بسم تعالی
سلام رفقا، فقط اومدم یه چیزی در رابطه با اون داستان ناراحت کننده ای که ویلسون جان گفتن بگم و برم، البته که من در اون حد نیستم ولی نظرمو میگم، امیدوارم که خوشت بیاد ویلسون جان، ببین داداش اولا هیچ کدوم از ما در مقامی نیستیم که بخوایم دیگران رو قضاوت کنیم و حق چنین کاری رو هم نداریم شاید هرکس دیگه ای هم جای اون زن بود مرتکب اون اشتباه میشد، نمیگم همه ولی خُب قطعاً فشار زندگی باعث شده بود که تن به این کار بده متاسفانه از این دست مسائل مخصوصاً تو جامعه ی امروزی ما خیلی زیاده و در واقع بیشتر ما آدما غرق در روزمرگی خودمون شدیم، فارغ از اینکه دور و بَرِمون چی میگذره، از کودک کاری که بخاطر شرایط فجیع اقتصادی حتی ۱۰۰۰ تومن پول نداره که باهاش بره حموم عمومی و بدنشو بشوره چون توی خونش حمومی نداره و داره از بیماری پوستی ای که داره رنج میکشه و همین موضوع باعث شده تا تویه نقاشی هاش بجای اینکه خورشید رو طلایی رنگ کنه، سیاه رنگ میکنه!!! از همین دختر بچه بگیر برو تا همون زنی که داستانش رو تعریف کردی، میدونی چیه رنج جزئی از زندگی همه ی ما آدماست و ما باید با این رنج ها مواجه بشیم و براشون چاره ای پیدا کنیم، میدونی چیه داداش برای اون مادر معنای زندگی بچه اش بود بخاطر همینم حاضر شد هر کاری بکنه تا معنای زندگیش آسیبی نبینه ما نمیتونیم اون مادر رو سرزنش کنیم، شاید تو اون لحظه چاره ای جز این نداشته ولی یه چیز رو خوب میدونم اینکه از کارش پشیمون شده بوده، میدونی چرا؟!
چون خدا اون مرد رو سرِ راهش قرار میده تا اونو از این وضعیت عصفناک نجاتش بده، مثل قوم بنی اسرائیل که بعد از چهل شب گریه و تضرّع بخاطر بلاهایی که فرعونیان سرشون میاوردن خدا ۱۷۰ سالی که مونده بود تا ظهور منجی شون رو بهشون میبخشه و حضرت موسی ظهور میکنه، اون مرد هم برای اون زن مثل حضرت موسی میمونه برای قوم بنی اسرائیل پس خدا تمام بنده هاش رو دوست داره و تو بدترین شرایط اگه دستت رو به سمتش دراز کنی و بخوای که از اون مسیر ضلالت و گمراهی برگردی، مطمئن باش که دستت رو میگیره، خدا تو قرآن بارها و بارها گفته اگه برگردید گناهان گذشته تون رو میبخشم، الآن که فکر میکنم می بینم این سوال تو دقیقاً مثل سوال افرادی بود که در زمان پیامبر بخاطر اینکه در گذشته مرتکب خطاهای زیادی شده بودن از برگشتن به سمت خدا میترسیدن، چون فکر میکردن خدا بخاطر اون اعمال عذابشون میکنه ولی خدا به پیامبر میگه که بهشون بگو اگه به سمت من برگردن گناهان گذشته شون پاکِ پاک میشه و اگه بدونن که من چقدر مشتاق برگشتنِ شون هستم از شدت این شوق بند بند وجودشون از هم جدا میشد، خلاصه میخوام اینو بگم خدا هیچ وقت بنده هاشونو تنها نمیذاره، درآخرم باید بگم ما خیلی تو روزمرگی و مشکلات خودمون غرق شدیم فارغ از اینکه کلید حل تمام این مشکلات در دست ماست و فقط و فقط با ظهور امام زمانه که اون مدینه ی فاضله ای که هیچ فقیر و نیازمند و مستحقی توش نیست و عدل الهی حکم فرما میشه به وجود میاد، پس سعی کنیم برای شادی امام زمانم که شده همونجوری زندگی کنیم که خدا و اهل بیت علیه السلام، بخصوص امام زمانمون ازمون انتظار داره.
