(1399 بهمن 3، 18:25)ماجراجو نوشته است: [ -> ]خدایا مرگ من کی میرسه
نمیخام اونقدر گناهام سنگین بشن که تو جهنمم پاک نشم
شرمندتم خدایا
شرمنده روزای پاکی و عهد روزانه
ای کاش زنده نمیموندم و این صحنه رو نمیدیدم
به خدا قسم که همین صحنه گناه عذابش از جهنم برای من بدتره
دارم فقط گریه میکنم
مثه اینکه قرار نیست جشن پاکی رو ببینم
دارم عذاب میکشم نه میتونم بمیرم نه گناه نکنم
بدترین عذابه
کاش حداقل میشد بمیرم
سلام داداش
منو میبینی ، من روز تولدم آذر ماه ، به خود خدا قسم راضی به مرگ بودم ، ک گناهانم بیشتر نشه .
من دو سال پیش توی آزمونهای آزمایشی رتبه یک کشور شدم ،خیلی توقعات ازم بالا رفته بود ولی امسال تا قبل از دی ماه ، 10 تا تست نزده بودم ، حسابی از نظر درسی افت کردم ، هم سن هستیم ، بهتر متوجه میشی ک منظورم چیه ، یهو کاخ آرزو هام خراب شد روی سرم ، به مرگ راضی بودم ولی یه کتاب بود به اسم 3 دقیقه در قیامت ، اونو خوندم ، دیدم همچین فکری که بگی زودتر بمیرم ک گناه نکنم خخخیلی بد و غلطه .
این از این .
داداشم ، من روزی که عضو کانون شدم 5 بار همون روز گناه کرده بودم
روم نمیشد توبه کنم ، خجالت میکشیدم از خودم و حضور در برابر خدا .
قبلاً بهت گفته بودم ک توی فامیل میگن این پسر خیلی بیشتر از سنش حرف میزنه ، میگن به اندازه کافی کودکی نکرده ، من 10 ساله بودم ک شروع کردم ، ولی اوایل خیلی اذیت نمیکرد ،
من از چهار ماه پیش تا روزی که اومدم کانون ، بیشترین رکوردم توی پاکی 2 روز بود ، یعنی به طور میانگین روزی زیر 3 بار گناه . نداشتم
داداش درک میکنم ک سخته ، ولی از من ک بدتر نبودی ،
به خدا توکل کن . امیدوار باش
من امروز 14 روز پاکی دارم ، به خدا اشک دارم اشک میریزم که چطور میشه؟
یعنی من ک اون وضعیت رو داشتم همون آدم قبلیم؟؟؟
داداش روزی ک اومدم کانون یه شمع خاموش توی وجودم بود به اسم امید
روشنش کردم ، شمعی به اسم امید رو روشن کن .
از ورودم به کانون تا امروز ، دو مرتبه شکستم ، ولی دفعه دوم 19 دی 99 ، بود ، پیش امام زمان و خدا یه توبه کردم و خواستم هرچی خیره برام پیش بیاد و دیگه نرم سمتش .
داداش جان زندگی ک تموم نشده
یادت نیست ؟ توی قرآن ؟ خدا بهمون گفته اگه توبه کنید و به راه راست برگردید همه گناهانتون رو به نیکی و خوبی تغییر میدم ؟
داداش ، من اینقدر گناه کردم ک میدونم هیچکس به اندازه من گناه نکرده .
ولی مطمئنم اگه مقابل شیطان ایستادگی کنم و ناامید نشم ، لبخند خدا رو توی زندگیم حس میکنم و همه اون گناهان ، نیکی میشن .
داداش ، مرگ حقه و به هممون میرسه ، و برای هممون مرگ مقدر شده .
بیا کاری کنیم ک روز رستاخیز نامه اعمالمون رو به دست راستمون بدن ،
داداش حتی یه وسوسه کوچولو حس نمیکنم ، من امروز تنها بودم ، ولی میدونی ک دو تا فرشته پشت سر هر انسانی هستن که اعمال نیک و بدش رو مینویسن.
من و تو هیچوقت تنها نیستیم ، خطبه یک و دو نهجالبلاغه رو خوندی تا حالا؟
داداش ، مولا علی میگه خدا در ذره ذره کائنات هست ، نه اونقدری که ازشون دور باشه ، نه اونقدری که همنشین و همره اونها باشه .
داداش ، فقط امیدوار باش و به خودش توکل کن که قول داده هرکسی که از ته دل به خدا و فرستادگانش ایمان بیاره ، ههههیچ ترس و اندوهی بر او نیست .
خودش آفریده خودش میبینه خودش حواسش هست ، فقط میخواد که یادش کنی ، فقط میخواد که باهاش حرف بزنی ،
به قولی :
بنده من شو و برخور ز همه سیم تنان .
یعنی بندگی کن تا خدا همه چیز بهت بده
من اینا رو درک کردم ، و یه لحظه فکر کردم از خواب پریدم
یه لحظه فکر کردم ک واقعا زیباست ک حضورش رو کنارم حس کنم .
دمت گرم داداش ،
مطمئنم خودم برات جشن پاکی میگیرم ، شک نکن .
فقط خودت رو سرزنش نکن . این خیلی بده ، مراقب باش خودتو سرزنش نکنی .
ببخش سرت رو درد آوردم ، خواستم کمکی کرده باشم .
یا علی مدد .