نقل قول: (1399 آذر 8، 20:38)mehdi0 نوشته است: [ -> ]mehdi0/ آذر 8/ 8 روز خوب
سلام برادر مهدی
امیدوارم حالت خوب باشه
فرمت اعلام وضعیت مسابقه به این شکله که از اون روزی که شروع کردیم تاریخشو میزنیم و بعد هر روز فقط به تعداد روز ها اضافه میکنیم تاریخ ثابت میمونه
مثلا
مهدی / 30 آبان / 1 روز خوب
چهار روز بعدش میشه
مهدی/1 آذر/ 5 روز خوب
پیشاپیش ممنونم که در اعلام وضعیت ها به این توجه میکنی
سلام اقا هادی حال شما خوبه؟
اخه اون جوری حس میکنم تاریخ روزا نمیره سخت تره
بعدم من روی تاریخ تمرکزم بیشتره تا روزا اکثرا تاریخ میزارم
وای امروز چقد سخت بود حین درس خوندن بسیار وسوسه شدم
بعدش خوابیدم و توی خوابم وسوسه شدم الان بیدار شدم خوبم
دیگه میدونم چطور وسوسه رو مهار کنم
بهش باید عادت کنید
عادی
بهش نباید فکر کرد
حداقل این برای من جواب داده تا الان
بنظرم مهدی 0 یه جورایی راست میگه
من الان فیلم سینمایی دیدم ولی تاثیر گذشته رو برام نداشت
و مثل قبلا دنبال صحنه هاش نبودم خیلی راحت نگاه کردم
خب من برم ناهار برمیگردم
دیروز امتحان دادم
همه چی خیلی خوب پیش میرفت و حل میکردم که یه هویی سامانه دانشگاه پرید و رفت صفحه اصلی
خواستم دوباره وارد امتحان بشم ولی باز نمیشد
امروز اعلام نتایج بود
از بین همه نمرات، نمره منو دو نفر دیگه صفر شده بود
بهش گفتیم چرا گفت چون هیچ جواب سؤالی برام نیومد
گفتم که استاد ما امتحان دادیم ولی سامانه پرید و ثبت نشدن چیکار کنیم
گفت نمیتونم کاری کنم و الآن نمیدونم چیکار کنم
امتحان 10 نمره ای بود و این درس پیشنیاز خیلی از دروسه
امتحان پایانترم رو هم بعیده بتونم نمره کامل بگیرم تا پاسش کنم
اول صبح بیدار شدم یه هویی دیدم پیام اومده که نتایج اعلام شده
رفتم و دیدم اینشکلیه
استاد هم از اوناست که اگه بهش پیام بدیم کلی ناراحت میشه و منطقی رفتار نمیکنه
تو گروه ازش پرسیدم گفت ثبت نشدن و هیچ چیز دیگه ای نگفت
الآن به شدت ناراحتم
پاسش نکنم حداقل یه ترم به دوران تحصیلم اضافه میشه چون یه ترم در میون ارائه میشه
(1399 آذر 8، 21:06)ماجراجو نوشته است: [ -> ]بچه ها
برای دانشگاه افسری راس میگن فاصله زانوها ۱ و نیم سانت
باید باشه؟
چون من دو انگشت فاصله داره خیلی میترسم
شاید تغییر رشته بدم
لطفا یه راهنمایی بدین
سلام سعید
باید مشاوره تحصیلی بری .
