بچهها این پست در مورد
هدفگذاری سالیانه هست.
یکم طولانیه اما فکر کنم ارزش خوندنش رو داشته باشه.
قرار بود که اهداف 1400 رو بنویسیم.
مهدی منتظر
قبلا نوشته. گفت که تقریبا همونه.
شهریار هم
نوشته.
ماشاءالله به این داداشهامون.
من هم اهداف سال 1400 رو
قرار دادم.
احتمالا برای نوشتن اهداف سالانه روشهای متقاوت باشه.
روشی رو که خودم یاد گرفتم اینجا هم میگم.
شما اجباری نیست که به این روشی که من میگم عمل کنید. اما به نظر من روش خیلی خوبی هست.
1-
اول برای خودمون یه رویا داشته باشیم برای 5 سال یا 10 سال آینده. در زمینههای مختلف.
مثلا:
مالی
کار یا حرفه
تفریح و وقت آزاد
سلامت و تندرستی
روابط
اهداف شخصی
اهداف اجتماعی
(شما میتونید تحصیلی رو اضافه کنید؛ یا پاکی یا معنوی و ...)
من 5 سال دیگه چقدر پول میخوام داشته باشم؟
دوست دارم مشغول چه کاری باشم؟
وقت تقریح و آزادم رو چطور بگذرونم؟
در چه وضعیت جسمی باشم؟
چه روابطی داشته باشم؟
به چه اهداف شخصی رسیده باشم؟
از نظر اجتماعی چه کارهایی برای جامعهام کرده باشم و به چه کسانی از طریقی کمک کرده باشم؟
داشتن رویا یعنی چی؟
یعنی اینکه یه نگاه بلندمدت داشته باشم.
2-
برای خودمون دلیل این رویاها رو بنویسیم.
چرا این قدر پول داشته باشم؟ لازمه؟
چرا فلان کار رو دوست دارم؟ چرا بهمان کار نه؟
چرا فلان وضعیت جسمی رو باید داشته باشم؟ فرقی میکنه داشتن یا نداشتن این وضعیت جسمی؟
موقع نوشتن دلایل هست که متوجه میشیم رویامون چقدر ارزشمنده یا نیست. چقدر رویامون رو دوست داریم.
یا اینکه اصلا باید در جستجوی رویای دیگهای باشیم.
3-
اهداف یک سالمون رو در راستای رویای بلندمدتمون بنویسیم.
من 5 سال دیگه میخوام تو رویام به فلان جا برسم، تا یک سال دیگه باید به کجا برسم؟
بذارید مثال بزنم.
من تا 5 سال دیگه میخوام 3 دور قرآن رو با تفسیر خونده باشم و به تفسیر آیات هم تسلط نسبی داشته باشم. تا یک سال دیگه باید چه دستاوردی داشته باشم؟
من تا 5 سال دیگه میخوام وزنم به 60 کیلو رسیده باشه. الان 40 کیلو اضافهام. تا یک سال دیگه چند کیلو باید باشم؟
همون طور که رویا در زمینههای مختلف بوده، اهداف هم در زمینههای مختلف نوشته میشه.
هر زمینه رو که نادیده بگیریم، در اون زمینه رو هوا جلو میریم و پایان سال متوجه میشیم نادیده گرفتن اون زمینه آسیب به ما زده.
در عین حال که زمینههای مختلف رو مدنظر داریم. حواسمون هم باشه که اولویت ما کدوم زمینه هست.
سلامت و تندرستی رو نباید نادیده گرفت. اما اگه اولویت من درس هست، پس قاعدتا نصف تایم روزانهام نباید صرف باشگاه و ورزش و تغذیه و ... بشه.
تفریح رو نباید نادیده گرفت؛ اما اگه اولویت من کارم هست، پس نصف تایم روزانهام نباید صرف تفریح بشه.
هر چیزی به اندازهاش. نه افراط نه تفریط.
اندازهاش چطور مشخص میشه؟ طبق
اولویتهای خودمون و نیازی که به اون زمینه داریم.
مورد خیلی مهم دیگه
زمانی که اهداف رو مینویسیم تا جایی که ممکنه به اونها
تاریخ و
مقدار بدیم.
من تا چه زمانی چه مقدار از قرآن رو میخوام بخونم؟
من تا چه زمانی به چه وزنی میخوام برسم؟
ممکنه در برخی زمینهها این تاریخ و مقدار مشخص نباشه. مثلا نمیشه تعیین کرد چند درصد خوشاخلاق بشیم و بعد هم اندازهگیری کرد که به اون درصد رسدیم و یا نرسیدیم. اشکال نداره. اونها رو ننویسیم. اما برای مواردی که قابل تعیین هست حتما معین کنیم تا تکلیفمون روشن باشه.
