کانون

نسخه‌ی کامل: گروه ۴ آقایان: طوفان (غیر فعال) (حامی: آرمین - سرپرست: هادی، SR71، مهدوی)
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
موانع رشد من:



[*] بی برنامگی (هر وقت برنامه ای نداشتم اذیت شدم)، برای زمانی که میخوام استراحت کنم هم باید برنامه ریزی کنم
[*]رو برنامه نبودن تایم خواب
[*]نا امیدی به دلیل شکست های مختلف در زندگی و در کل ناراحتی
[*]خیال پردازی بی مورد

اکثر لغزش های من شبه. وقت خواب. یعنی راحت میتونم بگم 98 درصدش اون موقع بوده. اون تایمی که دراز میکشم تا خوابم بگیره خیلی تایم حساسیه. اینو فعلا با قیلم و سریال پر کردم و خیلی خوب جواب گرفتم. در واقع فکر میکنم منی که از خودم کامل نا امید شده بودم و کارم به چندین خ.ا در شب کشیده بود. الان با همین کار  سه روزه پاک موندم  و البته برنامه ریزی نسبی.

فعلا همینا یادم اومد
(1399 مهر 18، 18:19)Saman79 نوشته است: [ -> ]موانع رشد من:

[*] بی برنامگی (هر وقت برنامه ای نداشتم اذیت شدم)، برای زمانی که میخوام استراحت کنم هم باید برنامه ریزی کنم
[*]رو برنامه نبودن تایم خواب
[*]نا امیدی به دلیل شکست های مختلف در زندگی و در کل ناراحتی
[*]خیال پردازی بی مورد
.
[*]



آفرین علی موانعت رو نوشتی.   49-2

باید بدونیم مشکل‌مون کجاست تا براش تدبیر بیندیشیم.  daghighan 




(1399 مهر 18، 18:10)Saman79 نوشته است: [ -> ]سامان 79/ 14 مهر/ 3 روز پاک

همه چی امن و امان.. دو تا وسوسه شدید پشت سر گذاشتم.


[*]

ماشالله به تو.  Confetti 




نقل قول: زمانی که ادم تحریک میشه غریزه داره عمل میکنه. 


[*]

خب همون تحریک شدنه علت داره. علت اون تحریک چیه؟
غریزه هست. شکی نیست. اما علت تحریک شدن رو نباید از یاد ببریم. 

علت تحریک شدن رو خودت بالاتر نوشتی.
بی‌برنامگی - معلومه کسی که بی‌برنامه باشه به هزار تا چیز منفی فکر می‌کنه و یکیش هم خیال‌پردازی جنسی هست و تحریک میشه.
رو برنامه نبودن تایم خواب - معلومه تا دیروقت بیدار بمونیم فکر ما اون تایم درست کار نمی‌کنه و سراغ چیزهای بد میریم.
ناامیدی - عجیبه که آدم ناامید باشه و سراغ خ.ا بره؟ وقتی امید نداری و همه چیز رو رها کردی و دیگه برات فرقی نداره چی پیش میاد نباید سراغ خ.ا بری؟
خیا‌ل‌پردازی بی‌مورد - این هم که دیگه جای صحبت نداره. 

ببین داداشم غریزه هست اما اگه موانع پاکی‌مون رو بشناسیم و براشون کاری کنیم، این غریزه اصلا حس نمیشه و اذیت هم نمی‌کنه.
حس بشه هم اون قدری نیست که به آتیش خ.ا بیفتی. میای کانون ۵ دقیقه می‌گردی اصلا یادت میره غریزه چی بود.  Smiley-face-biggrin

خدا رو شکر که کارهای طراحی سایت رو داری انجام میدی. آخر شب‌ها هم که یه راهکار کنترلی خوب پیدا کردی با فیلم دیدن. ادامه‌اش بده.
اما چیزهایی که تو برنامه‌ات نداری رو اضافه کن. مثل ورزش کردن. مثل خوندن یک کتاب. مثل نماز. خوندن قرآن. شده یک صفحه. یا هر چیزی دیگه که دوست داری.
منتظر فرصت مناسب نباش. فرصت مناسب همین الانه.  Khansariha (69)