(1399 آذر 9، 13:48)ماجراجو نوشته است: [ -> ]وای امروز چقد سخت بود حین درس خوندن بسیار وسوسه شدم
بعدش خوابیدم و توی خوابم وسوسه شدم الان بیدار شدم خوبم
دیگه میدونم چطور وسوسه رو مهار کنم
بهش باید عادت کنید
عادی
بهش نباید فکر کرد
حداقل این برای من جواب داده تا الان
بنظرم مهدی 0 یه جورایی راست میگه
من الان فیلم سینمایی دیدم ولی تاثیر گذشته رو برام نداشت
و مثل قبلا دنبال صحنه هاش نبودم خیلی راحت نگاه کردم
خب من برم ناهار برمیگردم
راستش برام تجربه شده که وسوسه توی خواب یا در گیر شدن با وسوسه مربوط به توجه زیاد به اون هست
نباید روی ترک تمرکز کنی باید یک عادت دیگه جایگزین کنی که بیشتر وقتت با اون پر بشه و اگر احیانا وسوسه ای
ایجاد شد بری سراغ برنامه های اورژانسی که قبلا انجام دادیم
سلام همگی
sr71/هفته سوم / سبز
sr71ا/23آبان/16روز پاک
وسوسه داشتم و فیلتر های مسدود کننده سایت ها باعث جلوگیری از ایجاد وسوسه شد
درسته sr71
امروز به ترک فکر میکردم
دیگه باید تو فکرش نباشم
روزایی که اصلا به ترک فکر نکردم مثل آب خوردن تموم شده
آره بنظرم باید مشاور تحصیلی برم چون خیلی سوال دارم
حالا تو این کرونا کی خانواده رو راضی کنه بره مشاوره
اصن نمیدونم چیکار کنم
بچه ها
چرا طوفان اینقد ساکته باز رفتید خواب زمستانی
اینجاهم رفت تو لیست ساکت ها
سلام بچهها
عصر لغزش کردم
برعکس بار قبلی این بار کاملاً هشیار بودم
حق میدم بهتون اگه ناراحت بشید
ولی هم نمیارم چون هیچ عذری نیست
فکر میکردم دیگه که وسوسه ها کم شدن دیگه نمیان سراغم
وضعیت امروز هم بده
هم نمره ام بد شد هم کلی بابتش حرف شنیدم از خونواده ام
خونواده روی این موارد حساسن
نمیدونم؛ دیگه واقعاً نمیدونم چیکار کنم
شاید باید مدت تعیین میکردم
شرمنده بچههای دیگه ای که باهاشون برنامه داشتم که به هدف برسیم هم هستم
انگار رفیق خوبی نبودم
سلام به برادران عزیز
امیدوارم حالتون خوب باشه.
نقل قول: مبارکت باشه آرمین عزیز
خیلی ممنونم داداش عزیزم
انگار که یه کتابخونه برام فرستادی
حالا از چه سایتهایی کتاب سفارش میدی شاید منم سفارش دادم
سلامت باشی داداش عزیز.
من از سایت دیجی کالا سفارش دادم. هر کتاب رو فروشندههای مختلف میفروشن و گاهی قیمتهاش خیلی پایینتر از قیمت پشت جلد کتابهاست.
(1399 آذر 9، 0:14)ماجراجو نوشته است: [ -> ]نقل قول: مادرم چند روز پیش گفتن که یه بخشی از گردندردت به خاطر لپ تاپ هست.
بله خیلی تاثیر داره
سعی کن رو صندلی بشینی و لپ تاپتو روی میز بزاری
به خودت فشار نیار
جنب و جوش داشته باش نیم ساعت یبار یه کم حرکت کششی برو
راستی آرمین الان تنگی نفس و سرفه داری ؟
حالت چطوره الان
خانواده خوبن پدر مادر داداشت
آره رو صندلی میشینم و لپ تاپ هم رو میز هست اما میز ارتفاعش پایین هست یه پایه گرفتم که بیارتش بالا.
درسته. حرکات کششی هم کمک میکنه.
و
خدا رو شکر رو سینه و ریه ما اثر نذاشته بود. تنگی نفس نداشتیم از اول.
هم من و هم خانواده خوبیم. داداشم بیشتر از همه اذیت بود که اونم خدا رو شکر خوب شد.
خیلی ممنونم ازت که به فکر بودی.
(1399 آذر 9، 17:07)ماجراجو نوشته است: [ -> ]امروز به ترک فکر میکردم
دیگه باید تو فکرش نباشم
روزایی که اصلا به ترک فکر نکردم مثل آب خوردن تموم شده
به جای فکر به ترک، باید به پاکی فکر کرد. اون هم در حد اندازه. صبح پاشی و اهداف پاکیت رو بخونی. باورهای پاکیت.
وگرنه از صبح تا شب بشینی با خودت تکرار کنی که من دارم ترک میکنم کلا میری در فاز اورژانس و دیگه بیرون نمیای.
برعکس باید مشغول زندگی بشی و اهداف زیبات رو دنبال کنی.
نقل قول: آره بنظرم باید مشاور تحصیلی برم چون خیلی سوال دارم
حالا تو این کرونا کی خانواده رو راضی کنه بره مشاوره
اصن نمیدونم چیکار کنم
تو اینترنت یه سری سایت مشاوره تحصیلی هست.
شاید بشه ازشون کمک گرفت.
