ببین من میدونم چه حسی داره ..منم کم تو روز های خاص نشکستم .... اینجور موقع ها آدم نمیشکنه ..یه جورایی خرد میشه
اینو میفهمم
ولی بی خیالش شدن جبرانش نمیکنه
محسنین و سرباز گمنام
ترکوندید که
ایول به شما دوتا
۱۰۰ روز که برسید گروه رو براتون منفجر میکنم
امیر علی
ماشاالله
یه تصمیم محکم و یه همت مردونه
برو برا پاکی ابدی
(1400 مرداد 27، 22:53)*شهریار* نوشته است: [ -> ]خیلی خسته ام
احساس میکنم هیچی نیستم
آخرین شکستم خیلی سخت بود
با اون همه برنامه و خواستن پاکی و یاد مرگ و... باز شکستم
چند وقتیه به ده روز نمیرسم
از خودم ناامیدم
دیگه میدونم که اصلا امکان نداره اوضاع درست شه
امروز رو هم به خاطر تاسوعا نشکستم
ترسیدم
یهو دیدی کاسه ی صبر خدا هم لبریز شد و یه بلایی سرمون آورد
خسته ام، خسته
و شرمنده ی شما دوستان
سلام
شهریار جان خستگیت فرق سر ما.
میفهمم چقدر حالت بده و اذیتی و خستهای. چقدر هم ناامیدی.
اول از همه بهت میگم که این شرایط رو بپذیر. بپذیر که به شدت ناامیدی و خستهای. بپذیر که کلی تلاش برای پاکی کردی اما کافی نبوده. بپذیر که الان داره میشه دو سال که کانونی اما شاید در ظاهر شرایطت با قبل از این دو سال فرقی نداره. شاید هم بدتر شده. بپذیر که به درماندگی رسیدی.
این پذیرش خیلی سخته. خیلی دردناکه. خیلی رنجآوره.
اما چارهای هست؟
باید پذیرفت تا بعد از این پذیرش بشه قدم بعدی رو برداشت.
در ادامهاش به این فکر کن.
آیا راهی جز پاکی داری؟
برات قابل قبول هست که یه گناه کبیره رو بیخیال بشی و راحت هر روز انجامش بدی؟
درسته انجام ندادنش سخته، اما بیخیال شدنش هم واقعا به این سادگیها نیست.
بهتر نیست با همه سختیها، با همه درماندگیها، بازم براش تلاشی کنی و راهش رو پیدا کنی؟ راه پاک موندن رو پیدا کنی.
ازت میخوام این باور اشتباه رو از خودت دور کنی:
نقل قول: دیگه میدونم که اصلا امکان نداره اوضاع درست شه
چرا امکان نداره؟
مگه تو چیت از بقیه کمتره؟
اصلا شاید شرایط خانوادگی، اجتماعی، شخصیت از بقیه سختتر باشه. قبول. اما در عین حال نمیشه منکر تواناییهات شد.
تو هر سختی باز هم میشه توانا بود.
چرا خودت رو دست کم میگیری؟
ما اینجا کنارتیم که تا علیرغم همه سختیها این روزهای سخت رو بگذرونی.
خدا رو چه دیدی؟
شاید شش ماه دیگه تبدیل شدی به یه الگو برای همهی اونهایی که به اوج ناامیدی رسیده بودن.
بهشون نشون دادی که:
در نومیدی بسی امید است. پایان شب سیه سپید است.
نقل قول: کارما میگه،
زندگی بامعنیتر میشه وقتی این حقیقت ساده رو میفهمی که یه لحظه هرگز دو دفعه نصیبت نمیشه
اوه چه شاخ شدم
برید کنار شاخی نشید
محسنین چه خوب در مورد فیلتر گذاشتن توضیح دادی جامع و کامل
این فیلتر گذاری اصل کار پیشگیریه بقیه کار ها یه جورایی حکم کمکی رو داره چون اگه همه کار های دیگه رو بکنی اما این فیلتر ها نباشن باز کاری از پیش نمیبری
فقط در مورد این قسمت باید بگم
نقل قول: 1-فیلتر فکر وروح===== ورود فکر نا امیدی ممنوع ! ورود فکر تنبلی ممنوع! ورود احساس لذت از گناه ممنوع!ورود ضعف و سستی ممنوع!
احساس حقارت ممنوع!نبود اعتماد و عزت نفس ممنوع! ورود غرور ممنوع! ورود دروغ ممنوع!
منو یاد آهنگ تتلو انداخت
گناهو فکر بهش ممنوع اصلا با آدم بد چش تو چش ممنوع
خب یچه ها تا اینجا با انواع راه ها برای پیشگیری از ورود افکار آلوده آشنا شدیم و همین طور فهمیدیم که اگه صد درصد هم اون ها رو رلایت کنیم باز ممکنه اون افکار وارد ذهن ما بشن .. خب برا این موقع ها باید چیکار کنیم ؟؟؟ تسلیم بشیم ؟ باهاشون بجنگیم ؟ از دستشون فرار کنیم ؟ چیکار کنیم ؟؟
نقل قول: با گوشی چهجوری این قدر تایپ میکنی؟ خسته میشی.
راحته.. فقط سوتی املایی ها بالا میره
نقل قول: احساس حقارت ممنوع!نبود اعتماد و عزت نفس ممنوع! ورود غرور ممنوع! ورود دروغ ممنوع!
داداش جان نبود اعتماد به نفس و عزت نفس با این چیزا حل نمیشه...
عزت نفس خیلی بحثش ریشه ایه
تازه خودمون گاها باعث کاهش عزت نفس مون میشیم
سلام دوستان ..
امشب شب خیلی عجیبی بود
دائما احساساتم به افکارم غالب میشدن
نمیتونستم فکر کنم...
روزها گران هستند. وقتی یک روز را سپری می کنید ، یک روز کمتر برای گذراندن وقت دارید. بنابراین مطمئن شوید که هریک را عاقلانه خرج کرده اید.
جیم ران
دوستان بگید از کدوم شخص بیشتر بزارم
اینا همه خوبن...
شخص خودم جیم ران و مارک زاکربرگ و دوست دارم
(1400 مرداد 28، 22:01)*مهدی* نوشته است: [ -> ]سلام و درود به دوستان عزیز
*مهدی* / ٢٦ / ٥ / ۱۴۰۰ / ٢ روز پاک
خدایا شکرت
امروز به قولم عمل کردم
پ.ن: ببخشید من چند روزی نبودم و نتونستم تو طرح شرکت کنم.
سلام مهدی جان
خداقوت
انشاالله این دفعه پرقدرت تر از دفعه ی قبل ترک رو شروع کردی
داداش جان
هنوز دیر نشده
حتما شرکت کن توی طرح گروه
(1400 مرداد 28، 23:28)سرباز گمنام نوشته است: [ -> ]نقل قول: بنظر من بین سیزده تا ۱۸ سال هستید
یه عدد بگو امیرعلی جان
خوب یه جوری میگید که انگار من شما را دیده ام.همینم که گفتم خیلی فکر کردم
.ولی خوب باشه بنظرم ۱۶ سال