کانون

به باقی دوستان که پرقدرت دارن با شیطون میجنگن  
خدا قوت میگم  
ماشاالله به شما 
انشاالله که بتونیم به کمک هم این گناه رو ترک کنیم
و از دست وسوسه ها راحت بشیم

(1400 مرداد 20، 12:21)alone heart نوشته است: [ -> ]

 دوستان عزیز خوبید؟

من این نقل قولها که میزارم خوب هستن؟

اگه خوب نیست که ادامه ندم

اگر خوبه از روزی دو تا برسونم به روزی 3 تا نقل قول چطوره؟

بسیار تاثیر گذار هستش به کارت ادامه بده خیلی هم عالیه 
منو که کمک میکنه ممنون از اینکه به فکر مایی عزیز 

ماجراجو جان سلام
خوبی داداش جان؟
چه خبرا؟

محسنین جان سلام
خداقوت داداش جان
چقدر روز خوب داری برادر
چه نکات عالی گفتی
انشاالله که خیلی زود به ۱۰۰ روز میرسی

بچه های عزیز
محسنین عزیز یه نکته ای گفت 
دقت کنید 

نقل قول:  خداوند رو شاهد و ناظر بدونیم 

این نکته خیلی مهمه و میشه در موردش مدت ها صحبت کرد
وقتی ما بدونیم خدا همیشه هست 
و اعمال و رفتار ما رو میبینه
۲ تا حالت برامون پیش میاد
۱) احساس تنهایی و افسردگی دیگه نداریم 
۲) خدا رو ناظر اعمال می دونیم و کمتر گناه می کنیم

سلام به همه دوستان  
امیدوارم حال تک تکتون خوب باشه
این مدت پیام هایی رو برای من توی گروه یا صفحه شخصی ارسال کردید. من اونا رو خوندم اما متاسفانه حال روحی خوبی برای پاسخ دادن نداشتم. 
خیلی شرمندم

دوستان گفته بودن که از حس و حال 50 روزگی براتون بگم:
بله حس و حال فاصله گرفتن از گناه، باز شدن در های جدید برای تلاش توی مسیر زندگی، حس خوب به خدا نزدیک شدن، حس بندگی و... 
رو برای من داره. 

اما خب مشکلات جسمی این مدت برای من اونقدر زیاد بوده نتونستم به این حس و حال ها درست فکر کنم. 
امیدوارم بتونم پاک بمونم و با مشکلات کنار بیام. 

برای همه دوستان ارزوی موفقیت و سلامتی دارم. 

(1400 مرداد 21، 11:52)سپهرر نوشته است: [ -> ]سلام به همه دوستان  
امیدوارم حال تک تکتون خوب باشه
این مدت پیام هایی رو برای من توی گروه یا صفحه شخصی ارسال کردید. من اونا رو خوندم اما متاسفانه حال روحی خوبی برای پاسخ دادن نداشتم. 
خیلی شرمندم

دوستان گفته بودن که از حس و حال 50 روزگی براتون بگم:
بله حس و حال فاصله گرفتن از گناه، باز شدن در های جدید برای تلاش توی مسیر زندگی، حس خوب به خدا نزدیک شدن، حس بندگی و... 
رو برای من داره. 

اما خب مشکلات جسمی این مدت برای من اونقدر زیاد بوده نتونستم به این حس و حال ها درست فکر کنم. 
امیدوارم بتونم پاک بمونم و با مشکلات کنار بیام. 

برای همه دوستان ارزوی موفقیت و سلامتی دارم. 

سپهر جان سلام
ممنونم از اینکه از حس و حال ات گفتی
انشاالله زودتر خوب بشی داداش جان

(1400 مرداد 21، 0:13)سرباز گمنام نوشته است: [ -> ]ماجراجو جان سلام
خوبی داداش جان؟
چه خبرا؟