برای سلامتی آقا امام زمان ۱۰ تا صلوات بفرستید رفقا، مخلصتونم فعلاً خداحافظ.
بچه ها راستی کسی داستان زندگی شلی لوبن رو شنیده؟!
خیلی شبیه به داستان زندگی زنی هستش که ویلسون جان داستانش رو برامون تعریف کرده، درضمن داداش ویلسون گفته بودی اون مادر خیلی به وجود خدا اعتقاد داشته، پس مطمئن باش که همون اعتقاد راسخ به وجود خدا نجاتش داده و باعث شده خدا بهش عنایت بکنه، رفقا شرمنده که یه تومااااار شد.
(1400 تير 4، 23:37)محمّدرضا نوشته است: [ -> ]بسم تعالی
سلام رفقا، فقط اومدم یه چیزی در رابطه با اون داستان ناراحت کننده ای که ویلسون جان گفتن بگم و برم، البته که من در اون حد نیستم ولی نظرمو میگم، امیدوارم که خوشت بیاد ویلسون جان، ببین داداش اولا هیچ کدوم از ما در مقامی نیستیم که بخوایم دیگران رو قضاوت کنیم و حق چنین کاری رو هم نداریم شاید هرکس دیگه ای هم جای اون زن بود مرتکب اون اشتباه میشد، نمیگم همه ولی خُب قطعاً فشار زندگی باعث شده بود که تن به این کار بده متاسفانه از این دست مسائل مخصوصاً تو جامعه ی امروزی ما خیلی زیاده و در واقع بیشتر ما آدما غرق در روزمرگی خودمون شدیم، فارغ از اینکه دور و بَرِمون چی میگذره، از کودک کاری که بخاطر شرایط فجیع اقتصادی حتی ۱۰۰۰ تومن پول نداره که باهاش بره حموم عمومی و بدنشو بشوره چون توی خونش حمومی نداره و داره از بیماری پوستی ای که داره رنج میکشه و همین موضوع باعث شده تا تویه نقاشی هاش بجای اینکه خورشید رو طلایی رنگ کنه، سیاه رنگ میکنه!!! از همین دختر بچه بگیر برو تا همون زنی که داستانش رو تعریف کردی، میدونی چیه رنج جزئی از زندگی همه ی ما آدماست و ما باید با این رنج ها مواجه بشیم و براشون چاره ای پیدا کنیم، میدونی چیه داداش برای اون مادر معنای زندگی بچه اش بود بخاطر همینم حاضر شد هر کاری بکنه تا معنای زندگیش آسیبی نبینه ما نمیتونیم اون مادر رو سرزنش کنیم، شاید تو اون لحظه جاره ای جز این نداشته ولی یه چیز رو خوب میدونم اینکه از کارش پشیمون شده بوده، میدونی چرا؟!
چون خدا اون مرد رو سرِ راهش قرار میده تا اونو از این وضعیت عصفناک نجاتش بده، پس خدا تمام بنده هاش رو دوست داره و تو بدترین شرایط اگه دستت رو به سمتش دراز کنی و بخوای که از اون مسیر ضلالت و گمراهی برگردی، مطمئن با که دستت رو میگیره، خدا تو قرآن بارها و بارها گفته اگه برگردید گناهان گذشته تون رو میبخشم، الآن که فکر میکنم می بینم این سوال تو دقیقاً مثل سوال افرادی بود که در زمان پیامبر بخاطر اینکه در گذشته مرتکب خطاهای زیادی شده بودن از برگشتن به سمت خدا میترسیدن، چون فکر میکردن خدا بخاطر اون اعمال عذابشون میکنه ولی خدا به پیامبر میگه که بهشون بگو اگه به سمت من برگردن گناهان گذشته شون پاکِ پاک میشه و اگه بدونن که من چقدر مشتاق برگشتنِ شون هستم از شدت این شوق بند بند وجودشون از هم جدا میشد، خلاصه میخوام اینو بگم خدا هیچ وقت بنده هاشونو تنها نمیذاره، فعلاً خداحافظ رفقا.