وقتی تایم روزانه‌مون پر باشه با کارهای مختلف.
وقتی به خدا نزدیک شیم.
وقتی حس رشد و پیشرفت داشته باشیم.
وقتی روزمون رو اون ‌جوری که دوست داریم بگذرونیم.
شک نداشته باش که اوضاع پاکیمون هم بهتر میشه. تازه کلی شور و شوق برای پاکی‌های بیشتر تو وجودمون به‌وجود میاد.  128fs318181
(1399 مهر 18، 20:01)ماجراجو نوشته است: [ -> ]سلام 
امروز کار خاصی انجام ندادم وبیکار
دوسه ساعتی کارتون دیدم 4chsmu1 اونم شبکه ایران Gigglesmile
کارتون پهلوانان خخخ رفتم تو چهار پنج سالگی
سلام به داداش ماجراجو

کارتون دیدن خودش یه کار محسوب میشه.  Gigglesmile 
چقدر پهلوانان طرفدار داره. بچه‌های دیگه هم همین رو می‌بینن.  4chsmu1



نقل قول: موانع رشد من
فکر کردن
دیدن چیزی 
حمام طولانی یا آب گرم چند وقته با آب سرد حمام میکنم خیلی خوبه
تنهایی
دیگه اینترنت
آفرین که موانع رو نوشتی.  49-2
چقدر مختصر و مفید.  4chsmu1

خب حالا راهکارهای هر کدوم رو هم برامون بنویس. به جز حمام که نوشتی.  
بالاخره اگه این‌ها مانع هستن باید براشون چاره هم داشته باشی.  128fs318181
سلام،شبتون بخیر
امیدوارم حالتون خوب باشه
خیلی در مورد امروز نمینویسم چون خیلی اتفاق خاصی نیافتاد واسم،
فقط یه موضوعی که چند وقته ذهنمو درگیر کرده،
من خیلی دارم سعی میکنم که روی رشد خودم تو زمینه های مختلف کارکنم
حس میکنم تو این دو ماه و نیم خودمو تو یه عالمه دوره و کتاب غرق کردم و بدون تمرکز یه چیز جدید رو شروع کردم، 
تازه مدرسه ام هست، موندم چیکار کنم، شاید تنبلی باعث این شده، واقعا نمیدونم خیلی گیج شدم
سلام من امشب گزارشم یکم کوتاهه باگوشی هستم 4chsmu1
خوب امروز هم با پاکی گذشت 
بچه اولش یه سوال داشتم کسی میدونه shortcutقدر مطلق توی ورد چی هست؟؟
خوب امروز داشتم روی پروژه درسی کار میکردم خدایی خیلی چیز حوصله سربری بودولی از کارو زندگی منو انداخته بود قشنگ کل روزم صرف فرمولو ازمایشو این جور داستانا بودم الان فقط باید بشینم یه ویرایش بزنم و فرمولاشو تایپ کنن بفرستم واسه استاد لطف کنید اگه کسی میدونه اون میانبر قدر مطلقی که گفتم را بهم بگه چطوریه خیلی ضروری نیست البته حالا پیدا نشدم فداسرتون یه عکس میگیرم از رو کاغذ فرموله را بود میکنم توی سند  4chsmu1
راستی مسابقه هم شروع شد
موری جان خیلی خوش اومدی به گروه طوفان از خودت بگو چطوری رفیق؟
سلام خوبین؟ 
بعد مدت ها اومدم تو مسایقه
ممنون داداش ارمین از خوشامد گوییت و اینکه ن داداش من لذت میبرم از صحبت با دوستان و شما نگرانم نباش هروقتم میل سخنم نبود اف میشم (:

میگم قدیمیا واقعا ضرب المثل های خوبی گفتن
تا گوساله گاو شود دل صاحبش آب شود

بعد شش روز دوباره همون شکل شکستم 
همونجور ک میدونین از دمای منفی بیست درجه سراب اومدیم منطقه عملیاتی مثبت چهل درجه و خوب بر عکس پادگان اینجا حکم میکنه که گوشی داشته بر خلاف قوانین چون نه تلفنی هست نه چیزی و خیلی وقتا کارت با گوشی حل میشه همینم هم خوبه هم بد، بدیش هم همین شکستنه
این خدمته با تمام بد بیاری هاش برام خوب بود بیشتر طول ترک رو زدم دفعات رو خیلی اوردم پایین و...
ولی خوب مثل دفعه قبل موقع نگهبانی شب شکستم اونم با پورن البته اینکه اعصابم رو خیلی ریخته بودن بهم هم خالی از لطف نبود جوری که عملا میگفتم رو مخی نرین و... و اینکه یه گره ای افتاده بود تو کارم

