روز یه روز. پنج روز پنج روز. یهو به خودمون میایم و میبینیم چند ده و چند صد روز پاک داریم.
ماشالله به تو.
به سلامتی دیگه هستی گروه؟
جایزه هم که عالیه.
من هم جایزه روزانه چی پف تخم مرغی میخورم.
(1399 آذر 2، 22:15)مهدوی نوشته است: [ -> ]راجع به اون خلوتی که گفتی راستش من خیلی با این فضا ها آشنا نیستم
در واقع یه بار خواستم این کار رو بکنم ولی زبونم بند اومده بود نمیدونستم چی بگم
من توی سن 15 تا 20 سالگی خیلی از خدا دور بودم و حتی فکر میکردم خدا ازم بیزاره
برای همین ارتباط گرفتن الآن یه مقدار برام سخته
الآن خیلی بهتر از قبلم، خیلی چیز ها رو درباره خدا میدونم ولی نمیتونم ارتباط بگیرم
مهدوی جان این رو قبلتر نوشته بودی.
میفهمم چی میگی.
اشکال نداره که برات سخته اما سعی کن یه ذره یه ذره شروع کنی با خدا
صحبت کنی.
مثلا چیزی نداری که بابتش از خدا تشکر کنی؟ بخوای بگی خدایا ممنونتم؟ ارتباط رو این جوری شروع کن.
خدایا بابت خانواده ای که بهم دادی ممنونم. به خاطر تک تک اعضای بدنم (بهشون فکر کن موقعی که میگی) ازت ممنونم. به خاطر فرصتهایی که تو زندگی پیش روم میذاری ازت ممنونم.
بعد از این تشکر کردن ها کلی حس خوب میگیری.
این یه نوع ارتباط.
بعد میتونی عذرخواهی هم بکنی.
خدایا ببخشید بابت اینکه تو رو مدام فراموش میکنم. ببخشید بابت اینکه تو تصمیمگیریهام خیلی وقتا تو جایی نداری. ببخشید که خیلی از کارهام دقیقا خلاف اون چیزی هست که تو گفتی. ببخشید که گاهی حرف پستترین آدمها رو گوش میکنم اما حرف تویی که بزرگ و حکیم و علیم هستی رو نادیده میگیرم.
این هم یه نوع ارتباط دیگه.
بعد میتونی برای خدا درد دل کنی و ازش درخواست کنی.
خدایا میبینی که فلان جا کم آوردم. میبینی که وقتم رو درست مدیریت نمیکنم. میبینی تو هدفهای مهم زندگیم کاهلی میکنم.
بهم راه رو نشون بده. برام درست و نادرست رو عیان کن. برام واسطه و راهنما قرار بده.
خدایا تلاشهای کوچیکم رو بزرگ کن. صبرم رو زیاد کن. قلبم رو وسیع کن. تنبلیم رو کم کن و استقامتم رو زیاد کن.
اینها همش ارتباط با خدا هست دیگه.
ارتباط برقرار کردن که شاخ و دم نداره.
اولش سخته اما بعد آسونتر میشه.
نقل قول: نوش جان مجید.
خوش برگشتی.
این خیلی روش خوبی هست. همهمون باید همین طور باشیم.
ما یهو فکر میکنیم به پاکی ابدی. بعد میگیم اووووووووه من تا پنج سال دیگه که ازدواج کنم میخوام پاک بمونم.
بعد مغزمون هنگ میکنه میریم سمت چیزی که نباید بریم.
اما اگه برای خودمون اهداف کوتاه مدت بذاریم. همین یه روز یه روز. پنج روز پنج روز. یهو به خودمون میایم و میبینیم چند ده و چند صد روز پاک داریم.
ماشالله به تو.
به سلامتی دیگه هستی گروه؟
جایزه هم که عالیه.
من هم جایزه روزانه چی پف تخم مرغی میخورم.