نوشتن تاریخ و مقدار باعث میشه هدف
شفاف بشه. اهداف مبهم ==> برنامهریزی مبهم ==> تلاشهای مبهم ==> دستاورد مبهم بهدنبال میاره.
وقتی من بنویسم «خواندن نمازهای قضا» یه هدف مبهم هست.
اما وقتی بنویسیم «خواندن 365 روز نماز قضا تا تاریخ 1400/12/29» یه هدف شفاف حاصل میشه.
وقتی این هدفگذاری شفاف بشه، امکان برنامهریزی هم فراهم میشه.
4-
برای اهدافمون برنامه بریزیم.
هدف بدون برنامه، ما رو به هیچ جایی نمیرسونه. هدف بدون برنامه میشه آرزوی خام و خیال.
این برنامهها و البته تعهد به اجرای برنامهها هست که ما رو به اهداف تعیینشده میرسونه.
پس بهدنبال اهداف، برنامهها رو هم بنویسیم.
مثلا تو بخش قبل من نوشتم ««خواندن 365 روز نماز قضا تا تاریخ 1400/12/29»»
یعنی هر روز 17 رکعت نماز قضا باید بخونم.
این 17 رکعت رو چه تایمی از روز میخوام بخونم؟
یک جا بعد از نماز صبح بخونم؟
قبل از خواب بخونم؟
هر نمازی رو که خوندم، قضای معادل اون رو هم بخونم؟
تازه موقع برنامهریزی هست که متوجه میشیم هدف درستی رو انتخاب کردیم یا نه.
من واقعا 17 رکعت نماز قضا در یک روز میتونم بخونم؟
اگه نمیتونم پس هدفم رو تغییر بدم.
یه هدف قابل دستیابی بذارم که واقعا انتهای سال بهش برسم.
سوال پیش میاد که از کجا بدونم میتونم یا نمیتونم؟
ساده است. امتحان کن. این هفته روزی 17 رکعت نماز قضا بخون ببین واقعا میتونی؟ شدنیه؟ اگه شدنیه، چه تایمی از روز و به چه شکلی؟
بعد از یک هفته دستت میاد که چه هدفگذاری رو تا سال آینده باید انجام بدی.
برای اینکه بدونی چه مقدار وزن میتونی تا پایان سال آینده کم کنی، باید یه بازه یک ماهه تلاش کنی تا دستت بیاد هر ماه چقدر میتونی کم کنی و در سال چقدر میشه.
با این حال، این رو هم مدنظر داشته باشیم.
ما پیشگو نیستم. ما علم غیب نمیدونیم. تا پایان سال آینده هم هزاااااااار اتفاق میافته.
ما تا جایی که میدونیم و میتونیم هدفگذاری و برنامهریزی میکنیم. اشکال نداره اگه ماه دیگه یا دو ماه دیگه متوجه شدیم هدفگذاری انجامشده یا برنامهی ریختهشده اشتباهه. هر جا متوجه شدیم تغییرش بدیم.
این رو هم حواسمون باشه «هدفگذاری و داشتن برنامه» بهمراتب بهتر از نداشتن هدف و برنامه است.
حتی به 30 درصد اهدافمون برسیم اما هدفگذاری کرده باشیم، باز هم بهتر از این هست که هیچ هدفی نداشته باشیم و رو هوا جلو بریم.
وقتی هدف داشته باشیم، ناخودآگاه ذهنمون مشغول اون هدف میشه و حتی بهصورت غیرارادی دنبال راهی میگرده که به اون هدف برسه.
5-
خروجی این اهداف سالیانه، ما رو به یه برنامه روزانه هم باید برسونه.
من نوشتم روزی 8 ساعت میخوام کار کنم. روزی 2 ساعت میخوام تفریح کنم. روزی یک ساعت در کنار خانواده باشم. روزی دو ساعت امور معنوی داشته باشم. هشت ساعت بخوابم و ...
خب بعدش باید به یه برنامهریزی روزانه هم برسم که چطور میتونم همهی اینها رو باهم داشته باشم.
اگر میبینم مجموع این ساعتها بیشتر از 24 ساعت میشه پس باید برگردم و برنامههام رو تغییر بدم. من هر موقع میخوام برنامهریزی کنم با این چالش مواجه میشم.
این چیزهایی بود که در این مدت فراگرفتم از هدفگذاری سالیانه.
شما هم اگه دریافتهایی داشتید حتما به اشتراک بذارید.
هنوز هشت رو تا پایان سال 1400 مونده.
پس بجنبید تا سال تموم نشده هدفگذاریهاتون رو انجام بدید.
منتظرم ببینم تا هفته دیگه چند نفر هدفگذاریهاشون رو تو تاپیک برنامهریزی سالانه قرار میدن.