سلااااااااااااااااااااام
حال رفقای استوایی چطوره؟
تاگون جان
داداش امروز حالت چطوره؟ بهتری ان شاءالله؟
خب فکر کنم دیروز بود که استارت زدی برای یه راه پر هیجان به نام دوران کنکوری
مطمئنم که میتونی به بهترین نحو اونو بگذرونی
یکی از اشتباهات داوطلب ها توی این دوران اینه که مدام از وضعیت سخت شکایت دارن و صحبت اینکه کنکور یه ظلم بزرگه، نقل دورهمیاشونه
یکی نیست بهشون بگه خب پسر خوب تو اگه بخوایی مدام اینو تکرارش کنی و شکایت کنی که کنکور برداشته نمیشه
در عوض از کنکور یه عدل بی شاخ و دم ساختی که هیشکی ازش نمیگذره و وقتی به خودت نگاه میکنی میبینی واویلا؛ هیچ امیدی به قبولی نیست
این در حالیه که عمده داوطلب ها قبول میشن
بنابراین با این فکر برو جلو که تو قبول خواهی شد اما تمام سعیتو بکن که بهترین جا باشه
سپهر جان
حالت چطوره داداش؟
امتحانات تموم شد؟ اوضاع چطوره؟ پاکیا رو به راهه؟
جات حسابی خالی بود توی گروه، کلی منتظرت بودیم
منم امیدوارم پاک سلامت باشی و همیشه در کنار خانواده شاد و خوشبخت باشی
امیرمحمد جان
داداش فضای مدرسه معمولاً همه جور آدمی درش دیده میشه
اما بهترین کار اینه که بچههای خوب و با شخصیت رو همراهی کنی
سر کلاس کلی میتونی باهاشون بگی و بخندی بدون توجه به اون دسته دوستان ناباب.
و بدون که آدما در اغلب موارد شبیه دوستاشون میشن
ببین کدوم یکی از بچههای کلاس و یا مدرسه، رفتار و گفتارش پسندیده ست؟ با اون دوست شو، مطمئن باش برنده خواهی بود. در عوض تا میتونی از دوستان بد دوری کن.
تا توانی میگریز از یار بد
یار بد بدتر بود از مار بد
مار بد تنها تو را بر جان زند
یار بد بر جان و بر ایمان زند
میتونی تا وقتی که معلم بیاد سر کلاس، تو راهرو باشی با بچهها بگی و بخندی تا معلم بیاد. اما اگه چندتا رفیق سالم توی کلاس برای خودت داشته باشی خیلی بهتره. شوخیای سالمتون برای خودتون خواهد بود. بدون توجه به این و اون
و اینکه
امیرمحمد اگه به پستای قبلی من توجه میکردی، همین موضوع رو مطرح کرده بودم
تا زمانی که ما شیرینی گناه رو همچنان زیر زبونمون حس کنیم، خطر اون گناه وجود داره.
پس باید یه راه دیگه رو پیش ببریم. با یه شوک میشه این کار رو کرد. کتابای با موضوع دنیای پس از مرگ رو خوندی؟
من شنیدم کتاب
آن سوی مرگ کتاب خیلی خوبیه.
البته وقتی خواستم بگیرم روش نوشته بود کسایی که ناراحتی قلبی و... دارن نخوننش، منم گذاشتمش کنار
یه لحظه فکر کردم ترسناکه
ولی کتاب هایی از این دست، حسابی میتونن به آدم یادآوری کنن که وقت تنگه و یه روزی میاد که فرصت ها تموم میشن
الآن که دارم فکر میکنم، به نظرم منم باید یه کتاب جدید در مورد مرگ تهیه کنم، لازمه یه شوکی هم به خودم وارد کنم که عملکرد بهتری داشته باشم
ولی جدای از اینها؛ اگه بری کی میخواد جای دوست عزیزمون، امیرمحمد باشه؟
پس بیخیال رفتن