درود سرباز عزیز 
سپاسگزارم داداش من خوبم الحمدالله خودت چطوری حالت خوبه ؟
والله خبر بدی نیست فقط این چند روزه انگیزم یه ذره کم شده .
من که خیلی کمتر میام کانون خبر ندارم از بچه ها 
خیلی وقته پستارو نمیخونم فقط سپاس میزنم
نمیدونم شاید حس و حالش نیست نمیدونم چم شده
بعد شاید تو این روزا برم رانندگی آموزشی رو یادبگیرم البته خودم دس فرمون و دنده و اینارو فولم با اینکه یکی دوبار بیشتر رانندگی نکردم ولی بنظرم بهتره برم قوانینش رو یاد بگیرم 
باشگاهم که دیگه تعطیله نمیرم 
دوهفته ای میشه برگشتم تهران شاید هفته دیگه دوباره برم شهرستان 
انگار دیگه اصلا تحمل این زندگی رو ندارم 
طاقت خونه نشینی و بیکاری رو ندارم 
دوس دارم دیگه مستقل باشم و زندگیمو شروع کنم ولی باید این یکی دوسالو صبر کنم 
بیشتر بخاطر همینه 
انگار دیگه از بچگی متنفر شدم دوس دارم از همین الان شروع کنم زندگیمو ولیباید صبر کرد چاره ای نیست حداقل تا ۱۸ سالگی باید صبر کنم 
شماهم این حسو ندارید که دیگه باید از خانواده جدا شد ؟
چون احساس میکنم تک تک لحظات عمرم داره الکی به فنا میره و من هنوزم تو کنج خونه م .
چند روزی هست که پاکم ولی این بار نشمردمش نمیدونم شاید بیشتر از یه هفته شده 
از یه جایی شنیدم که میگفت گناهتو غیر از خدا هیچ احدی نباید بدونه میگفت این بزرگترین گناهه شاید بخاطر همینه که روزای پاکمو نمیگم

(1400 مرداد 21، 14:20)ماجراجو نوشته است: [ -> ]

(1400 مرداد 21، 0:13)سرباز گمنام نوشته است: [ -> ]ماجراجو جان سلام
خوبی داداش جان؟
چه خبرا؟

درود سرباز عزیز 
سپاسگزارم داداش من خوبم الحمدالله خودت چطوری حالت خوبه ؟
والله خبر بدی نیست فقط این چند روزه انگیزم یه ذره کم شده .
من که خیلی کمتر میام کانون خبر ندارم از بچه ها 
خیلی وقته پستارو نمیخونم فقط سپاس میزنم
نمیدونم شاید حس و حالش نیست نمیدونم چم شده
بعد شاید تو این روزا برم رانندگی آموزشی رو یادبگیرم البته خودم دس فرمون و دنده و اینارو فولم با اینکه یکی دوبار بیشتر رانندگی نکردم ولی بنظرم بهتره برم قوانینش رو یاد بگیرم 
باشگاهم که دیگه تعطیله نمیرم 
دوهفته ای میشه برگشتم تهران شاید هفته دیگه دوباره برم شهرستان 
انگار دیگه اصلا تحمل این زندگی رو ندارم 
طاقت خونه نشینی و بیکاری رو ندارم 
دوس دارم دیگه مستقل باشم و زندگیمو شروع کنم ولی باید این یکی دوسالو صبر کنم 
بیشتر بخاطر همینه 
انگار دیگه از بچگی متنفر شدم دوس دارم از همین الان شروع کنم زندگیمو ولیباید صبر کرد چاره ای نیست حداقل تا ۱۸ سالگی باید صبر کنم 
شماهم این حسو ندارید که دیگه باید از خانواده جدا شد ؟
چون احساس میکنم تک تک لحظات عمرم داره الکی به فنا میره و من هنوزم تو کنج خونه م .
چند روزی هست که پاکم ولی این بار نشمردمش نمیدونم شاید بیشتر از یه هفته شده 
از یه جایی شنیدم که میگفت گناهتو غیر از خدا هیچ احدی نباید بدونه میگفت این بزرگترین گناهه شاید بخاطر همینه که روزای پاکمو نمیگم

سلام ماجراجو جان  

الحمدلله منم خوبم
داداش جان اگر انگیزه ات کم شده، اگر دیگه حال نداری یه لحظه به آخر مسیر فکر کن
یه لحظه به این فکر کن که این گناه رو ترک کردی و سالمی
داداش جان
خانواده خیلی چیز خوبیه  
گاهی توی خونه ناراحتی هست
یا گاهی خوشحالی
گاهی خانواده دچار مشکل سخت میشه 
و گاهی خانواده به یه خوشی خیلی خوب میرسه
خانواده واقعا چیز خیلی خوبیه
خانواده ای که همگی پشت هم هستن و هوای هم رو دارن
درسته که گاهی اوقات امکان داره خواسته های ما 
با قوانین خونه و خانواده یکی نباشه 
اما باید تلاش کنیم که با خانواده باشیم
همراهشون باشیم
مادر پدرای عزیز زحمت کشیدن و ما رو به اینجا رسوندن
ناپسنده که بدون اجازشون کاری رو انجام بدیم 
و واقعا دوری آدم  از پدر و مادر یه حس غمناک ی داره
البته باز میگم
امکان داره خواسته های ما با قوانین خانواده جور نباشه 
ولی خب به هر حال با بهترین طرز تفکر و بهترین تصمیم گیری و برنامه ریزی و مشورت از والدین باید به یک نتیجه ی خوب برسیم
دیر و زودی اش هم مهم نیست
مهم اینه که زندگی مون خوب باشه...
دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره

