چه خبر؟
بحثتون به کجا رسیده؟
آبی جان برادرت چند سالشه؟!
میدونم سؤالم عجیبه ولی میخوام به یه نکته ای برسم و بهت بگم
(1399 مهر 9، 20:31)آرمین نوشته است: [ -> ] (1399 مهر 9، 20:27)ماجراجو نوشته است: [ -> ]خب بچه ها
چ خبرا
امروز عالی گذشت اصلا نمیدونم چطور تموم شد
بچه ها یادتونه گفتم روزای سختی درپیش دارم چون اولین روزاس ولی این دو روز که رفت اصلن سخت نبود
خدارو شکر یه عادت دارم تا ی صحنه بد نبینم تو فکرش نمیرم
و یه قولم بهتون دادم اینه که اصلا توگوگل سرچ نکنم
حالا ببینم درادامه چی میشه
هروقت بخام ت.ح.ر.ی.ک شم میام اینجا مینویسم از این به بعد که ادامه پیدانکنه
شماها چیکار میکنید چطور میگذرونید من فعلا تا یک ماهی خونم
آدم وقتی وارد مدار پاکی شه اصلا نمیفهمه چطور روزها یکی یکی میگذره.
فقط داداش سعی کن روی قول و قرارت بمونی.
سرچ گوگل نکنی.
با رفیق بد همراه نشی.
هر موقع حس بد داشتی اولین جایی که سر میزنی اینجا باشه و تخلیه روحی انجام بدی.
خودت رو حسابی مشغول کنی و برای روزت برنامه داشته باشی.
هر صحنهای دیدی ناخودآگاه چشمت رو ببندی و بگذری.
به بقیه انرژی بدی تا انرژی به خودت برگرده.
موافقم آدم وقتی میره روی مدار پاکی خیلی کارش راحت تره تا اینکه هر روز بخواد به خودش فشار بیاره،گاهی وقتا یه سدی که بشکنه(مثلا برای من اینستاگرام) بقیش راحت تر میشه
(1399 مهر 9، 20:31)عرفان. نوشته است: [ -> ]نقل قول: همین طوره.
وقتی درک نمیشی همون بهتر که سکوت کنی و بیخیال شی.
ما نمیتونیم خیلی چیزها رو تغییر بدیم.
تمرکزمون رو باید بذاریم رو چیزهایی که بهشون احاطه داریم و در حیطه کنترل ما هستن.
الان فقط خانواده باعث بحث با من میشه ولی خب صبر میکنم تا دانشگاه قبول بشم و کمی راحت بشم
داداش جون سعی کن اصلا حساس نشی به صحبتها. من خودم خیلی حساس بودم.
به امید خدا بهترین نتیجه رو میگیری.
(1399 مهر 9، 20:32)ماجراجو نوشته است: [ -> ]داش ارمین چطوری
کارات چطوره خوب پیش میره
خدا رو شکر داداش عزیزم
کارها خوب پیش میرن. فردا و پسفردا که اداره تعطیله. میخوام به خودم برسم. یک هفتهای که گذشت خیلی شلوغ بودم و اصلا زندگی نکردم.
مهمترین کاری که باید بکنم هم این هست که خوب بخوابم. به موقع سر شب.
(1399 مهر 9، 20:35)mohammadrg نوشته است: [ -> ]موافقم آدم وقتی میره روی مدار پاکی خیلی کارش راحت تره تا اینکه هر روز بخواد به خودش فشار بیاره،گاهی وقتا یه سدی که بشکنه(مثلا برای من اینستاگرام) بقیش راحت تر میشه
کاش همهمون این قدر شجاع باشیم که سدهامون رو بشکنیم.
دلمون اگر گیر باشه جایی که نباید گیر باشه تلاشهامون بیفایده میشه.
باید رها کنیم اون چیزی رو که ما رو در غل و زنجیر خودش کرده.
راستش من اینقدر تسلط به کنترل اینترنت دارم که نیازی به محدودیت برام برداشته شده
قدم اول همین محدودیت هارا برای خودتون بزارید ولی بعدا یکی به یکی از محددیت خارجشون کنید تا عادت کنید
من
این پست مهدوی رو خیلی زیاد دوست داشتم بچه ها،
اگه هنوز نخوندید از دستش ندید
خب آبی جان من حدس میزنم مشکل کمبود آهن یا فولیک اسید داشته باشه
حالا باز هم بحث های دیگه هم هست ولی این حدسم تقریباً برای خیلی از بچهها صادقه
به دکتر بگید یه آزمایش ساده براش بنویسه تا معلوم بشه
تغذیه هم مهمه
منم داداشم 12 سالشه ولی چون خیلی کم غذا میخوره خیلی پرخاشگره
الآن زیر نظر متخصص تغذیه داره طبق برنامه غذای مقوی میخوره خیلی بهتر شده
قبلاً همش هله هوله میخورد
نقل قول: داداش من کوچیک تره... اختلاف سنی خیلی بلندبالایی داریم... اون بچه هست... توی یک محیط ناسالم اخلاقی داره بزرگ میشه
و منی که توی همون محیط بزرگ شدم برام سخته که خیلی راحت بیخیال بشم. چون میدونم چی داره میکشه. چون تمام زندگیشو یکجورایی زندگی کردم... منتهی از بخت نه چندان خوبم الان خودم باید وسط کلی بحران روحی باشم و نتونم هیچ کمکی بهش برسونم...
خونواده رو که بگذریم... خیلی وقته قطع امید کردم و به دنبال تغییر دادنشون نیستم. چون میدونم راهی هست که خودشون انتخاب کردن... و اگر میخواستن تغییر کنن این اتفاق سال ها پیش افتاده بود...
اره کنترلش کن
سعی کن کتاب های تربیت فرزند بخونی تا شاید تکنیکی چیزی یادبگیری تا بتونی یکم درستش کنی
فقط حواست باشه نسبت به تو دیدیش خراب نشه
اگر هم شده درستش کن
به نظرم یه مشاوره رفتن بتونه کار حل کنه
(1399 مهر 9، 20:39)عرفان. نوشته است: [ -> ]راستش من اینقدر تسلط به کنترل اینترنت دارم که نیازی به محدودیت برام برداشته شده
خدا رو شکر.
نقل قول: قدم اول همین محدودیت هارا برای خودتون بزارید ولی بعدا یکی به یکی از محددیت خارجشون کنید تا عادت کنید
درسته.
اون بخش دومش باید زمانی باشه که دیگه واقعا شخص به کنترل رسیده.
(1399 مهر 9، 20:40)آبـی نوشته است: [ -> ] من این پست مهدوی رو خیلی زیاد دوست داشتم بچه ها،
اگه هنوز نخوندید از دستش ندید
من هم دوستش داشتم.
کلا مهدوی دوستداشتنیه.
(1399 مهر 9، 20:32)آرمین نوشته است: [ -> ] (1399 مهر 9، 20:28)mohammadrg نوشته است: [ -> ]سلام بچه ها
شرمنده دیر اومدم
سلام محمد جان
خوش اومدی
در چه حالی داداش؟
خوبم ممنون
امروز برای اولین بار بالاخره رفتم باشگاه