کانون

(1400 اسفند 4، 20:27)Tagon نوشته است: [ -> ]راستش من قصد دارم برای سال بعد که کنکور دارم اگر اوضاعم درست نشد برم سراغ مشاور ، نمیدونم خانوادم متوجهش میشن یا میتونم بدون اینکه آگاه بشن برم . 

ولی یه روز یه نفر بهم گفت اونا میدونن قضیه چیه و به روت نمیارن ، اون موقع دیگه چیزی برای از دست دادن ندارم و حداقل یه شانس دارم ! شانس اینکه قبل از اینکه اوضاع کامل کامل خراب بشه از این اوضاع خلاص بشم . مثل نقشه دوم پروفسور (:

داداش مشاور کار نمیکنه!!!! 
باید بری پیش سکس تراپیست یا روان درمانگر 

روانشناس هم نمیتونه تو این مورد خ ا خیلی کمکت کنه

(1400 اسفند 4، 12:11)بازیکن نفر 13 نوشته است: [ -> ]سلام 
ممنون از بچه ها که خوش امد گفتن

اعلام وضعیت فک کنم باید بکنم

آبتین
30 بهمن دقیق یادم نیس
4 روز پاکی

سلااااااااااااااااااااام  
دوستان عزیز، آبتین و رسول به گروه استوا خیلی خوش اومدید  
حالتون چطوره؟ اوضاع احوال؟  

داریم به نوروز نزدیک میشیم و باید سال جدید رو با شکوفه های بهاری پاکیامون جشن بگیریم  


بیایید یه کم دمنوش بهار نارنج نوش جان کنید تا بعدش با هم گپ بزنیم و بیشتر با هم آشنا شیم  




خب بیایید یه کم از خودتون برامون بگید  
چند سالتونه؟ کلاس چندمید؟ رشته تحصیلیتون چیه؟
چطوری کانون رو پیدا کردید؟ قبلاً چقدر برای پاکی تلاش کردید؟ فکر می‌کنید راه رسیدن به پاکی چیه؟



منتظریم تا بیشتر باهاتون آشنا بشیم


دوباره بهتون خوش‌آمد میگم 



خیلی ممنون از لطف تان مهدوی عزیز
من ابتین هستم 19 ساله دانشجو ترم دو
از ظریق سرچ هایی که انجام می دادم کانون پیدا کردم
تلاش خاصی قبلا انجام ندادم
به نظرم پاکی عدم تحریک نیست
یعنی مدیریت تحریک ها

عهدنامه شنبه های پاک ( شنبه های مدیر کلی) 

دوباره لغزش

ایندفعه چند نکته رو فهمیدم، از خ.ا به عنوان مسکن هم استفاده میکردم . نمیدونم چی باید جایگزینش بشه ، نمیدونم بدون خ.ا بدنم چطوری باید نیازشو رفع کنه اصلا نیازی وجود داره ؟ 

اصلا میتونم ترک کنم ؟  چرا یادم می‌ره باید ترک کنم ؟ 

به یه نفر نیاز دارم که جواب سوالامو بده . ولی هیچکی نیس فقط از اجتماع راه اشتباه رو یاد میگیریم .

سلام سلام بچه های گل گروه 
حال و احوالتون چطوره ؟ خوبید ؟ خوشید ؟ سلامتید ؟

آقا آبتین گل 

بح بح صفا آوردی داداش جان  
عجب دمنوشی ، تشکر   

نقل قول: ن ابتین هستم 19 ساله دانشجو ترم دو
از ظریق سرچ هایی که انجام می دادم کانون پیدا کردم
تلاش خاصی قبلا انجام ندادم
به نظرم پاکی عدم تحریک نیست
یعنی مدیریت تحریک ها

خیلیم عالی 
ان شاءالله همیشه سلامت و سربلند باشی 

خب من محسنین هستم .   
16 سالم هست و رشته تجربی میخونم .
تقریباً یک سالی هست که با کانون برای پاکی تلاش میکنم .
کانون یه منبع عالیه برای پاکی و کسب اطلاعات در زمینه های مختلف که به پاک بودن و رشد شخصی کمک میکنه .
امیدوارم بتونی به بهترین نحو بهره مند بشی از کانون .
راستی ، برای اینکه بیشتر با دوستامون آشنا بشی میتونی مراجعه کنی به این پُست . البته یه مدتی هست بروز نشده ، ولی برای آشنایی با بچه ها خوبه 

برای شروع پاکی ، دعوتت میکنیم که ترک قدم به قدم رو مرحله به مرحله مطالعه و اجرا کنی 
قول میدم پشیمون نمیشی از زمانی  که صرف مطالعه و انجام تمارینش میکنی 
پس برو که بریم برای شروع یه زندگی جدید 

یا علی مدد 

---

خب دوستای گلم ...
1400 هم داره تموم میشه 
انصافن که خیلی زود گذشت 


سال نو ، قرن نو ، زندگی نو  
وقتشه که دیگه یه تحول اساسی بدیم به زندگیمون .

دیگه کافیه تنبلی ، سستی ، بی ارادگی ، غر زدن ، منفی بافی ، سردرگمی و کلافه بودن ! 
واقعن بس نیست ؟ 

کی میدونه چند سال دیگه فرصت نفس کشیدن داریم ؟
هرچقدر به اشتباه یا پوچ گذشته مهم نیست ...
مهم اینه که باقی مونده عمرمون رو تباه نکنیم ...
همه مون اینا رو در قالب متن و مدیا های  انگیزشی شنیدیم ... تکراری شده دیگه ...
ولی بیاید یه چیزی که تکراری نیست رو دنبال کنی .
عمل به این مطالب زرد انگیزشی ... 
هزار بار شنیدیم ولی حتی یکبار هم عمل نکردیم !!!
انصافن چندبار با چنین نگرشی زندگی کردیم ؟
به خدا داره دیر میشه ... خیلی زوووودتر از اونچه که خیال میکنیم دیر میشه ...

