گزارش امروز...
صبح گوشیم اذان نگفت و برای نماز بیدار نشدم
ساعت 8 آلارم گوشیم به صدا دراومد و بیدار شدم؛ یه هویی یادم اومد برای نماز بیدار نشدم و دعای عهد رو از دست دادم خشکم زد
زود گوشی رو برداشتم و دعا رو پلی کردم و با هندزفری گوش دادم و همراهش خوندم
بعد اومدم کانون و تا نماز ظهر
نماز ظهر و عصر و قضای نماز صبح رو خوندم
بعد هم برای تفریح از شهر رفتیم بیرون
خیلی خوب بود
چند ماهه از شهر بیرون نرفتم، نفسم تو خونه گرفت بس که قرنطینه بودم
غروب برگشتیم
تو راه که بودیم اذان گفت و به محض رسیدن نماز خوندم
یه سر به کانون زدم
ریشامو کوتاه کردم و بعد هم دوش گرفتم
از اون موقع هم کانون بودم تا الآن
راستش رو بخوایید نمیدونم چیکار کنم
همش کانونم؛ حتی اگه کاری نداشته باشم
بیشتر ترس از شکسته
البته امروز کانون خیلی فعال بود ولی حتی اگه فعالیت کم باشه هم همش میچرخم بین تاپیک ها
پس فردا اولین امتحان پایانترمه و من هنوز هیچی نخوندم
جزوه نویسی هم که قبلاً گفتم باهاش میونه خوبی ندارم و از همکلاسیام جزوه میگیرم
این ترم کم فعالیت ترین ترم من بود
من به تعادل نرسیدم هنوز
در واقع کانون برام یه پناهگاهه
هم از نظر روحی و روانی کمکم میکنه؛ هم از تنهایی درمیام هم پاکیم اینجا تضمینش خیلی بالاست
تو دانشگاه اساتید انگار هدفشون گرفتن مچ دانشجو شده
به جای اینکه بیان کیفیت تدریس رو بالا ببرن میشینن تو فایلی که میفرستن نیم ساعت فقط درباره اینکه اونا چطور میتونن تقلب رو کشف کنن حرف میزنن
خو خواهر من برادر من بشین درستو بده دیگه؛ عه
سر جلسه هم با اون سامانه یوز افکن خودشون که هر دقیقه بپر بپر راه میندازه و ما رو میندازه بیرون قراره حسن ختام محفل دانشجو کشی باشه
جواب ها هم ثبت نمیشن و استاد با استدلال اینکه حضرت دانشجو به خودشون زحمت تایپ کردن ندادن بنای لج کردن گذاشته و زمان اعلام نتایج، دانشجو رو تا سر حد فلج شدن دریچه های قلب سورپرایز میکنه
بگذریم
مشکل زیاده و حل شدنی نیست
خوبیای امروز...
1. نمازام کامل بودن
2. به عهدنامه پاکی پایبند بودم
3. دعای عهد خوندم
4. از شهر بیرون رفتم و کلی خوش گذشت
5. مسابقه تغییر عادت تموم شد و مدالشو گرفتم
6. تو کانون جشن تولد داشتیم
7. وسوسه نداشتم
8. کنترل نگاه و ذهنم عالی بود
9. جشن پاکی گرفتم
10. کانون فعالیتش بیشتر شد
مهدوی/9آذر/26 روز عالی