یه مدت به عمل وازکتومی فکر میکردم زوده ولی خب بعدا شاید جز گزینه هام بشه

دیگه...دیگه

خب برنامه خاصی ندارم ک بگم
بعد از 4 روز مقاومت..
2 لغزش
خیلی بده. حال خوبی ندارم.
اما خب دلم نمیخواد تو همین حالمم بمونم.
دیشب خوابم نمیبرد. انزژی مازاد باعث شد تا ساعت 3 بیدار باشم و فیلم ببینم. اما بعدش یهو همه چی عوض شد. وسوسه خیلی بیشتر شد. تقصیر خودمم بود که بهش اجازه دادم و در نهایت شکست.. امروز صبح هم بخاطر تبعات شکست قبلی دوباره شکست.
خسته ام. دوباره اون انرژی که چند روز داشتم رو از دست دادم.
عصبیم و کلافه
ولی نمیخوام دیگه سریالی شه...
باید خودمو جمع و جور کنم و باز شروع کنم. هدف اول 25 ام مهر..
باید یه سری چیزا اضافه کنم و یه سری چیزا حذف کنم تا نتیجه مثل اینبار نشه
(1399 مهر 19، 14:21)Saman79 نوشته است: [ -> ]بعد از 4 روز مقاومت..
2 لغزش
خیلی بده. حال خوبی ندارم.
اما خب دلم نمیخواد تو همین حالمم بمونم.
دیشب خوابم نمیبرد. انزژی مازاد باعث شد تا ساعت 3 بیدار باشم و فیلم ببینم. اما بعدش یهو همه چی عوض شد. وسوسه خیلی بیشتر شد. تقصیر خودمم بود که بهش اجازه دادم و در نهایت شکست.. امروز صبح هم بخاطر تبعات شکست قبلی دوباره شکست.
خسته ام. دوباره اون انرژی که چند روز داشتم رو از دست دادم.
عصبیم و کلافه
ولی نمیخوام دیگه سریالی شه...
باید خودمو جمع و جور کنم و باز شروع کنم. هدف اول 25 ام مهر..
باید یه سری چیزا اضافه کنم و یه سری چیزا حذف کنم تا نتیجه مثل اینبار نشه

سامان جان،
به نظر من خیلی خوب پیش میری،چون من خودمم که با اون روش ترک آشنا شده بودم،اولش یه سری لغزش داشتم،و اینکه لغزش قبلی باعث لغزش بعدی بشه واسه منم اتفاق افتاده،ولی مطمئمن باش اگه اراده کنی به آروم آروم میبینی که پاک شدی،و اینکه باورکن اولش خیلی سختره،چون یه مدت طول میکسه اون خاطرات و مشکلات از ذهن پاک بشه
نقل قول: به به می‌بینم که هادی‌مون هم که برگشته. خوش برگشته.  [تصویر:  6.gif]
هادی جون دوستت داریم.  [تصویر:  5.gif]  ریکاوری میری ما رو هم با خودت ببر.  [تصویر:  4chsmu1.gif]  خصوصا اگه کنار دریا و کوه و جنگل ریکاوری می‌کنی.  [تصویر:  khansariha%20(89).gif]
۷ ماه پاکیت مبارک.  [تصویر:  317.gif] افتخار گروه‌مونی.  [تصویر:  confetti.gif]
خوشحال شدم که گفتی حالت خوبه و امیدوار. قشنگ معلومه ریکاوری ساخته.  [تصویر:  smiley-face-biggrin.gif]
راستی نمی‌خوای تو مسابقه گروهی باشی؟‌ ما رو امتیازهات حساب باز کردیم.  [تصویر:  hanghead.gif]
سلام برادر آرمین جان