بیایید برنامه هامونو بنویسیم . اهداف و رویاهامون رو .
اما این بار گذشته ها رو فراموش کنیم و اسن سری مستقل از همیشه پیش بریم .
این یه تولد دوباره ست ...
تولد واقعی یک قهرمان !
تک تک ماها قهرمان زندگیمون خواهیم شد اگر یه بار برای همیشه ، شیله پیله و تنبلللی رو کنار بذاریم .
یه امیدواری جاودانه ... یه نور عظیم از انگیزه و اراده برای ساختن دنیا و آخرت نیک...

باور درستی از خودمون داشته باشیم ... و در جهت بهتر شدن باور هامونو اصلاح کنیم ...


نمیدونم حتی حال خوندن متنو داشتید یا نه ، ولی خواستم از تهِ دلم تصمیمی که گرفتم رو با شما به اشتراک بذارم . 
من مسئولیت زندگیمو بر عهده گرفتم ، بهش متعهدم ، هر لحظه به بهتر شدن فکر میکنم و از مسیر زندگی لذت میبرم .
همین .

خدا یار و یاور همه مون 

---

سلام 
واقعا نمیدونم چرا نگاهم رو کنترل نکردم
(شاید به خاطر اینکه عادت شده یا اینکه چون دوپامین ترشح میکنه
ولی خب شنبه هم همینطوری بود و من به جای اینکه آهنگ گوش بدم قرآن گوش میدادم و بهتر میتونستم خودم رو کنترل کنم
پس نتیجه میگیرم که قرآن خیلی تاثیر داره)
و دوباره لغ....
دیشب این رو فهمیدم که هیچ وقت با این لعنتی آروم نمیشم و راضی نمیشم و به اون چیزی که میخوام نمیرسم و هی تشنه تر و در نتیجه انجام دادن بیشتر اون کار
این احساس فک میکنم به خاطر گناه بودن و استفاده اشتباه از این نعمت خدا هست.
دیشب یه فیلم توی یوتیوب دیدم و میگفت که ترک یک مسیر و پر از فراز و نشیبه و یک نقطه نیست که یک دفعه بهش برسیم
و این مسیر یک یا دو سال شاید طول بکشه.
 من همین فکر اشتباه رو میکردم که چرا نمیتونم چرا هی لغزش درصورتی که داشتم پیشرفت میکردم و این عادت رو کم رنگ تر میکردم و اگر همینطوری ادامه میدادم حتما موفق میشدم.
متنفر بودن از این کار و استرس و حال بدی رو که میاره دیشب به وضوح تجربه کردم واقعا تکرار زیاد این کار خیلی مخربه
و میخواستم بگم که من از اولی که تو کانون اومدم و بعد از هر لغزش نمیفهمیدم که چطور شد که شد و یا چی باعث این کار شد به نظر خودم خیلی فرق کردم و دیروز از همون اولی که میخواستم لغزش کنم و به اون ناحیه مشکی رسیده بودم فهمیدم که این بخاطر نگاه به نا محرم بوده و نمیبایست این کار رو انجام بدم.
اینم برنامه ای که باید هر روز انجام بشه:
1: هر روز باید سرم شلوغ باشه(یعنی برنامه ریزی)
2: هر روز باید نیم ساعت برای پاکی وقت بذارم
3: برای نگاه باید قرآن گوش کنم فعلا
4: برای کنترل ذهن هم راهکارهایی که توی دفترچم نوشتم عملی کنم و از همون اول وسوسه ها رو رد کنم و نزارم ذهنم ببازه
الان هم میرم غسل کنم و دوباره  باااااا انگیزه شروع کنم
خدایا خودت یار و یاور ما باش در این مسیر 

 یا علی...

---

---

حال خراب اوضاع بسیار بد نمیدونم چیکار کنم به شدت از خودم فاصله گرفتم...

سلام رفقای گلم
چخبرا 

---

(1400 اسفند 10، 11:49)KingAmir نوشته است: [ -> ]حال خراب اوضاع بسیار بد نمیدونم چیکار کنم به شدت از خودم فاصله گرفتم...

داداش حالتو دقیق نمیدونم.
نماز به موقع اول وقت می تونه بهت خیلی کمک کنه..

سلام درود 
بعد از غيبت تقریبا یه هفته ای برگشتم
تو این مدت خیلی با وسواس دستو پنجه نرم کردم
جدیدا یه وسواس عجیب اومده سراغم
همش فکر میکنم گوشیم خود به خود میخواد محتوای های مستهجن نشونم بده 
کسی میدونه راه چاره چیه از دست این وسواس خلاص شم

---

همش یه حسی بهم میگه گوشی میخواد محتوای مستهجن نشونت بده
الان انقدر اعصابم خورده که دلم میخوام گوشی رو با سنگ بزنم خوردو خاکشیر کنم بعد تیکه هاشو بندازم بیابون ولی باز مطمئنم بعد این هم این وسواس دو دقیقه ارومم نمیذاره 

خدا این وسواس رو نصیب گرگ بیابون هم نکنه