بچه ها راستی کسی داستان زندگی شلی لوبن رو شنیده؟!
سلام آقا محمد رضا از آشنایی تون خوشحالم
عزیز خیلی خوشحال شدم که شماهم نظرتون رو دادید
و اینکه من اون زن رو قضاوت نکردم و تحسین میکنم که برای اینکه دخترش حسرت به دل نمونه جلوی دوستاش،دست به چنین کاری زد
(خیلی فرق داره ینفر برای لذت و خوشگذرونی خودش چنین کاری کنه تا اینکه ینفر برای دخترش چنین کاری کنه)
و اینکه بنظرم خدا حق نداره فردا روزی محاکمش کنه بنظرم چون فقط اون راه رو جلوی پای اون زن گذاشت
میتونست از همون اول یه مرد خوب نصیبش کنه و حالا...کار نداریم!
و اینکه مشکل من نه اون زن هست نه کاری که کرد مشکل من اینه خدایی بود که میتونست اوضاع رو بهتر کنه و نکرد
ای کاش ما هم بتونیم مثل
این آهو برای امام زمانمون باشیم، عاشقتونم رفقا.
داداش امیدوارم از دست من ناراحت نشده باشی من نگفتم که تو اون زن رو قضاوت کردی، فقط گفتم حق قضاوت کردن کسی رو نداریم، درضمن این درست نیست که همه چیز رو بندازیم گردن خدا، میدونی چیه داداش؟!
حتماً اون داستان معروف گنجشک و خدا رو شنیدی این داستان و داستانهای شبیه به این مصداق خیلی خوبی برای این آیه ی شریفه ی قرآن کریم هستن که میگه:
وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ
و بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است، وبسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما بد است؛ وخدا [مصلحت شما را در همه امور] می داند و شما نمی دانید.
شاید با خودت بگی چه ربطی داره؟!
ولی بهتره باید ربطشو از همون مادری که این اتفاقات تلخ براش افتاده بپرسیم، مطمئنم که تمام این اتفاقات یه حکمتی داشته.
همه ی آدما تو زندگیشون سختی هایی دارن، میدونم دنیا خیلی نامرده ولی باید اینو مدنظر داشته باشیم که همیشه هم اینطور نیست و بالاخره دنیا روی خوشِشو به ما هم نشون میده، فقط باید صبر داشته باشیم و از خدا کمک بخوایم، اون ضرب المثل رو شنیدی که میگه جوجه رو آخر پاییز میشمورن، نکته همینه باید به ته داستان نگه کرد، بنظرت الآن اون مادر زندگی بدی رو داره تجربه میکنه؟!
همین نشون میده که خدا هست و همیشه حواسش به بنده هاش هست، شاید الآن با خودت بگی تو که نه غمی داری نه چیزی، آخه تو چی میفهمی درد؟ چیه رنج چیه؟ افسردگی چیه؟ و ...
حقم داری ولی شاید منم تو زندگی مشکلاتی داشته باشم که خودم اونها رو به وجود آوردم، این درست نیست که تا تقی به توقی میخوره همه ی تقصیر ها رو بندازیم گردن خدا، ولی خلاصه خدا رو ۱۰۰ هزار مرتبه شکر که الآن اون خانواده حاشون خوبه، به امید روزی که کسی تو این دنیا درد و غمی نداشته باشه، آمین یا رب العالمین، رفیق شرمنده سرتو درد آوردم، فعلاً خداحافظ.