(1399 آذر 9، 15:18)مهدوی نوشته است: [ -> ]استاد هم از اوناست که اگه بهش پیام بدیم کلی ناراحت میشه و منطقی رفتار نمیکنه
تو گروه ازش پرسیدم گفت ثبت نشدن و هیچ چیز دیگه ای نگفت
الآن به شدت ناراحتم
پاسش نکنم حداقل یه ترم به دوران تحصیلم اضافه میشه چون یه ترم در میون ارائه میشه
مهدوی جان داداش عزیز ناراحت شدم.
به نظر من یک بار دیگه امتحان کن شانست رو. یه پیام خیلی مودبانه برای استادت بفرست. بهش بگو که واقعا سر امتحان ظاهر شدی. درست رو هم واقعا خونده بودی. مشکل هم از سمت تو نبوده. باشه؟
مراقب باش این ماجرا پاکیت رو تحت تاثیر قرار نده.
نشد هم فدای سرت. مورد هست بیمار میشه یک سال از تحصیل عقب میافته. مورد تو که بدتر از اون نیست.
(1399 آذر 9، 15:24)SR71 نوشته است: [ -> ]سلام همگی
sr71/هفته سوم / سبز
sr71ا/23آبان/16روز پاک
وسوسه داشتم و فیلتر های مسدود کننده سایت ها باعث جلوگیری از ایجاد وسوسه شد
سلام عرفان جان
خدا رو شکر.
نیمی از مسیر رسیدن به یک ستاره دیگه رو سپری کردی.
(1399 آذر 9، 17:57)مهدوی نوشته است: [ -> ]فکر میکردم دیگه که وسوسه ها کم شدن دیگه نمیان سراغم
وضعیت امروز هم بده
هم نمره ام بد شد هم کلی بابتش حرف شنیدم از خونواده ام
خونواده روی این موارد حساسن
داداش جان تو پست بالایی داشتم برات مینوشتم که مراقب باش این ماجرا رو پاکیت اثر نذاره که...
این رو من از لغزش قبلیت متوجه شدم. وقتی یه موضوع پیش میاد که از نظر روحی به هم میریزی زنگ خطر پاکیت به صدا درمیاد.
غیر از اینه؟
الان اتفاقیه که افتاده.
غسل کردی داداش؟
الان به لغزشت فکر نکن و حواست هم باشه که سریالی نشی.
سراغ فیلم و کوفت و زهر مار هم نری.
یه مشکل درسی پیش اومده و باید حلش کنی.
حل نشد هم میپذیریمش. نه اینکه خودمون رو نابود کنیم.
باشه؟
(1399 آذر 9، 18:07)آرمین نوشته است: [ -> ]داداش جان تو پست بالایی داشتم برات مینوشتم که مراقب باش این ماجرا رو پاکیت اثر نذاره که...
این رو من از لغزش قبلیت متوجه شدم. وقتی یه موضوع پیش میاد که از نظر روحی به هم میریزی زنگ خطر پاکیت به صدا درمیاد.
غیر از اینه؟
الان اتفاقیه که افتاده.
غسل کردی داداش؟
الان به لغزشت فکر نکن و حواست هم باشه که سریالی نشی.
سراغ فیلم و کوفت و زهر مار هم نری.
یه مشکل درسی پیش اومده و باید حلش کنی.
حل نشد هم میپذیریمش. نه اینکه خودمون رو نابود کنیم.
باشه؟
ممنونم آرمین جان
میخواستم خودمو از چاله خلاص کنم خودمو انداختم تو چاه
نه کسی هست که بتونم حرفم رو بهش بزنم نه کسی اهمیت میده
همه این سال ها همینجوری بود
هم سن و سال های من خیلی ازم بزرگترن
راحت تصمیم میگیرن
راحت میتونن نه بگن
راحت میتونن به اهدافشون فکر کنن
ولی من همه اهدافم مال بعد از مستقل شدنه
چون همین مستقل شدن خودش برام یه هدف بزرگه
که انگار هم محاله
(1399 آذر 9، 18:21)مهدوی نوشته است: [ -> ]ممنونم آرمین جان
میخواستم خودمو از چاله خلاص کنم خودمو انداختم تو چاه
نه کسی هست که بتونم حرفم رو بهش بزنم نه کسی اهمیت میده
همه این سال ها همینجوری بود
هم سن و سال های من خیلی ازم بزرگترن
راحت تصمیم میگیرن
راحت میتونن نه بگن
راحت میتونن به اهدافشون فکر کنن
ولی من همه اهدافم مال بعد از مستقل شدنه
چون همین مستقل شدن خودش برام یه هدف بزرگه
که انگار هم محاله
این افتادن از چاله به چاه رو صد بار تجربه کردی. نه؟
پس دیگه نباید تکرارش کنی.