اره دقیقا ارمین جان خیلی مهمه که همیشه یادمون یاشه متاسفانه من دو تا 30 روز اخر که پاک بودم به خودم مغرور شدم و همین باعث شکستم شد
این خیلی مهمه که یادمون باشه چطوری بریم جلو
نمیدونم دقت کردید یه کودک وقتی میخواد راه بیوفته خیلی نگاه میکنه به اینکه چطوری پاهاشو قرار بده اینم همون حکمو داره باید تا یه مدت به همین منوال بریم جلو بعد مثلا که حداقل 6 ماه رفتیم جلو می تونیم میزان فاصله ببین روز های هدف را بیشتر کنیم مثلا برا من الان هر سه روز یکباره ولی یکم که یاد گرفتم پامو چجوری بزارم توی مسیر پاکی میکنم اون فاصله را 5 روز یا 6 روز همین طوری وقتی احساس کردیم به یه نقطه ارامشی رسیدیم فاصله بین اون روز های هدف را بیشتر میکنیم و اینکه اون پاداش یا تشویقی خیلی مهمه که چی باشه برای هرکسی هرچی بیشتر فکر میکنه دوست داره و براش لازمه چی پف خیلی دوست دارم منم و تخم مرغی نخوردم تاحالا
معده ادم بو تخم مرغ نمیگیره؟
من واقعا این چند روز این ویتامین هارو مصرف کردم مثلا کلسیم و یه قرصی هست ترکیب چندتا ویتامین به نام سلنیم پلاس و ویتامین d3 و ویتامین سی
انشالله این بار دیگه سعی میکنم بیشتر باشم
(1399 آذر 2، 22:15)مهدوی نوشته است: [ -> ]نماز و قرآن که میخونم انگار این نماز و قرائت قرآن خیلی بی حس هستن
برای همین همیشه مشکل تداوم دارم و مدام نمازام یا منظم نیستن یا کلاً نماز نمیخونم
البته گاهی اوقات حسابی دلم لک میزنه و شروع میکنم به منظم نماز خوندن
من یه رابطه ای رو کشف کردم! مواقعی که یه کتاب با مضمون تقرب به خدا یا یه همچین ماجراهایی رو میخونم خیلی روم اثر داره و حسابی مؤمن میشم! ولی بعد یه مدت دوباره این نماز خوندن و حس و حال عبادت آروم آروم کمرنگ میشه تا وقتی که محو میشه
در واقع اولش از نخوندن یه دونه نماز شروع میشه و طی چند روز آروم آروم بقیه نماز ها هم تک به تک حذف میشن
هفته پیش مطالعه کتاب تولد در لسآنجلس رو تموم کردم و الآن همون روند نخوندن یه دونه یا دوتا نماز شروع شده
ارتباط برقرار کردنی که گفتم جای خود.
اما در کنارش میشه از یه سری ابزار هم کمک گرفت.
اصلا اشکال نداره آدم از ابزارهایی کمک بگیره برای نزدیکتر شدن به خدا.
نماز میشه خوند.
قرآن میشه خوند.
دعا میشه خوند.
کتاب میشه خوند.
ذکر میشه گفت.
زیارت میشه رفت.
سخرانی میشه گوش داد.
اینها همه ابزار هست برای اینکه به خدا نزدیک بشیم.
تو ممکنه تو قدم اول با کتاب به خدا نزدیک بشی، یکی دیگه تو قدم اول با سخرانی بهتر ارتباط بگیره. یکی دیگه با قرآن.
وقتی ارتباطت با خدا بیشتر شد، اون وقت همهی اینا برات دوستداشتنی میشه.
هم دوست داری دعا بخونی و اون جوری خدا رو صدا بزنی. هم دوست داری قرآن بخونی و حرفهای خدا رو بشنوی. هم دوست داری سخنرانی گوش بدی و از خدا برات بگن اون جوری به یاد خدا بیفتی و ...
و
چیز عجیبی نیست که وقتی اینها از زندگیمون کمرنگ میشن خدا هم کمکم برای ما کمرنگ میشه.
خب من باید با یه چیزی به یاد خدا بیفتم دیگه.
بله.
یکی هست وقتی صبح بیدار میشه آب رو میبینه یاد خدا میافته. خورشید رو میبینه یاد خدا میافته. دست و پاش رو میبینه یاد خدا میافته.
این آدم معلومه نمازهاش هم یادش نمیره.
اما اگه ما هنوز به اون درجه نرسیدیم که با دیدن هر چیزی در اطرافمون به یاد خدا بیفتیم پس از ابزارها استفاده کنیم.
هر ابزاری که
در حال حاضر فکر میکنی بیشتر بهت کمک میکنه.