درضمن داداش ما که از ریز و درشت زندگی ایشون خبری نداریم، شاید یه جاهای خدا خواسته که منصرفش کنه شایدم این یه امتحان الهی بوده، به هرحال مهم اینه که ایشون تونستن سربلند از این امتحان بیرون بیان شاید بعضی جاها لغزش داشتن ولی خدا ارحم الراحمینه و میبخشه، خدا مثل اون معلمای باحال دوران مدرسه میمونه که کیلو کیلو به آدم نمره میدادن البته با این تفاوت که خدا تُنی نمره میده و بدجوری میبخشه و همه این فضل و بخشش خدا رو تو روز قیامت میبینن، حتی روایت داریم خدا انقدر تو روز قیامت میبخشه که حتی شیطانم به خدا میگه خدایا منو ببخش، چون اون همه فضل و بخشش رو با چشمای خودشو میبینه، ولی این بخشندگی خدا نباید باعث بشه که ما سوء استفاده بکنیم و مثلاً امر توبه و دوری از گناه بزرگ خ.ا رو پشت گوش بندازیم چون همونجوری که خدا ارحم الراحمینه، شدید العقابم هست.
اصلاً چیشد یه دفعه پریدم رو مبحث خ.ا؟!
(1400 تير 5، 0:37)محمّدرضا نوشته است: [ -> ] داداش امیدوارم از دست من ناراحت نشده باشی من نگفتم که تو اون زن رو قضاوت کردی، فقط گفتم حق قضاوت کردن کسی رو نداریم، درضمن این درست نیست که همه چیز رو بندازیم گردن خدا، میدونی چیه داداش؟!
حتماً اون داستان معروف گنجشک و خدا رو شنیدی این داستان و داستانهای شبیه به این مصداق خیلی خوبی برای این آیه ی شریفه ی قرآن کریم هستن که میگه:
وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ
و بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است، وبسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما بد است؛ وخدا [مصلحت شما را در همه امور] می داند و شما نمی دانید.
شاید با خودت بگی چه ربطی داره؟!
ولی بهتره باید ربطشو از همون مادری که این اتفاقات تلخ براش افتاده بپرسیم، مطمئنم که تمام این اتفاقات یه حکمتی داشته.
همه ی آدما تو زندگیشون سختی هایی دارن، میدونم دنیا خیلی نامرده ولی باید اینو مدنظر داشته باشیم که همیشه هم اینطور نیست و بالاخره دنیا روی خوشِشو به ما هم نشون میده، فقط باید صبر داشته باشیم و از خدا کمک بخوایم، اون ضرب المثل رو شنیدی که میگه جوجه رو آخر پاییز میشمورن، نکته همینه باید به ته داستان نگه کرد، بنظرت الآن اون مادر زندگی بدی رو داره تجربه میکنه؟!
همین نشون میده که خدا هست و همیشه حواسش به بنده هاش هست، شاید الآن با خودت بگی تو که نه غمی داری نه چیزی، آخه تو چی میفهمی درد؟ چیه رنج چیه؟ افسردگی چیه؟ و ...
حقم داری ولی شاید منم تو زندگی مشکلاتی داشته باشم که خودم اونها رو به وجود آوردم، این درست نیست که تا تقی به توقی میخوره همه ی تقصیر ها رو بندازیم گردن خدا، ولی خلاصه خدا رو ۱۰۰ هزار مرتبه شکر که الآن اون خانواده حاشون خوبه، به امید روزی که کسی تو این دنیا درد و غمی نداشته باشه، آمین یا رب العالمین، رفیق شرمنده سرتو درد آوردم، فعلاً خداحافظ.
درضمن داداش ما که از ریز و درشت زندگی ایشون خبری نداریم، شاید یه جاهای خدا خواسته که منصرفش کنه شایدم این یه امتحان الهی بوده، به هرحال مهم اینه که ایشون تونستن سربلند از این امتحان بیرون بیان شاید بعضی جاها لغزش داشتن ولی خدا ارحم الراحمینه و میبخشه، خدا مثل اون معلمای باحال دوران مدرسه میمونه که کیلو کیلو به آدم نمره میدادن البته با این تفاوت که خدا تُنی نمره میده و بدجوری میبخشه و همه این فضل و بخشش خدا رو تو روز قیامت میبینن، حتی روایت داریم خدا انقدر تو روز قیامت میبخشه که حتی شیطانم به خدا میگه خدایا منو ببخش، چون اون همه فضل و بخشش رو با چشمای خودشو میبینه، ولی این بخشندگی خدا نباید باعث بشه که ما سوء استفاده بکنیم و مثلاً امر توبه و دوری از گناه بزرگ خ.ا رو پشت گوش بندازیم چون همونجوری که خدا ارحم الراحمینه، شدید العقابم هست.