خیلی ممنونم داداش
منم دوستتان دارم Khansariha (96) انشاالله آبان میام بریم شمال جنگل های سوادکوه بارون و هوای مه آلود و جنگل رنگارنگ از اونجا برگشتنی هم بریم دریا کنارش آتیش روشن کنیم و به صدای دریا  گوش بدیم غرق زیبایی شب بشیم 53258zu2qvp1d9v
خوشحالم که تونستم به سلامت به آخر 7 ماه پاکی برسم
انشاالله حتما مسابقه گروهی هستم Khansariha (69)


از امروز شروع کردم به یادداشت روزانه فعالیت هام 
یه تستی برم ببینم چی میشه Khansariha (56)

7 صبح بیدارباش (البته در تلاش بودم 6 بیدار شم که نشد 4chsmu1)
 شکرگزاری هامو تو صفحه شکرگزاریم نوشتم 
15 دقیقه ورزش صبحگاهی کردم بعد نیم ساعت کتاب انگیزشی خوندم 
ساعت 8 شروع به کار کردم تا ساعت 3 و نیم مشغول بودم
بعدش ناهار و کمک کردن به مامان تو کارهای خونه و چک کردن شبکه های اجتماعی تا ساعت 5 ونیم
از 5 ونیم تا 7 ونیم زبان انگلیسی تمرین کردم و مطالب تمرینی زبان برای دوستم آماده کردم
از 7 و نیم تا الان انجام کارهای کانون 
از اینجا به بعد رو اگه مهمونی که قراره بیاد نیاد میرم موسیقی تمرین کنم با نیم ساعت کتاب و شام بعدش ساعت 12 خواب Khansariha (69)
سلام دوستان
خوب هستید؟ 49-2
[تصویر:  jzdl_1471752.jpg]
اینم 6کتاب خوب برای مطالعه که قبلا گفتم


برنامه ریزی در جهت پیشبرد اهداف
دوستان بالاخره وقت شد براتون این موضوع بگم
اولا این ها هم تجربه شخصی و مهم تر از همه بیشتر نقل قول از افراد موفق ایرانی و وبینار ها و مصاحبه های که میکنند
من در آوردی نیست مطمئن باشید Khansariha (13)
به فرض اینکه شما یک هدف برای خودتون تعیین کردید
البته هدف گذاری هم یک مهارت هست که من فرض میکنم بلد هسیتد
برای اینکه بهتر یادبگیرید با مثال توضیح میدم
هدف: مثلا 1سال دیگه 10کتاب 100صفحه ای خونده باشم
یا قصد تقویت زبان انگلیسی در 6ماه یا 1سال
حتما زمانش خودتون تعیین کنید چون خیلی مهمه
بعد شما میدونید که برای رسیدن به این هدف سختی توی مسیر هست
یا شاید توی مسیر جا بزنید و از نگرفتن نتیجه تلاش نکنید
پس ما باید یک روتینی برای هدف درست کنیم تا هر روز کمی به هدفمان نزدیک شویم
اما ساخت یک ورتین و پایبندی به اون خیلی میتونه طاقت فرسا باشه
راهکارچیه؟
ما باید اونقدری یک هدف تقسیم بندی کنیم که اصلا اجرایی اون در روز زیاد سخت نباشه ولی در عین حال باعث پیشرفت در بلند مدت شود
کسی که قصد تقویت زبان انگلیسی خود را دارد  باید ابتدا طبق میل خوش ساعتی کوتاه از شبانه روز به این کار اختصاص دهد
مثلا:20 دقیقه در روز تقویت زبان چیزی نیست ولی در بلند مدت خیلی اثر بیشتری دارد
اما:
وقتی مشکل پیش میاد که نوبت ما  فاصله خومون با هدف میسنجیم
اگر نزدیک هدف باشید قطعا حس پیشرفت بدون سنجش هم میتوان درک کرد
اماوقتی که فاصله خودمون تا هدف میسنجیم و پیشرفتی نکردیم اینجاست که ناامید میشم از تلاش کردن
راهکار این است شما علاوه بر هدف ها ی روزانه که برای خود در نظر دارید هدف های کوتاه مدتی هم ایجاد کنید تا فاصله شما تا اون موقعیت سنجیده شود
موضوع خیلی آسونیه فقط کافیه دو یا سه بار امتحان کنید برای هر کاری
مثلا کسی که در هفته3ساعت کلاس زبان میرود با کسی که در روز 30دقیقه زبان پیوسته و منظم خوانده است خیلی تفاوت های زیادی دارد
پرفسور حسابی زبان آلمانی فقط با شبی 30دقیقه مطالعه آموخت
(1399 مهر 19، 17:23)ماجراجو نوشته است: [ -> ]بچه ها این رو بدونید که اگر منتظر باشید که وسوسه نشید
حتما میشید
شما باید تمام چیزهای که به این کار ربط داره رو نابود کنید بمب اتم هیدروژن هر چی میتونید انجام بدید 
حتی یک وسوسه بسیااار ریز رو هم باقی نزارید
سبک زندگی باید تغییر کنه باید کارهایی رو انجام بدید که هیچوقت برای ترک انجام ندادید 
اگر با یک روش خیال ترک داشته باشید به دو ماه هم نکشیده شکست شما باید یک انگیزه داشته باشید
من خود من به خاطر خداوند ووجدانم این کار رو کنار گذاشتم
اگر فقط بخاطر ضررهای جسمانی باشه اصلا ترکش نمیکردم
ولی من فقط به یک چیز فکر میکنم دستورات خداوند
یاعلی
سلام ماجراجو 303
حالت خوبه؟
اوضاع پاکی خوبه؟