(1399 آذر 5، 20:38)آرمین نوشته است: [ -> ]ممنون هادی جان
شما امر کن ما اینترنت از سه اپراتور میفرستیم خدمت شما. چی میخوای؟
خواهش میکنم داداش
عرض شود
(1399 آذر 5، 20:32)هادی نوشته است: [ -> ]نقل قول: آیا انتخاب پاکی درسته؟
منی که دارم برای پاکی تلاش میکنم چی به دست میارم و دارم در قبالش چی رو از دست میدم؟
آیا آنچه که از پاکی نصیب من میشه میچربه به چیزهایی که از دست میدم؟
همین که الان حال من خوبه یعنی انتخابم درسته
همین که الان خودمو دوست دارم یعنی انتخابم درسته
همین که الان چیزی برای پنهان شدن ندارم یعنی انتخابم درسته
همین که سالمم یعنی انتخابم درسته
همین که راضیم از خودم یعنی انتخابم درسته
همین که صبح ها با انرژی از خواب بیدار میشم و شب ها با خیال راحت میخوابم یعنی انتخابم درسته
اینها چقدر شکر داره داداش؟ یکی؟ دو تا؟ هزار تا؟
خدا رو بیاندازه شکر.
اینو من نمیدونم چطپری شکرشو بجا بیارم واقعا خیلی معجزه بود تو زندگیم
همون یه خط آخر رو ببین.
خداوکیلی من خودم صبح که بیدار میشم این قدر حس خوب دارم این قدر حس خوب دارم که نمیدونم چی کار کنم.
واقعا اینطوره
آدم دلش میخواد از شوق بالا بپره وقت بیدار شدن
بعد مقایسهاش میکنم با اون وقتهایی که شب قبلش تا پاسی از شب چه غلطها نمیکردم.
همین یه دونه اون قدر خوبه که آدم نیاز به هیچی نداره.
چقدر عمر سر این تلف کردیم خدابا مارو ببخش
وقتی صبح با روحیه خوب بیدار میشی،
روزت رو پرانرژی شروع میکنی و اهدافت رو دنبال میکنی.
[quote pid='515275' dateline='1606324098']
روتین های موفقیت شروع میکنی و میری تا یه روز فوق العاده دیگه رو بترکونی
[/quote]
دود اگر بالا نشیند کسر شأن شعله نیست
جای چشم ابرو نگیرد گرچه او بالاتراست
شصت وشاهد هردو دعوای بزرگی میکنند
پس چرا انگشت کوچک لایق انگشتر است؟
آهن و فولاد ازیک کوره می آیند برون
آن یکی شمشیرگردد، دیگری نعل خر است
گر ببینی ناکسان بالا نشینند صبر کن
روی دریا کف نشیند،قعر دریا گوهر است
نقل قول: واقعاً برام سخته؛ تا کی من باید فقط کتاب های با مضمون مذهبی بخونم تا نمازم به پا باشه؟
اینجور نمازی که به خاطر خوندن یه کتاب باشه هم حتی ممکنه قبول نشه
خیلی وقته با این مشکل دارم دست و پنجه نرم میکنم و هیچ راه یا فرمولی پیدا نکردم که ثابت نگهم داره، آخه تو زندگی هم این شکلیم، یه کاری رو شروع میکنم بعد یه مدت حسش میره و کم کم اون کار حذف میشه
یک چیز دیگه هم در مورد نماز.
سعی کن برای خودت نماز رو خوشگل کنی. پراهمیت جلوه بدیش.
اولش وانمود کن. کمکم این وانمود کردن، برات تبدیل به یه
حقیقت قلبی میشه.
موقع وضو گرفتن بگو میخوام خودم رو پاک کنم از آلودگیها که روبهروی یه بزرگ بایستم.
قبل از نماز عطر بزن به خودت پیش خودت بگو میخوام پیش یه بزرگ برم باید خوشبو باشم.
برای خودت سجاده خوشگل بخر بگو محل نشستن من روبهروی یه بزرگ باید ویژهتر از نشیمنهای دیگهام باشه.
قبل از نماز سریع نپر واسه نماز. چند دقیقهای بشین. اون ارتباطی که تو پست اول گفتم رو به وجود بیار که حس و حال نماز در تو ایجاد بشه و بعد نمازت رو بخون.
اینها باعث میشه نماز برات یه کار روتین الکی نباشه.
بلکه یه ارتباط جدی و عمیق باشه با یه بزرگی که بزرگیش برات حد و اندازه نداره.
و
ببخشید من در همین حد بلد بودم دیگه.
انشاءالله کمککننده باشه.
اگه پاسخت رو نگرفتی باز هم از اشخاص دیگه بپرس و جاهای دیگه دنبال پاسخت باش.
از صمیم دل امیدوارم موفق باشی. تو عبادتها و خلوتهات کلی حس خوب تجربه کنی.