اصلاً چیشد یه دفعه پریدم رو مبحث خ.ا؟!
پاییز اون شش هزار بچه ای که از گشنگی هر روز میمیرن کی هست
اونا اصن پاییز رو میبینن بنظرتون؟
سلام چخبره
تو کارای خدا دخالت نکنید ما همیشه به همه ابعاد حکمت های خدا آگاه نیستیم
خدا خودش بهتر میدونه چیکار بکنه
این یکی از میلیارد ها داستانی بود که تو دیدی منم داستان های بدتر از اینها دیدم و اصلا طاقت شنیدن دیگه ندارم
اقای اسنوبال شما میگید چرا اون زن به واسطه یک کاری به یک چیزی رسید
واقعا نمیشه چیزی گفت؛ باید با اون زن حرف زد تا به چیزای پنهان تری پی ببرید تا قضاوت ها اگاهانه تر بشه
ما ادم ها با چشم هامون قضاوت میکنیم
از دیده ها و شنیده ها یک بُعدی قضاوت میکنیم
چشم های که فقط یک طیف رنگ میبینن ایا دلیل میشه تا بگیم هیچ رنگ یا موج رنگ دیگه ای وجود نداره؟!
درصورتی که وجود دارند و با چشم انسان دیده نمیشه وحکمت های خدا بوده که دیده نمیشه
خلاصه اینکه چشم های داریم که همه چیز نشون نمیدن
و بهتره دعای خیر کنیم و درگیر دیده های یک بعدی نشیم
نقل قول: و اما تاج
ما زمانی که یک چیز مشاهده می کنیم می توانیم بگویم وجود دارد.
شاید یک سری پدیده حضور داشته باشد ولی تا زمانی که ان را مشاهده نکردیم. به معنای عدم وجود است.
خدارا نمیبینم پس ایا وجود ندارد؟
بینایی علت بر وجودیت نیست
مثال من برای این بود که ما از حکمت ها خبر نداریم و
خدا قطعا اگاه تر ادم های هست که با دو چشم قضاوت میکنن
بحث اینه که چرا خدا صبر کرد تا اون فرد به گناه بیفته و بعدش کمکش کرد
نظر من اینه که حکمت های خدا بی دلیل نیست
و درباه اون زن نظری ندارم چون شناختی ازش ندارم
نقل قول: ایا زمانی که کودک در حال ریختن بنزین روی خود و کتاب ها بود
فقط خدا نظاره گر بود؟
ایا حکمتی داشته؟
خدا از همه اگاه تر هست و برای هررررررررررررر کاری حکمت داشته
اخرالزمان شده دیگه ، باید یه این چیزا عادت کرد
بعدا حدیث ها با منبع نقل قول میزنم
سلام و درود بر همگان
AmirAl
1400/4/3 / 2 روز خوب و عالی
سلام
برادران عزیز
باز هم چند نکته بگم:
1) قرار گرفتن در شرایط سخت، توجیهی برای انجام کارهای غیراخلاقی نیست.
کار غیراخلاقی از هر نوعش. قتل، تنفروشی، دزدی، خودارضایی، تقلب و ...
اگر بنابر این باشه که هر کس تو شرایط سخت قرار گرفت، خودش رو مجاز بدونه که چون در شرایط سخت قرار داشته، کار اخلاقی انجام بده که دیگه واویلاست. کمی به مصداقهاش فکر کنید تا به عمق فاجعه پی ببرید.
