گزارش امروز...
صبح با صدای اذان بیدار شدم و نماز خوندم
برگشتم خوابیدم تا 8
توی این مدت یه خواب بدی دیدم ولی قبل از اینکه اتفاقی بیفته از خواب پریدم
داشت وسوسه میومد سمتم ولی زود پا شدم دوش گرفتم؛ معمولاً عصر ها دوش میگیرم ولی برای رفع شک از بابت خوابم دوش گرفتم
همش کانون بودم و یه کم مطالعه کردم
نماز ظهر و عصر رو اول وقت خوندم و بعد هم ناهار و بعدش کانون و سایت دانشگاه
ساعت 4 تا 6 کلاس آنلاین داشتم؛ بازم سامانه گل کاشت
که بازم مجبوریم یه جلسه دیگه هم بریم
مثلاً دیروز جلسه آخر بود
استادش خیلی سختگیره ولی امروز برای اولین بار خندید
اونم با جمله من
یعنی میتونم به نمره اش امیدوار باشم؟!!!
هیییی روزگار
دانشجوست دیگر
گاهی دوست دارد خنده استادش را نیز به اعداد و ارقام چینج کند
خلاصه که داشتم صندلی داغ استاد رو آماده میکردم که سامانه نجاتش داد
نماز مغرب و عشا رو خوندم و رفتیم دنبال خرید چندتا وسیله
بعد هم برگشتم و شام خوردم و تا الآن کانونم
امروز کنترل ذهنم خیلی عالی بود ولی کنترل نگاه نه
یه هویی خودمو وسط پستای اکسپلور دیدم
البته به محض اینکه به خودم اومدم زود اینستا رو گذاشتم کنار
دارم برای هفته آینده و یه شروع طوفانی برای کنترل نگاه و ذهن برنامه میچینم
این بار باید مدالشو بگیرم
چون حقمه
البته بعد از تلاش زیاد حقم میشه
خوبیای امروز...
1. نمازام همه کامل و اول وقت بودن
2. به عهدنامه روزانه پاکی وفادار بودم
3. با خونواده زیاد شوخی کردم و خوش گذشت
4. دعوتنامه دعای عهد رو برای همه ارسال کردم
5. هوا سرد و مرطوب و عالی بود و چند ساعت پیش یه بارون مختصری زد و الآن هم صدای رعد و برقه
6. وسوسه رو قبل از اینکه بر من چیره بشه زدمش کنار
حتی وقتی پستای اینستا رو نگاه میکردم به محض اینکه دیدم دارن شروع میکنن به وسوسه کردنم، اونا رو گذاشتم کنار
7. قرآن خوندم
مهدوی/9آذر/24 روز عالی