باید جای دیگه دنبال راه حل بگردی.
چه اهدافی داری؟ چه چیزهایی تو ذهنت داری؟ دوست داری در موردشون صحبت کنیم؟
هم سنوسالهات هم کلی مشکلات دیگه دارن که تو ازشون خبر نداری.
هر کس نقاط ضعف خودش رو نگاه میکنه و رو اونها زوم میکنه. فکر میکنه کم داره.
در صورتی که خودش خیلی ویژگیهای خوب داره که بقیه ندارن.
(1399 آذر 9، 20:14)مهدوی نوشته است: [ -> ]همه این سال ها آبروداری میکردم که کسی فکر نکنه من خونوادهام بده ولی دیگه بسه!!!
خانوادهات ویژگیهای خوب هم دارن؟
پدر بزرگوارت چه ویژگیهای خوبی دارن؟
مادر بزرگوارت چی؟
(1399 آذر 9، 20:20)آرمین نوشته است: [ -> ] (1399 آذر 9، 20:14)مهدوی نوشته است: [ -> ]همه این سال ها آبروداری میکردم که کسی فکر نکنه من خونوادهام بده ولی دیگه بسه!!!
خانوادهات ویژگیهای خوب هم دارن؟
پدر بزرگوارت چه ویژگیهای خوبی دارن؟
مادر بزرگوارت چی؟
خب ویژگی های خوب هم دارن
اونا هم انسانن و صفات خوب و بد دارن
مثلاً در برابر بقیه که خارج از خونواده هستن خیلی هوامو دارن
همیشه از نظر امکانات مشکل نداشتم و همه چیزایی که لازم دارم رو داشتم
ولی اینا شخصیت له شده و اعتماد به نفس از دست رفته نمیشن
من شاید خام ترین شخصی باشم که بخوایید بشناسید
یه آچار هم بلد نیستم دست بگیرم
در صورتی که من توی این مدت تو فکر اینم برم یه شغل فنی مثل مکانیکی خودرو یا جلوبندی سازی رو یاد بگیرم
میدونم خیلی از رشته تحصیلی و سبک زندگیم دوره ولی خب، از نظر مالی شغل های مناسبی هستن
ولی از نظر خونواده ام فقط تابستون میتونم این کار رو بکنم و نباید به فکر ادامه ندادن تحصیلم باشم
در واقع من اگه از نظر مالی بتونم خودمو تأمین کنم میتونه نقطه شروع استقلال باشم
دستم تو جیب خودمه و هر جا که دوست دارم میتونم سفر برم و اون چیزی رو که دوست دارم میخرم
حالا میخواد لازم باشه یا نه
هرچند که باید پول جمع کنم فردا بتونم ازدواج کنم
آرمین این چه سؤالی بود پرسیدی؟
خیلی سخته
تا حالا بهش فکر نکرده بودم
چقدر زیاد نوشتم
ببخشید؛ باید ملاحظه میکردم
نقل قول: اونا هم انسانن و صفات خوب و بد دارن
مثلاً در برابر بقیه که خارج از خونواده هستن خیلی هوامو دارن
همیشه از نظر امکانات مشکل نداشتم و همه چیزایی که لازم دارم رو داشتم
دقیقا دوست داشتم همین نکته رو اشاره کنی داداش.
اونها هم انسانن و مثل من و تو نقاط ضعف و قوتی دارن. خوبیها و بدیها.
پس نباید یک طرفه قضاوت کرد و فکر کنیم بد مطلق هستن.
اما حتما ویژگیهایی هم دارن که باعث اذیت تو شده. آسیب رسیدن به تو.
از طرفی.
مگه میشه پدر و مادری بچهاش رو دوست نداشته باشه؟
اما شاید چون فکر میکنن تو بزرگتر هستی کمتر بهت توجه دارن.
اون کوچیکترها نیاز به توجه بیشتری دارن.
حالا من چی میگم؟
میگم حتما یه مقدار تفاوت در نوع نگاه تو و والدین بزرگوارت وجود داره و اختلاف نظر دارید.
اما میشه از یه جا شروع کرد و در مورد این اختلافها صحبت کرد.
بدون تندی کردن. بدون دعوا.
اختلافها به صفر نمیرسه اما شاید بشه کمترش کرد.
حداقل حداقلش میدونی چیه؟
اینکه حرفهای دلت رو زدی و حرفهای اونها رو هم شنیدی.
الان با کدوم یک از والدین راحتتر هستی و میتونی راحتتر صحبت کنی؟