کانون

سلام بچه ها امیدوارم حالتون خدب باشه ببخشید فعالیتم کم شده توی کانون سرم شلوغه واقعا، سرگرم دانشگاه و درسا این داستانام 
وضعیت پاکی خوبه خداراشکر امروزم پاک بودم امروز اون کار عملی که یه هفته دستم بند بود بالاخره تمومش کردم فرستادم برا استاد دیگه حال نداشتم درس بخونم یکم به سیستمم مشغول شدم برنامه های افیس را به روز کردم اصلا کیف کردم
قشنگ غبار روبی شد افیس   یه رنگ تازه گرفت  
البته بازم این هفته دوتا کارعملی در پیش دارم دوباره البته این دفعه دیگه سعی میکنم خطا نکنم برنامه های افیسم برای همون به روز کردم یه برنامه ریزی هم کردم سعی کردم تا جایی که میشه برنامه سبک باشه بتونم انجامش بدم د مشغول باشم هدف توی این هفته در واقع اینه با همین کیفیتی که توی این هفته از مطالعه کردن به دست اوردم در زمان کم تری انجام بشه 
اگه بتونم در عین کیفیت را حفظ میکنم توی درس خوندن زمان را هم کم تر کنم. میتونم یواش یواش اون برنامه های اداب را هم شروع کنم به یادگیری

و اما تحلیلم از دوره سابق ترکم:

همونطور که در گزارش شب قبل برای بخش تجربیات نوشتم، من برنامه ام مبتنی بر پاداش بود و این واقعاً بهم کمک کرد تا پیش برم.
حال میخوام همین برنامه رو هم پیاده کنم ولی با اندکی تغییر...


یکی از عوامل شکستم همونطور که به سمع و بصرتون رسونده بودم، عدم شرکت در تاپیک های مختلف من جمله کنترل نگاه و ذهن، کنترل اینترنت و تغییر عادت بود

من توی این چند روز توی تاپیک های کنترل نگاه و ذهن و تغییر عادت شرکت کردم و امید هست که اندک تغییری در حال من رخ بده و بتونم روی خوش زندگی رو ببینم

البته هنوز عادت انتخابیم رو تعیین نکردم و گفتم یه سر به اونجا بزنم یه ایده ای چیزی بگیرم از دوستان...

مانع دیگر، از یاد بردن فلسفه ترک و پاکی و اینکه من برای چه هدفی دارم میجنگم، و تبدیل شدن فلسفه ترک به یه چیز عادی و روتین که این باعث کاهش اهمیت اون در ناخودآگاه ذهنم شد

از موانع دیگر راه پاکیم ترک نماز بود
من واقعاً نمیدونم چطوری روم میشه با این همه خوبی خدا هنوز هم توی اجرای فریضه تعلل میکنم
پسره پر رو منم، بقیه ادامو درمیارن
ولی جدی، دنبال یه مقاله ای چیزی میگردم که بهم راهکار بده نمازم سر وقت و به موقع باشه که بتونم بخونمش؛ اینجوری فایده نداره، باید بتونم نمازم رو منظم کنم
یه نکته ای هم که هست اینه که توجه کردم به خودم که هر وقت کتابی با مضمون مذهبی مثل کتاب شماس شامی، رویای نیمه شب، نامیرا، کشتی پهلو گرفته، سلام بر ابراهیم و سه دقیقه در قیامت رو خوندم خیلی به نماز جذب شدم ولی خب، قرار نیست آدم همش کتاب های این شکلی بخونه و یا اینکه نَفَس نمازش به کتابش بسته باشه؛ اصلاً همچین نمازی از نظر من که مشروط باشه قبول نیست و باید راهی پیدا کنم
نمازم قبول نشه؛ ترکمو میکوبن تو صورتم میگن برو جهنم

خلاصه که الغیاث ای دوستانم الغیاث

خیلی حرف زدم ببخشید

شمّه ای از نعمت های ترک توی این مدت در زندگی حقیر...