(1399 آذر 5، 21:12)majid78 نوشته است: [ -> ]اره دقیقا ارمین جان خیلی مهمه که همیشه یادمون یاشه متاسفانه من دو تا 30 روز اخر که پاک بودم به خودم مغرور شدم و همین باعث شکستم شد
این خیلی مهمه که یادمون باشه چطوری بریم جلو
نمیدونم دقت کردید یه کودک وقتی میخواد راه بیوفته خیلی نگاه میکنه به اینکه چطوری پاهاشو قرار بده اینم همون حکمو داره باید تا یه مدت به همین منوال بریم جلو بعد مثلا که حداقل 6 ماه رفتیم جلو می تونیم میزان فاصله ببین روز های هدف را بیشتر کنیم مثلا برا من الان هر سه روز یکباره ولی یکم که یاد گرفتم پامو چجوری بزارم توی مسیر پاکی میکنم اون فاصله را 5 روز یا 6 روز همین طوری وقتی احساس کردیم به یه نقطه ارامشی رسیدیم فاصله بین اون روز های هدف را بیشتر میکنیم و اینکه اون پاداش یا تشویقی خیلی مهمه که چی باشه برای هرکسی هرچی بیشتر فکر میکنه دوست داره و براش لازمه چی پف خیلی دوست دارم منم و تخم مرغی نخوردم تاحالا معده ادم بو تخم مرغ نمیگیره؟ من واقعا این چند روز این ویتامین هارو مصرف کردم مثلا کلسیم و یه قرصی هست ترکیب چندتا ویتامین به نام سلنیم پلاس و ویتامین d3 و ویتامین سی
انشالله این بار دیگه سعی میکنم بیشتر باشم
مثال خوبی زدی.
گاهی ما یه جوری جلو میریم که انگار از همون اول جکی چان هستیم.
در حالی که یه کودک خردسالیم که دنبال یه آب نبات به عنوان جایزهایم و اگه بهمون ندن گریه میکنیم و همه چیز رو به هم میریزیم.
پس باید رویکرد ما هم رویکرد همین کودک خردسال باشه.
کوچولو کوچولو براش وظیفه تعریف کنیم. یه قدم یه قدم.
بهش جایزه بدیم و تشویقش کنیم. تا کمکم راه بیفته و بزرگ بشه.
اون نه. بوی تخم مرغ نداره.
فقط شکل تخم مرغ هست.
از اینا:
خیلی خوبه که به بدنت میرسی.
به امید خدا که بیشتر ببینیمت.
بچهها با اجازهتون من دیگه برم.
ممنون از همگی که اومدید.
خیلی مراقب خودتون و پاکیهاتون باشید.
گزارش امروز...
دیشب سر یه ماجرایی دیر خوابیدم و امروز برای نماز صبح بیدار نشدم!
ساعت 9 بیدار شدم و اومدم کانون که دیدم خیلیا بیدار شدن و واقعاً انرژی گرفتم
بعد هم صبحونه و تااااا اذان ظهر که نماز ظهر و عصر و قضای صبح رو خوندم
عصر کلاس داشتم و دیدم نمره امتحان دیروزم بالاترین نمره کلاس شده
امروز برای ثبت یه سفارشی مجبور شدم قندشکن نصب کنم ولی به محض تموم شدن کار حذفش کردم
عکس العمل ذهنم خیلی برام جالب بود، تا قندشکن رو دید یه افکار عجیبی اومد تو سرم که ترغیبم میکرد فقط و فقط یه بار برم گوگل ببینم چه خبره؛ ولی من میدونم این کار یه زمینه برای یه شکست هست پس ولش کردم و حذفش کردم و خلاص
بعدش خیلی زود برگشتم سر مدار فکری خودم و با یه ای ول خودمو تشویق کردم
نماز مغرب و عشا رو خوندم و شام و غیره
الآن هم دارم واسه امتحان شنبه میخونم؛ خیلی سخته
همه کلاس مطمئنیم نمره خوبی نمیاریم
امیدمون به اینه که استاد یه فعالیتی بده که نمره کمکی بگیریم
خوبیای امروز
1. نماز هام کامل بودن
2. گردهمایی داشتیم تو کانون
3. همه پاک بودیم
4. وسوسه رو در نطفه خفه کردم
مهدوی/26آبان/9 روز خوب
mehdi0/ اذر 5/5 روز خوب یک شبه زرد
سلام به همه،
مثل اینکه شام رو هم خوردید، سفره رو جمع کردید، ته دیگ اش هم نمونده
آخه مرد مومن ساعت 7 پیام میدن ساعت 7 و نیم دور همی؟