2) تو هر شرایط سختی که قرار گرفتیم، دغدغه ذهنیمون این باشه: من چه اقدام موثر اخلاقی میتونم انجام بدم؟ من چه انتخابهایی میتونم تو این شرایط داشته باشم که نه به خودم و نه به دیگری ظلمی کنم؟
من یه زن مطلقهام که یه بچه رو دوستم مونده. میلیونها نفر انسان دیگه هم چنین وضع مشابهی مثل من داشتن و دارن. من اولین انسان روی زمین نیستم که با چنین شرایطی روبهرو شدم. اونهایی که موفق شدن چی کار کردن؟ چه انتخاب موثری انجام دادن که از این شرایط عبور کردن و تونستن به یه انسان خودساخته و بزرگ تبدیل بشن که الان الگویی برای دیگران باشن؟
3) سوالاتی مثل «چرا یکی حقوقش ۵ میلیون تومن هست و یکی حقوقش 10 میلیون؟ چرا خدا برخی رو تو یه خانواده شاد و خوشبخت آفریده و برخی رو تو یه خانواده غمگین و بدبخت؟ چرا خدا زمینهای رو ایجاد کرده که تو دنیا شغلهای مختلف وجود داشته باشه؟ وقتی یکی جراح فوق تخصص مغز و اعصاب هست، معلومه حقوقش با کسی که کارگر ساختمونه فرق داره» ما رو به این جهت میبره که پس عدل خدا کجاست؟ این نامساوی بودن به معنای عادل نبودن خداست؟ خیلی خوبه که تو زمینه عدل خدا تحقیق کنید و مطالعه کنید. به نتایج حیرتانگیزی میرسید.
اما صحبت کردن در موردش تو این تاپیک مناسب نیست. چون بحثی نیست که تو دو سه تا پست جمع بشه. اگر تمایل داشتید تو تاپیک دیگهای مثل میز گرد در موردش صحبت بشه که فضای اینجا و برنامههای اینجا رو به هم نزنه.
(1400 تير 5، 12:44)AmirAl نوشته است: [ -> ] (1400 تير 4، 21:14)آرمین نوشته است: [ -> ] (1400 تير 4، 16:27)AmirAl نوشته است: [ -> ]سلام
AmirAl
۱۴۰۰/۴/۳ / 1روز خیلی خوب
ببخشید به دلیل اینکه نام کاربری انگلیسی داشتم و درست با بقیه تایپ نمیشد جداگانه نوشتمش
دلیل لغزش قبلی:قرار گیری در مکان های خلوت و دور از اجتماع و وسوسه شدن
باتشکر
اشکالی نداره امیرعلی جان.
تو روزهای اول پاکی خیلی خوبه که بیشتر تو جمع باشیم و خلوتهای کوتاهتری داشته باشیم تا فکرمون به انحراف کشیده نشه. میتونی این رو تو برنامه یک هفته آیندهات داشته باشی؟
یک مورد دیگه این هست که بهشدت خودت رو مشغول کنی که حتی تو خلوت هم بودی سرت گرم باشه و ذهنت منحرف نشه. چه برنامههایی در طول روز داری؟
سلام. بله ممنون از راهنماییتون. برنامه های من در طول روز نیم ساعت ورزش هست،دوبار در ماه تفریح هست، تقریبا ۳ ساعت در روز هم مطالعه و پرداختن به امور درسی هست و اینکه رسیدگی به دام ها در دامداری خودمان که ان هم تقریبا پنج ساعت در روز وقت من را اشغال میکنه
امیرعلی جان
شبانهروز ما ۲۴ ساعت هست. الان نیم ساعت ورزش و ۳ ساعت درس و 5 ساعت رسیدگی به دام و فرض کنیم 9 ساعت هم میخوابی مجموعا میشه 17 ساعت و نیم. بقیهاش رو میخوای چی کار کنی؟ هنوز کلی وقت خالی در طول روز داری که باید اون رو پوشش بدی.
رسیدگی به دام و درس هر دو مشغلههایی هستن که در طول روز داری.
ورزش هم داری.
اما جای دو تا چیز در طول روز خالیه: یکی تفریح و دیگری مهارتآموزی.
براشون چه برنامههایی میتونی تدارک ببینی؟
این پست من رو مطالعه کن و با توجه به این پست، به ۴ سوالی که گفته شده خوب فکر کن و بعد پاسخ بده.