---

در ضمن داداش جان
چون دیشب نزدیک بود لغزش کنی 
اون هم از طریق موبایل و...
مجددا پیشنهاد می کنم یا جستجوی ایمن رو فعال کنید یا از نرم افزار های مسدود کننده سایت های نامناسب استفاده کنید
باز هر چه خود دانی

(1400 مرداد 21، 14:48)سرباز گمنام نوشته است: [ -> ]سلام ماجراجو جان  

الحمدلله منم خوبم
داداش جان اگر انگیزه ات کم شده، اگر دیگه حال نداری یه لحظه به آخر مسیر فکر کن
یه لحظه به این فکر کن که این گناه رو ترک کردی و سالمی
داداش جان
خانواده خیلی چیز خوبیه  
گاهی توی خونه ناراحتی هست
یا گاهی خوشحالی
گاهی خانواده دچار مشکل سخت میشه 
و گاهی خانواده به یه خوشی خیلی خوب میرسه
خانواده واقعا چیز خیلی خوبیه
خانواده ای که همگی پشت هم هستن و هوای هم رو دارن
درسته که گاهی اوقات امکان داره خواسته های ما 
با قوانین خونه و خانواده یکی نباشه 
اما باید تلاش کنیم که با خانواده باشیم
همراهشون باشیم
مادر پدرای عزیز زحمت کشیدن و ما رو به اینجا رسوندن
ناپسنده که بدون اجازشون کاری رو انجام بدیم 
و واقعا دوری آدم  از پدر و مادر یه حس غمناک ی داره
البته باز میگم
امکان داره خواسته های ما با قوانین خانواده جور نباشه 
ولی خب به هر حال با بهترین طرز تفکر و بهترین تصمیم گیری و برنامه ریزی و مشورت از والدین باید به یک نتیجه ی خوب برسیم
دیر و زودی اش هم مهم نیست
مهم اینه که زندگی مون خوب باشه...
دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره

---

در ضمن داداش جان
چون دیشب نزدیک بود لغزش کنی 
اون هم از طریق موبایل و...
مجددا پیشنهاد می کنم یا جستجوی ایمن رو فعال کنید یا از نرم افزار های مسدود کننده سایت های نامناسب استفاده کنید
باز هر چه خود دانی

خانواده خوبه ولی نمیشه تمام زندگیت کنارشون باشی منظور من اینه که دیگه جدا شم ولی زحماتی که برام کشیدنو براشون جبران میکنم تک تکشونو جبران میکنم 
منظورم اینه جداباشم ولی چند وقت یبار سر بزنم یا اگه کاریم انجام بدم مشورت کنم ولی ن اینکه کل زندگیم اجازم دستشون باشه .
به هر حال باید این چن وقته هم بگذره چون واقعا دیگه طاقتم تموم شده باز خوبه صبر زیادی دارم 
ممنونم ازت بابت پیشنهاداتت من باید نت رو کامل نابود کنم اصن اینجوری نمیشه یه هفته میرم جلو بعدش اتفاقی یه چیزو میبینمو ادامش میدم اینجوری اصن نمیشه باید راه چاره ای پیدا کنم که اینترنتو تا آخر عمرم کنترل کنم 
ممنونم ازت و به امید دیدار 

سلام  

امروز لغزش داشتم  

هنوز لازمه که چندروزی نباشم تا اوضاع درست کنم . 

این چند روز غیبت زده بودم ولی آنلاین میشدم اما دیگه واقعا چند روزی نیستم.