. قبل از ترک یه آدم فوق‌العاده بد اخلاق و بی اعصابی بودم(البته هنوزم هستم ولی یه کم کمتر ) ولی به فضل خدا و با طی کردن روزای ترک خیلی بهتر شدم و احساس سبک بودن و مفید بودن میکردم

. عزت نفسم به شدت رشد پیدا کرد و اعتماد به نفسم بالا شد خدا رو شکر
. دوستان بد قدیمی خود به خود و خیلی غیر ارادی از سر راهم رفتن کنار و دوستان سالم و جدید جاشونو گرفتن
. توی مدت ترکم حس میکردم وقتم داره منبسط میشه
آخه قبلاً اگه به خ ا سپری نمیشد، به پیدا کردن فیلم و محتوای نامناسب میگذشت


و اما مهمترین نعمت، حساسیت من به پاکیمه!
در واقع من هیچوقت اینقدر به خاطر لغزش در ترک ناراحت نشده بودم و این نشونه خیلی خوبی میتونه باشه برای اینکه داره یه تغییرات درونی در وجودم بوجود میاد و این خیلی خوشحالم میکنه


و نکته آخر اینکه؛ درسته من 65 روز رو شکستم و دوباره خ ا کردم ولی برعکس تصورم اون 65 روز از بین نرفت و پیش خدا برام محفوظه و این لغزش فقط یه وقفه ای بین این روز ها انداخت
حالا اینکه دوباره از روز اول شروع کردم، فدای سر تک تکتون، مهم اینه که اصل عمل هست و این لطف خدا رو شرح میده



مهدوی/20 مهر/1 روز خوب

سلام
محمد می‌خواست استراحت کنه. چقدر شلوغ کردید.   ماجراجو بهم پیام داد گفت نونوایی‌ام.  خودت کمپوت رو بگیر بیار. محمد جان بفرما:

زئوس جان ماشالله به ۵ روز خوبت. بیشتر سر بزن بهمون.  

داداش عرفان. برنامه و برنامه و برنامه. ای ول به تو. 

بازم یه تازه وارد جدید داریم که.   Reza.hh عزیز خوش اومدی. بیا از خودت برامون بگو. 

مهدوی کولاک کردی که تو پسر.   با این چیزا که تو نوشتی دیگه شیطان جرات نمی‌کنه بهت نزدیک شه.   مرسی که از تجربیات ارزشمندت برامون نوشتی. 
خدا رو شکر که امروزت یه روز کاملا متفاوت با روزهای قبل بود. این فرمون رو همین طور نگه دار. 
برای نماز این طور فکر کن که وقتی صدای الله اکبر اذان میاد، انگار خدا داره تو رو صدا می‌زنه که بیا به سمتم. به نظرت زشت نیست یه بزرگی آدم رو فرابخونه و ما بی‌محلی کنیم؟ من این طور همیشه فکر می‌کنم. الان که نرم‌افزارهای مختلفی مثل بادصبا هم هست. می‌تونی تنظیم کنی که صدای اذان پخش بشه در موعدش. نظرت چیه؟ 

مجید خان سرت شلوغه و درگیر دانشگاه و پروژه و درس هستی ما سرمون نمیشه.   باید تندتند بهمون سر بزنی. اگه متوجه بشم یه ۲۴ ساعت کامل بهمون سر نزدی با من طرفی.   با من که نه. تو رو میدم دست ماجراجو دو تا فن روت پیاده کنه.   من فقط ناز و نوازش بلدم. 
موفق باشی تو درس و پروژه و مقاله‌نویسی‌هات داداش جون.    

ماجراجو خوب گفتی. اصل اول و آخر پیشگیری هست.   امروز رو چطور گذروندی؟ 

(1399 مهر 20، 18:11)mohammadrg نوشته است: [ -> ]امروز یه خواب کاملا تحریک کننده دیدم،تا حدی که داشتم محتلم میشدم،اماچون این مقاومت کردن در برابر شهوت رفته تو ناخودآگاهم تو همون خواب جلوشو گرفتم و خیلی بهم فشار آورد،انقدری که اگه همون موقع چند قدم راه میرفتم احتمالا نمیتونستم جلوی تخلیه جنسی رو بگیرم،اون لحظه خیلی بهم فشار اومد و الانم همینطور،ای کاش محتلم میشدم،
این اولین باری نیست که این اتفاق واسم افتاده،میتونم بگم توی یه سال اخیر این ماجرا مهم ترین دلیل شکستم بوده

خداییش حق داری و می‌فهممت چی میگی. 

اینکه تو خواب جلوش رو می‌گیری نشونه خوبیه. یعنی اینکه ضمیر ناخودآگاهت دوست نداره این کار انجام بشه و جدی هستی. حتی تو خواب. آفرین به تو.   
تو این جور مواقع سعی کن در طی روز تخلیه ادرار زود به زود انجام بدی تا همه ترشحات خارج بشه. آب سرد بریزی.
و یادت باشه که این سختی میگذره میره اما نتیجه شیرین پاکی و مقاومتت باقی می‌مونه.  