موافقم باهات 53258zu2qvp1d9v
نقل قول: سلام امروز خوب نبود نگاهم کنترل نشد 
تا الان هیچ کاری نکردم فقط نگاهم 
ولی باز الان میخام گوشیو کنار بزارم فعلا خداحافظ
گوشیت تمیز کن از هرچیز الوده ای
بعدش هم  روی کنترل اینترنت خیلی حواست باشه
سلام به همگی
دوستان میخواستم درباره یه مسئله ای باهاتون صحبت کنم

یه خبر بد!
من شکست خوردم
دوباره به مدار صفر درجه برگشتم
با 65 روز پاکی خوب!

الآن فقط میخوام به این دامنه لغزش خاتمه بدم ولی اوضاعم تعریف نداره
گفتم بیام اینجا هم اعتراف کنم و نگید نامرد بود هم شاید کمکی باشه برام بتونم شروع کنم(توی این چند روز چند بار سعی کردم شروع کنم ولی هر بار بدتر از قبل بود)

گزارش امروز...

صبح بیدارم کردن که برسونمشون اداره ولی با یه مهدوی پرخاشگر روبرو شدن
ساعت دو بعد از ظهر بیدار شدم و بعد از ناهار نشستم یه کم کتاب خوندم اوضاعم بهتر شد؛ عصر با والده خانم رفتیم کل داروخانه های شهر رو دنبال یه دارو برا آقا والد گشتیم ولی نبود(به خاطر تحریمات دیگه وارد نمیشه)

تازه رسیدیم خونه و الآن دوباره میخوام بخوابم!
تعجب نکنید؛ وقتی اوضاع روحیم خوب نباشه، هم زیاد غذا میخورم هم زیاد میخوابم هم تب میکنم

امروز هیچ کدوم از نمازهامو نخوندم و این روند نماز نخوندن نمیدونم تا کی و تا کجا ادامه داره

این بود وضع امروز
البته امروز یه کم از دیروز بهترم؛ دیروز رو نگم براتون که چند بار دعوام شد...
توی همه چیز هم من مقصر بودم


هر بار یادم میاد 65 روزم رو خودم با دستای خودم نابود کردم، حس میکنم سرم داره منفجر میشه