اگه خواستین برام دعا کنین  

اینم اضافه کنم که فقط یکشنبه ها میام برای برگزاری جشن و انجام فعالیت توی تاپیک درسیجات اونم در حد یک ساعت

(1400 مرداد 21، 15:04)ماجراجو نوشته است: [ -> ]

(1400 مرداد 21، 14:48)سرباز گمنام نوشته است: [ -> ]سلام ماجراجو جان  

الحمدلله منم خوبم
داداش جان اگر انگیزه ات کم شده، اگر دیگه حال نداری یه لحظه به آخر مسیر فکر کن
یه لحظه به این فکر کن که این گناه رو ترک کردی و سالمی
داداش جان
خانواده خیلی چیز خوبیه  
گاهی توی خونه ناراحتی هست
یا گاهی خوشحالی
گاهی خانواده دچار مشکل سخت میشه 
و گاهی خانواده به یه خوشی خیلی خوب میرسه
خانواده واقعا چیز خیلی خوبیه
خانواده ای که همگی پشت هم هستن و هوای هم رو دارن
درسته که گاهی اوقات امکان داره خواسته های ما 
با قوانین خونه و خانواده یکی نباشه 
اما باید تلاش کنیم که با خانواده باشیم
همراهشون باشیم
مادر پدرای عزیز زحمت کشیدن و ما رو به اینجا رسوندن
ناپسنده که بدون اجازشون کاری رو انجام بدیم 
و واقعا دوری آدم  از پدر و مادر یه حس غمناک ی داره
البته باز میگم
امکان داره خواسته های ما با قوانین خانواده جور نباشه 
ولی خب به هر حال با بهترین طرز تفکر و بهترین تصمیم گیری و برنامه ریزی و مشورت از والدین باید به یک نتیجه ی خوب برسیم
دیر و زودی اش هم مهم نیست
مهم اینه که زندگی مون خوب باشه...
دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره

---

در ضمن داداش جان
چون دیشب نزدیک بود لغزش کنی 
اون هم از طریق موبایل و...
مجددا پیشنهاد می کنم یا جستجوی ایمن رو فعال کنید یا از نرم افزار های مسدود کننده سایت های نامناسب استفاده کنید
باز هر چه خود دانی

خانواده خوبه ولی نمیشه تمام زندگیت کنارشون باشی منظور من اینه که دیگه جدا شم ولی زحماتی که برام کشیدنو براشون جبران میکنم تک تکشونو جبران میکنم 
منظورم اینه جداباشم ولی چند وقت یبار سر بزنم یا اگه کاریم انجام بدم مشورت کنم ولی ن اینکه کل زندگیم اجازم دستشون باشه .
به هر حال باید این چن وقته هم بگذره چون واقعا دیگه طاقتم تموم شده باز خوبه صبر زیادی دارم 
ممنونم ازت بابت پیشنهاداتت من باید نت رو کامل نابود کنم اصن اینجوری نمیشه یه هفته میرم جلو بعدش اتفاقی یه چیزو میبینمو ادامش میدم اینجوری اصن نمیشه باید راه چاره ای پیدا کنم که اینترنتو تا آخر عمرم کنترل کنم 
ممنونم ازت و به امید دیدار 

داداش جان‌ سعی کن همیشه بهترین انتخاب رو داشته باشی

(1400 مرداد 21، 15:55)Tagon نوشته است: [ -> ]سلام  

امروز لغزش داشتم  

هنوز لازمه که چندروزی نباشم تا اوضاع درست کنم . 

این چند روز غیبت زده بودم ولی آنلاین میشدم اما دیگه واقعا چند روزی نیستم.

اگه خواستین برام دعا کنین  

اینم اضافه کنم که فقط یکشنبه ها میام برای برگزاری جشن و انجام فعالیت توی تاپیک درسیجات اونم در حد یک ساعت

