1399 دي 7، 22:52
(1399 دي 6، 22:09)مهدوی نوشته است: [ -> ]سلام داداش آرمین عزیز
ممنونم که همیشه کنار مایی و هوای هممونو داری
درست میگی
باید برنامه داشته باشم
امروز خواستم همین کار رو انجام بدم ولی خیلی سخت بود
هی میبندم صفحه کانون رو ولی بازم میام که چک کنم نکنه کسی به کمک نیاز داشته باشه و کسی نیست برا کمک
امیدوارم فکر نکنید دارم از خودم تعریف میکنم اما واقعاً اینطوریه
تحمل ندارم کسی لغزش کنه
ولی باید این تایم رو کمتر کرد تا به درسم هم برسم
فدای تو داداش عزیز.
مهدوی جان سخته اما لازمه. تو هم باید به زندگیت برسی. به همون اندازه که کانون اومدن خوبه اما اعتیاد پیدا کردن به اون هم بده.
سعی کن با یه شیب ملایم تغییرات رو رقم بزنی. جوری که به پاکیت هم لطمهای وارد نشه.
بچههای کانون هم هر کی اورژانسی شد انشالله میاد اورژانس و بالاخره یکی هست.
امتحانت امروز بود یا فرداست؟
انشالله که همهشون رو عالی بدی.
من ۵ تا صلوات برای تقویت روحیه داداش عزیزم میفرستم که تو امتحانهاش موفق باشه.
(1399 دي 6، 22:34)SR71 نوشته است: [ -> ]ما یک فعالیت های انجام دادیم نظیر 7فعالیت پاکی ، ساخت روتین ، برنامه ریزی ترک و....
ولی اصلا اثری نمیبینم اون دوستانی هم که انجام دادند به دلیل اینکه مشارکت نبود بی انگیزه شدند و الانم که هیچی به هیچی
هرچند دلایل دیگری هم داشت ولی درکل کم کاری از سوی خودمون بوده
بیاید دوباره استارت اون فعالیت هارا بزنیم
گروه ما اشتباهاتش داره تکراره میکنه میترسم روتین بشه
بله همین طوره عرفان جان.
من روتینهام رو انجام میدادم تا اینکه عمل کردم و خوابم به هم ریخت. روتینهای شب انجام میشد اما روتینهای صبح خیلی ناقص. چون اصلا وقتی براشون نداشتم.
دوباره چند روز هست شروع کردم.
نباید فراموششون کنیم.
عرفان داداش خودت چی کار کردی؟
تونستی برنامهای بریزی؟
(1399 دي 7، 17:50)PReboot نوشته است: [ -> ]از امروزم بگم که روز کاری سخت و پر استرسی بود...
این عدم تمرکز و اضطرابم که فکر میکنم طُفیلی خودارضاییم هست کار دستم داد و تقریبا" در یک موقعیت حساس خودم رو باختم و دست و پامو گم کردم...
از تنهاییم پرسیده بودین. بله تنها زندگی میکنم، اما تنهایی روحیمه که آزارم میده.
آدم نسبتا" خوش اخلاقی هستم ولی دوستان زیادی ندارم. یعنی اگه ازم بپرسید آخرین باری که با کسی درد و دل کردم کِی بوده؟! میگم یادم نمیاد.
ریبوت جان فعلا علیالحساب همین جا با ما باش تا اندکی تنهاییهات رو پر کنه. روحیهات رو قوی کنه. دلگرمیت رو بیشتر کنه.
بعد کمکم به پاکی میرسی و به سمت ازدواج قدم برمیداری.
همسر محترم هم تنهایی روحیت رو پر میکنه هم درد دلهات رو گوش میکنه هم آرامش روحیت رو رقم میزنه.
دیگه چی میخوای؟
از برنامههایی که برای تغییر داری حتما برامون بنویس.
برای ترک خودارضایی نیاز به یه تغییر همهجانبه داریم.
(1399 دي 7، 22:12)SR71 نوشته است: [ -> ]صفحه 288 مبارک
سلام به همه دوستان کانونی
چه خبرا ؟
روزا خوب میگذره؟
یک روز پاک دیگه هم سپری کردم
آقا راستی یه چیز بگم
همین طور که شریک غم و اندوه همه دوستان طوفانی هستید خبر خوش بدم
یک ماه از اون سانحه گذشت و برادرم خیلی خوب شدند و فقط به استراحت دارند تا کاملا خوب بشه
ممنون از همه دوستانی که اون روز در کنارم بودند
نقل قول: سلام عرفان جان
خیلی خوش برگشتی
ایول که میخوایی روزانه بیایی؛ عالیه
فقط اعلام وضعیت این هفته رو نگفتی
اعلام کن؛ حتی اگه قرمز هم باشه
سلام مهدوی جان
خیلی ممنون
هفته گذشته قرمز شد با اینکه خودم خط و نشون برای کسایی که قرمز میشوند کشیده بودم
اما چرا قرمز شد؟
من تا روز پنج شنبه ساعت9 شب وارد تلگرام شدم و به یک گروه تلگرامی بودم که مخصوص چت کردن بود از سر کنجکاوی وارد پیوی یک شخصی شدم دلیلش این بود که متنی روی بیو نشوته بودند و من جذبش شدم و سلام کردم بهش دیدم دختره گفتم یا ابوالفضل
ادامه اش دیگه نمیگم شاید تحریک بشید
دیگه هیچی نصف شبی شکستم از بس که دیوانه خ.ا شده بودم
ولی الان محدودیت گذاشتم که از 10شب به بعد سراغ گوشی نرم
#خوبی_های_امروز
نمیدونم
اینقدر اعصاب توی خانه خط خطی میشه که دیگه فکر خوبی کردن از یادم میره و فقط سکوت میکنم
ماشالله به تو عرفان جان بابت روز پاکی که سپری کردی.
چه خوب که تصمیم گرفتی هر شب در حد یه اعلام وضعیت گروه بیای.
بسی شادمان شدم بابت داداش عزیزت. خدا رو شکر. به امید خدا که روند بهبودی سریع و سریعتر بشه.
نبینم اعصابت خط خطی باشه داداش. من پاک کن بردارم بیام خط ها رو پاک کنم؟ صفحه زیبای ذهن داداش عرفان ما باید شفاف و تمیز باشه.
آفرین که محدودیت جدید گذاشتی. لیست محدودیتهای قبلت رو که داری؟
دیگه نباید بذاری چنین چیزی رخ بده.