شدیداً مراقب پاکیتون باشید
تنها دلخوشی من، روزای پاکی شماهاست...
(1399 مهر 19، 14:21)Saman79 نوشته است: [ -> ]بعد از 4 روز مقاومت..
2 لغزش
خیلی بده. حال خوبی ندارم.
اما خب دلم نمیخواد تو همین حالمم بمونم.
دیشب خوابم نمیبرد. انزژی مازاد باعث شد تا ساعت 3 بیدار باشم و فیلم ببینم. اما بعدش یهو همه چی عوض شد. وسوسه خیلی بیشتر شد. تقصیر خودمم بود که بهش اجازه دادم و در نهایت شکست.. امروز صبح هم بخاطر تبعات شکست قبلی دوباره شکست.
خسته ام. دوباره اون انرژی که چند روز داشتم رو از دست دادم.
عصبیم و کلافه
ولی نمیخوام دیگه سریالی شه...
باید خودمو جمع و جور کنم و باز شروع کنم. هدف اول 25 ام مهر..
باید یه سری چیزا اضافه کنم و یه سری چیزا حذف کنم تا نتیجه مثل اینبار نشه
سلام علی
میدونم که همه اینجایم تا مشکلات همدیگر حل کنیم و کنار همدیگه باشیم
وگرنه ما کار های زیادی هست که میتونیم جایگزین کانون اومدن کنیم
من خودم به شخصه اگر روحیات و ویژگی های کسی ندونم راهنمایی اش نمیکنم
کانون اومدنت اول نظم بده  هر جوری که شده
بیا و بیشتر از خودت بگو تا راهکار های خوب بچه های کانون بهت بگن
خیلی از هم سنی ها تو هم قبلا ترک کردن که توی این کانون هم هستند
منتظرت هستیم cheshmak
(1399 مهر 19، 17:17)ماجراجو نوشته است: [ -> ]سلام 
میخام یه راهکار برای وسوسه های فکری خودم رو بهتون بگم
من ارکان دینم رو حفظ کردم و معنیشون
فقط یه بار بهش فکر میکنم ومیگم آیا چند ثانیه لذت پوچ وبیهوده ارزشش رو داره که خدای خودم 
رو ناراحت کنم و اینطوری انگیزه میگیرم
خیلی تاثیر داره
یا حق
اره خیلی خوبه تفکر توی دین
به نظرم باید هر انسانی نفسیر قرآن حداقل یکبار توی عمرش خونده باشه
خیلی انگشت شماره  و باعث تاسف هست که این روزا به دین کمتر پرداخته میشه



اعلام وضعیت
عرفان/21شهریور/29روز پاکfly2
Khansariha (69)
سلام به داداش‌های گلم
شب‌تون بخیر 


(1399 مهر 18، 22:05)mohammadrg نوشته است: [ -> ]فقط یه موضوعی که چند وقته ذهنمو درگیر کرده،
من خیلی دارم سعی میکنم که روی رشد خودم تو زمینه های مختلف کارکنم
حس میکنم تو این دو ماه و نیم خودمو تو یه عالمه دوره و کتاب غرق کردم و بدون تمرکز یه چیز جدید رو شروع کردم، 
تازه مدرسه ام هست، موندم چیکار کنم، شاید تنبلی باعث این شده، واقعا نمیدونم خیلی گیج شدم
محمد جان خیلی خوبه که به دنبال رشد و پیشرفت هستی.
این تنبلی نیست. عدم تمرکز هست که باعث گیجی شده.

کلی دوره و کتاب دور و برت هست و حتما خیلی هم آموزنده هستن و دوست داری همه‌شون رو بگذرونی.
اما اگه از این شاخه به اون شاخه بپری، چیزی عایدت نمیشه.

تمام دوره‌هایی که داری رو برای خودت لیست کن. این لیست رو جایی نگه دار.
بعد ببین کدوم دوره اولویت بیشتری برات داره. یکی یکی دوره‌ها رو خط بزن و در نهایت به یک دوره برس.
بعد هم با خودت قرار بذار تا این دوره رو تموم نکنی دوره دیگه‌ای رو شروع نمی‌کنی.  Khansariha (18)

(1399 مهر 18، 22:56)majid78 نوشته است: [ -> ]سلام من امشب گزارشم یکم کوتاهه باگوشی هستم 4chsmu1
خوب امروز هم با پاکی گذشت 
بچه اولش یه سوال داشتم کسی میدونه shortcutقدر مطلق توی ورد چی هست؟؟
خوب امروز داشتم روی پروژه درسی کار میکردم خدایی خیلی چیز حوصله سربری بودولی از کارو زندگی منو انداخته بود قشنگ کل روزم صرف فرمولو ازمایشو این جور داستانا بودم الان فقط باید بشینم یه ویرایش بزنم و فرمولاشو تایپ کنن بفرستم واسه استاد لطف کنید اگه کسی میدونه اون میانبر قدر مطلقی که گفتم را بهم بگه چطوریه خیلی ضروری نیست البته حالا پیدا نشدم فداسرتون یه عکس میگیرم از رو کاغذ فرموله را بود میکنم توی سند  4chsmu1 
سلام
ماشالله به مجیدمون که پاکه.  2uge4p4
منظورت این هست که یه دکمه روی کیبرد بزنی و قدر مطلق توی word پدیدار بشه؟  106
سر و کله زدن با پروژه هم خوبه دیگه وقت آدم رو پر می‌کنه. فقط کار به جاهای سختش که می‌رسه آدم گیرپاژ می‌کنه.  Smiley-face-biggrin مواظب باش گیرپاژ نکنی.  4chsmu1