گزارش امروز:

آرمین هم یک روز پاک رو گذروند. 
صبح با یه سردرد بد آغاز شد اما به خیر تا آخر شب طی شد.

امروز مقداری موسیقی گوش کردم.
یک فیلم دیدم.
یه چند تا ایمیل پاسخ دادم.
یه بلیت اتوبوس برای پدرم گرفتم.
و دیگه هیچی. 

من روز به روز بهتر میشم. 

نقل قول: من کی گفتم  نونوایی هستی؟ 

برادر تو نونوایی بودی گفتی کمپوت رو من بگیرم بیارم. هر کس ازت پرسید همین رو بگو.  محمد کمپوت لازم بود امروز. باید احیاش می‌کردیم. 
امیدوارم حالش زودی خوب بشه و خبرهای خوب برامون بیاره. 

(1399 مهر 20، 22:47)ماجراجو نوشته است: [ -> ]الان میخام برم یه نقاشی بکشم شاید یکی از موجودات بن تن بکشم  پنج شیش سالم بود عاشق بن تن بودم الانم دوسش دارم ولی ن مثل اول
فعلا

حسابی اهل هنری پس.
موسیقی و نقاشی. فیلم هم که دوست می‌داری. 
یه خطاطی و هنرهای دستی هم اضافه کنی تکمیل میشه. 

نقاشیت رو برای ما هم بذار. 

[img=16x16]<a href=[/img]" />

یادم میره سختی
وقتی رد میشم از خط پایان

ماجراجو ممنون از محبتت.

آدم وقتی تلاش بکنه در زمینه‌ای تو اون زمینه موفق هم میشه.
یه چند ماه بخونی صدات رو فرم میاد. نقاشی‌هات هم همین طور. 

ما آماده ایم که سختی‌های زمستون رو به جون بخریم. 

(1399 مهر 20، 22:58)mohammadrg نوشته است: [ -> ][img=16x16]<a href=[/img]" />

یادم میره سختی
وقتی رد میشم از خط پایان

سخت بود
ولی وقتی تموم شد،مطمئن شدم که ارزششو داشت

محمد/29 شهریور/۲۲ روز کامل/آغاز روز ۲۳





اینو نوشتم چون امروز خیلی سخت بود ولی بازم من بودم که برنده شدم

(1399 مهر 20، 23:25)mohammadrg نوشته است: [ -> ]محمد/29 شهریور/۲۲ روز کامل/آغاز روز ۲۳


اینو نوشتم چون امروز خیلی سخت بود ولی بازم من بودم که برنده شدم

هر وقت که بخوایم می‌تونیم برنده باشیم. کافیه انتخابش کنیم.   

محمد جان ما بهت افتخار می کنیم. 

بچه‌ها ممنونم از همتون

میبینم حسابی همه اهل فن و هنرن

من که هر چی فرصت برای هنرآموزی داشتم، از دستم رفت

در واقع شرایطم جوریه که نمیتونم خیلی دنبال علایقم برم و مجبورم اونا رو به آینده که حسابی مستقل شدم موکول کنم

دلم میخواد یکی از ساز های ویولن یا عود رو یاد بگیرم؛ ولی خونواده مخالفن

پارسال تو دانشگاه هم یه دوره خطاطی تشکیل شد که خب، از جلسه دوم به خاطر کرونا تعطیل شد

یه زمانی میخواستم برم سمت گوهر تراشی و جواهر سازی ولی بازم نشد

به طراحی هم علاقه دارم، البته از نوع اسلیمیش ولی هیچوقت پیش نیومد بتونم پیشرفت کنم و طرح هایی که میکشم فقط در حد یه کار خیلییی ساده و غیر حرفه ای

به نویسندگی هم علاقه زیادی دارم و تا حالا متن هایی رو هم نوشتم ولی به همون دلیل همیشگی، فضای رشد من فضای بازی نیست
بیشتر تو جنبه های علمی میتونم پیشرفت کنم؛ همین

تا ببینیم دست تقدیر کجا ما رو میکشه

(1399 مهر 20، 23:25)mohammadrg نوشته است: [ -> ]محمد/29 شهریور/۲۲ روز کامل/آغاز روز ۲۳





اینو نوشتم چون امروز خیلی سخت بود ولی بازم من بودم که برنده شدم

میدونی؟
تعداد روزات الآن برای من یه هدفه
پس به خودت افتخار کن و خوب از این عدد محافظت کن که خیلی ارزشمنده