تاگون جان سلام
 غسل و توبه فراموش نشه
دلایل لغزش ات هم بگو داداش جان

1. تنها بودن در خانه
2. بها دادن به وسوسه ها در چند روز اخیر تا که امروز اصلا جلوشون رو نگرفتم
3. مغرور شدن به چند روزی که بیشتر از دفعات قبل پاک بودم
4. فکر کردن اینکه همه چیز تموم شده و من دیگه تا آخر عمر پاکم
5. شیطون بهم میگفت بسه دیگه چقدر دووم میاری دفعات قبل تا ٢ یا ٣ روز بیشتر پاک نبودی  و این هفته ای تا الان اصلا لغزش نکردی و توی کنترل نگاه و ذهن نمره منفی نگرفتی در حالی که هفته های قبل ٢ تا ٣ تا لغزش میکردی و توی کنترل نگاه و ذهن امتیاز کمی میگرفتی
6. فکر میکردم لغزش کردن خیلی حس خوبی بهت میده و شاد میشی و از تمام مشکلات دنیا رها میشی
که باید بگم این فکر کاملا از طرف شیطان هست و خیلی هم حالت بد میشه وقتی که لغزش میکنی و احساس بد ناتوانی به سراغت میاد و بعد از اینکه اون حال لذت چند دقیقه ای میره که خیلی زود هم میگذره میگی ای وای ای کاش این کار رو نکرده بودم بعد یه چند دقیقه خوشی الکی  باری از غصه و گناه رو دوشت میوفته
7. پاد ذهر نزدن هنگام وسوسه‌ها و نیومدن به کانون و نخوندن هر روز باور ها و اهرم ها
راهکارها
١.هر وقت تنها شدی خیلی حواست رو جمع کن و اگه کاری نداری سریع برو بیرون
٢. هیچ وقت به وسوسه ها بها نده حتی وقتی که اعصابت خرده و حالت خوب نیست.
٣. اصلا دیگه مغرور نشو وتوکل کن بر خدا
٤. دیگه این فکر و نکن
٥. دیگه به حرف های شیطان گوش نده و بهش بگو چی از این بهتر و من تواناییش رو دارم و تو هی میخوای من رو زمین بزنی خودت تو جهنم باید بری و به من حسودیت میشه
٦. توی همون دلایل توضیح دادم که اصلا خوب نیست و تلخه
٧. هر روز اهداف پاکیت رو مرور کن و هیچ وقت یادت نره برای چی داری با هوای نفس و شیطان مبارزه میکنی

سلام دوستان استوایی
چطورید؟  
در این شب های دهه اول ،التماس دعا به یاد ما هم باشید
هرچه باشه شما دلتون پاک تر از من هست  و بار گناهتون کمتر از من است  

_______________________________________________________

ماجراجوجان
برادرم مستقل بودن یکی از ویژگی های آدم های هست که به بلوغ های کافی رسیدن
این دوره زندگی(نوجوونی) باید نوجوونی کرد، و در کنارش سواد های لازم به ورود جامعه کسب کنیم
پیشنهاد من اینه که خودشناسی کن، بعدش توی این مدت (یعنی تا 18سالگی) نقاط ضعفت ، نقاط مثبتت کنی.
و بعدش هم به  بلوغ های جسمانی، عاطفی ، دینی ، و سواد جنسی و ..... خودت رشد بدی.
و اینکه این دوران میگذره ، روی چیزی که گفتم کار کن
یه پیشنهاد : روزای پاکیت بشمار و اینجا بگو تا حداقل ما انگیزه بگیریم

تاگون جان
داداش مگه بیرون کانون چیزی هست که اینجا نیست، و مگه داخل کانون چیزی هست که بیرون  کانون نیست!!

نقل قول: به قول هومان: کمال از جایی شروع میشه که من هستم

داداش وضع خودت ، دستِ خودته..
با یک کار خوب ، با یک نه گفتن به وسوسه کمال را شروع کنی
اگر خواستی لغزش داشته باشی یک کاری بکن و تعهد به اون کار را مهم تر از نفس کشیدن بزار.....
روی کاغذ بنویس من قول میدم امروز نشکنم ولی فردا حتما بشکنم
و متعهد بمون، چون تو در یک وضع اورژانسی یک ( نه )محکم به نفس گفتی و کمال برات شروع شده ، چون متعهد بودی
و  اتفاقی که میفته این هست که فردا دلت نمیاد بشکنی چون در برابر قوی ترین وضع اورژانسی یک نه محکم گفتی
و در برابر کوچک ترین وسوسه ها هم میتونه غلبه کنی

مهدی جان
داداش جان روند ت ترک یکسال گذشته بررسی کن
ببین چقدر پیشرفت و چقدر پسرفت داشتی....
در هر صورت تو باید امیدوار باشی ، چون پسرفت باعث میشه خودت تکون بدی
و پیشرفت باعث میشه انگیزه ادامه دادن کسب کنی
مثلا بالاترین روز پاکی تو 10 هست  پس این امید دهنده هست که من میتونم ، چون خودم به خودم ثابت کردم
داداش من از تو خوشم میاد ، چون با وجود هر شکست محکم توی گروه اعلام میکنی و راهکار ها هم بررسی میکنی
و این نشون میده که تو مصمم به ترک کردن هستی
هر روزت را هرشب بررسی کن تا روزای پاکیت بیشتر بشه ، مثلا امروز نگاهم کنترل نشد ، پس فردا سخت گیری.میکنم
داداش ایندفعه منتظرت هستیم با یک پاکی 7 روزه


سرباز جان
خسته نباشی برادر
اجرت با خدا
داداش درباره آینده و اهدافت بگو

---

پاکی همه شما حتی یک روز باعث خوشحالی و امید همه بچه ها به ویژه سرپرست هاست