وقتی ۴ سوال رو پاسخ میدی، ببین ساعتهای روزانهای که مشغول هستی به ۲۴ ساعت نزدیک میشه؟
اگر دوست داری بدونی بقیه بچههای گروه چه فعالیتهایی تابستونهای دارن،
از این پست میتونی استفاده کنی. میتونی ازشون ایده بگیری.
و
چه نوع دامی شما دارید؟ از دامداریتون بیشتر برامون تعریف کن.
نقل قول: اما اینکه در برخی از این امور من به تنهایی سر میبرم مثلا همین مورد اخر که رسیدگی به دام ها بود
در حین رسیدگی به دام مدتی معطل میشی و حوصلهات سر میره؟ و این باعث میشه که مرتکب خودارضایی بشی؟ دقیقا چه مشکلی هست؟
آیا این رسیدگی به دام برات کار خستهکنندهای هست؟
آیا در اون شرایط میتونی کتابی چیزی مطالعه کنی؟
(1400 تير 5، 12:50)AmirAl نوشته است: [ -> ]سلام و درود بر همگان
AmirAl
1400/4/3 / 2 روز خوب و عالی
ای ولا.
(1400 تير 5، 13:52)Mahdi@ نوشته است: [ -> ]سلام دوستان عزیز
مهدی / ۳ تیر / ۲ روز پاک
سلام بر تو مهدی پرتوان.
به اهرم رنج و لذتت فکر کردی؟
موفق باشی.
اسنوبل و رادیکال عزیز متوجه ام چی میگید، اگه اشتباه نکنم شما خدا رو مقصر این قضایا میدونید درسته؟!
ولی باید قبول کنیم که مقصر اصلی این وضع و اوضاع ما انسان ها هستیم، اینکه یه دختر بچه ی پاک و معصوم بخاطر نداشتن گوشی اقدام به خودکشی میکنه یا ۳۰۰۰ تا بچه بر اثر گرسنگی میمیرن بخاطر اعمال ما انسانهاست، بخاطر اینکه از حق دور شدیم بخاطر اینکه درگیر دنیامون شدیم و هرکس به فکر خودشه و ...، پس نباید بی انصافی کنیم و خدا رو مقصر بدونیم، چون خود کرده را تدبیر نیست، الآنم تنها کاری که میتونیم بکنیم اینه که برای بهتر شدن این اوضاع و ظهور آقا امام زمان دعا کنیم و تغییر رو از خودمون شروع کنیم، ولی مطمئناً تنها عاملی که باعث خودکشی اون دختر شده فقط و فقط نداشتن گوشی نبوده، شاید تو خانواده مشکلاتی داشتن، یا از این قبیل ماجرا ها، اینجام خدا مقصره یا خودمون؟!
ولی اگه میگید درد و رنجی که مردم دارن میکشن عاملش خداست، پس بهتره یه نگاهی به زندگی اهل بیت (علیه السلام) بندازیم، به رنجایی که امام حسین و خانواده ی معصومشون تو کربلا کشیدن، با این حساب باید بگیم خدا اگه میخواست میتونست جلوی اون ماجرا رو بگیره، آره میتونست ولی اگه اون روز تو کربلا این کار رو انجام میداد ما دیگه الآن عاشورا و تاسوعای حسینی رو نداشتیم اربعین رو نداشتیم، انقدر با امام حسین مانوس نبودیم و ... پس همه ی اینا یه حکمتی داشته ولی خدا به همه اختیار داده تا خودشون راهشونو انتخاب کنن، آیا تو کربلا خدا مقصر بود یا یزید و سپاهش که راه کفر انتخاب کردن؟!
بگذریم، ما فقط نشستیم پشت گوشی هامونو داریم تایپ میکنیم، غافل از اینکه شاید اگه ما هم جای اونا بودیم همین کارو میکردیم، هیچ کدوم از ما تو بطن این ماجرا ها نرفتیم که با تمام وجود درکشون کنیم حداقل برای من نوعی اینطور بوده و فقط دارم حرف میزنم، اصلاً بهتر به این بحث خاتمه بدیم، فعلاً خدا حافظ رفقا.