(1399 مهر 18، 23:26)ماجراجو نوشته است: [ -> ]فکرکردن:من یه کار شروع میکنم بهترینش برای من اهنگه
.دیدن چیزی:سریع از اونجا دور میشم و مثل قبلی یه کارو شروع میکنم
تنهایی:خب این خیلی اسونه فقط تنها نباش  4chsmu1 
اینترنت:بازی کردن با گوشی یا کنار گزاشتن گوشی
یا حق

موانع رو پیدا کردی و راه‌ها رو هم تو چنته داری. ماشالله به تو. Khansariha (69)

مرسی از تجربه‌ها و حرف‌های قشنگ و آموزنده‌ای که برامون نوشتی ماجراجو.  49-2 

برای کنترل نگاه و ذهن نظرت چیه که تو مسابقه کنترل نگاه و ذهن هم شرکت کنی؟ اگه خوب عمل کنی بهت مدال و اعتبار هم میدن.  2uge4p4
و
معلومه که دیدن کارتون از فکرهای بد و بیکاری بهتره. کلی هم کیف میده. من خودم انیمیشن خیلی دوست دارم.  128fs318181
(1399 مهر 19، 3:52)موری نوشته است: [ -> ]سلام خوبین؟ 
بعد مدت ها اومدم تو مسایقه
ممنون داداش ارمین از خوشامد گوییت و اینکه ن داداش من لذت میبرم از صحبت با دوستان و شما نگرانم نباش هروقتم میل سخنم نبود اف میشم (:

میگم قدیمیا واقعا ضرب المثل های خوبی گفتن
تا گوساله گاو شود دل صاحبش آب شود

بعد شش روز دوباره همون شکل شکستم 
همونجور ک میدونین از دمای منفی بیست درجه سراب اومدیم منطقه عملیاتی مثبت چهل درجه و خوب بر عکس پادگان اینجا حکم میکنه که گوشی داشته بر خلاف قوانین چون نه تلفنی هست نه چیزی و خیلی وقتا کارت با گوشی حل میشه همینم هم خوبه هم بد، بدیش هم همین شکستنه
این خدمته با تمام بد بیاری هاش برام خوب بود بیشتر طول ترک رو زدم دفعات رو خیلی اوردم پایین و...
ولی خوب مثل دفعه قبل موقع نگهبانی شب شکستم اونم با پورن البته اینکه اعصابم رو خیلی ریخته بودن بهم هم خالی از لطف نبود جوری که عملا میگفتم رو مخی نرین و... و اینکه یه گره ای افتاده بود تو کارم

یه مدت به عمل وازکتومی فکر میکردم زوده ولی خب بعدا شاید جز گزینه هام بشه

دیگه...دیگه

خب برنامه خاصی ندارم ک بگم

موری جان ما هم لذت می‌بریم از هم‌صحبتی باهات و بازم می‌گم که خوش اومدی.  Khansariha (18)
از خدمتت چقدر مونده؟ خیلی سخت می‌گذره؟   Hanghead
بچه‌های پادگان چرا اذیتت می‌کنن؟ من هم وقتی یکی رو مخم میره دوست دارم خفه‌اش کنم.  God
تو این جور موارد سعی کن بی‌خیالی طی کنی و جدی نگیری طرف رو. عقلش حتما به همون اندازه میرسه.  53258zu2qvp1d9v

چقدر نگهبانی‌های شب در طول هفته داری؟ تو این نگهبانی‌های شب چی کارها میشه کرد؟ خب آدم تک و تنها حوصله‌اش سر میره و اگه حواسش نباشه سر از جاهای بد در میاره. باید یک فکری کرد.  128fs318181
سوال زیاد پرسیدم؟ هر کدوم رو دوست داشتی جواب بده. دوست نداشتی هم کلا جواب نده.  4chsmu1

اما این رو بدون که ما اینجا کنار همیم تا با همه سختی‌ها با همه مشکلات پیش بریم و آدم بهتری بشیم.  49-2  عادت‌های بدمون رو کنار بذاریم و به جاش عادت‌های خوب برامون درست کنیم. روزهای بهتر تو راهه.  2uge4p4

(1399 مهر 19، 14:21)Saman79 نوشته است: [ -> ]بعد از 4 روز مقاومت..
2 لغزش
خیلی بده. حال خوبی ندارم.
اما خب دلم نمیخواد تو همین حالمم بمونم.
دیشب خوابم نمیبرد. انزژی مازاد باعث شد تا ساعت 3 بیدار باشم و فیلم ببینم. اما بعدش یهو همه چی عوض شد. وسوسه خیلی بیشتر شد. تقصیر خودمم بود که بهش اجازه دادم و در نهایت شکست.. امروز صبح هم بخاطر تبعات شکست قبلی دوباره شکست.
خسته ام. دوباره اون انرژی که چند روز داشتم رو از دست دادم.
عصبیم و کلافه
ولی نمیخوام دیگه سریالی شه...
باید خودمو جمع و جور کنم و باز شروع کنم. هدف اول 25 ام مهر..
باید یه سری چیزا اضافه کنم و یه سری چیزا حذف کنم تا نتیجه مثل اینبار نشه
علی جان
از همون چیزی ضربه خوردی که خودت هم گفتی. به هم خوردن نظم خواب.
تو اون نیمه‌های شب واقعا مغز درست کار نمی‌کنه. 
لازمه خوابت رو تنظیم کنی.
اون انرژی مازاد از کجا اومده بود؟ ظهرش زیاد خوابیده بودی؟ قهوه‌ای چیزی خورده بودی؟
شاید تنظیم خواب زمان ببره و بازم به مشکل بخوری. اشکال نداره. قرار نیست یه شبه درست شه.  128fs318181
آفرین که یه هدف جدید گذاشتی.  Khansariha (69)

(1399 مهر 19، 21:19)هادی نوشته است: [ -> ]سلام برادر آرمین جان

خیلی ممنونم داداش
منم دوستتان دارم Khansariha (96) انشاالله آبان میام بریم شمال جنگل های سوادکوه بارون و هوای مه آلود و جنگل رنگارنگ از اونجا برگشتنی هم بریم دریا کنارش آتیش روشن کنیم و به صدای دریا  گوش بدیم غرق زیبایی شب بشیم 53258zu2qvp1d9v
خوشحالم که تونستم به سلامت به آخر 7 ماه پاکی برسم
انشاالله حتما مسابقه گروهی هستم Khansariha (69)


از امروز شروع کردم به یادداشت روزانه فعالیت هام 
یه تستی برم ببینم چی میشه Khansariha (56)

7 صبح بیدارباش (البته در تلاش بودم 6 بیدار شم که نشد 4chsmu1)
 شکرگزاری هامو تو صفحه شکرگزاریم نوشتم 
15 دقیقه ورزش صبحگاهی کردم بعد نیم ساعت کتاب انگیزشی خوندم 
ساعت 8 شروع به کار کردم تا ساعت 3 و نیم مشغول بودم
بعدش ناهار و کمک کردن به مامان تو کارهای خونه و چک کردن شبکه های اجتماعی تا ساعت 5 ونیم
از 5 ونیم تا 7 ونیم زبان انگلیسی تمرین کردم و مطالب تمرینی زبان برای دوستم آماده کردم
از 7 و نیم تا الان انجام کارهای کانون 
از اینجا به بعد رو اگه مهمونی که قراره بیاد نیاد میرم موسیقی تمرین کنم با نیم ساعت کتاب و شام بعدش ساعت 12 خواب Khansariha (69)

هادی جان من که پایه‌ام بریم خوش بگذرونیم. کی بهتر از تو که آدم بره باهاش بگرده و ریکاوری کنه.  Confetti 
مرسی که اومدی مسابقه و ممنون بابت گزارش روزانه‌ات. بهمون انگیزه میده که ما هم حرکت کنیم و جلو بریم.  Khansariha (69)