نقل قول: منتظر شنیدن نظرات خودت هم هستیم.
قبلا در مورد تکنیک جداسازی گفته بودی و فکر میکنم خوب باشه که دوباره ذیل این بحث مطرح بشه. همراه با سایر تکنیکهایی که قراره بهشون اشاره کنی.
خب معمولا اینجوریه که به خودمون میایم و میبینم که تا خرخره توی افکار غرقیم.. حالا گاهی افکار جنسی و گاهی هم فکر های دیگه کاری که ما تو اینجور مواقع باید بکنیم اینه که به جای این که کلی انرژی بزاریم و با افکار بجنگیم، آگاه باشیم به این موضوع که چیز هایی که هستن فقط یه فکرن و از ما جدان .. مثل وقتی که غرق در فیلمی شدی اما وقتی فیلم رو استپ میزنی باز متوجه میشی که فقط داشتی فیلم میدیدی.. با وسوسه ها هم همین کارو میکنیم.. به جای چیزی که افکار بهمون میگن.. روی خود فکر متمرکز میشیم یعنی تمرکزمون میره روی اون فکر و عملکرد ذهنمون توی اون لحظه و متوجه میشیم که وسوسه ها خیلی خیلی
غیر واقعی تر از چیزی هستن که فکر میکردیم
این جدا سازی حتی میتونه توسط اعمال فیزیکی هم انجام بشه.. مثلا یه دفعه بزنیم زیر آواز یا چمیدونم در جا بپریم.. این ها ما رو بر میگردونن با حال اصلی خودمون
بعد از جداسازی و بازگشت نوبت به
نام گذاری میرسه نام گذاری باعث میشه ذهن کم کم به غیر واقعی بودن افکار و تصاویر جنسی توی ذهن عادت کنه.. دیدید وقتی خواب بدی میبینیم و از خواب میپریم یه نگاه به دور و بر خودمون میندازیم و میگیم
"کابوس" بود و باز میخوابیم.. موقع وسوسه ها هم همین کارو بکنیم.. افکار که شروع شدن فقط بگیم اینا
" وسوسه" هستن همین..
و همین کار باعث میشه ما درگیر وسوسه ها نشیم
من یه پست قبلا در مورد این کار گذاشته بودم اون جا یه کم مفصل تر بود اینم
لینکش
کار دیگه ای که میتونیم بکنیم منحرف کردن ذهنه.. که این راه خیلی به خلاقیت خودمون بستگی داره..
1.آنتونی رابینز میگه از خودتون سؤال عجیب بپرسید
مثلا :
درخت های چنار برای تعطیلات کجا میرن؟
اگه بخوای یه کرم خاکی رو بخوری ترجیح میدی چجوری بپزیش؟
این ها باعث انحراف ذهن میشه
2.عوض کردن خط فکری خیلی نا محسوس یعنی یه جورایی ذهنت رو بپیچونی برا من خیلی خوب جواب میده..
مثلا این فکر میاد توی ذهن
" طرف وارد اتاق شد و دید" همین جا استپ بقیش رو خودمون میسازیم " طرف وارد اتاق شد و دید یه کرگدن با عینک آفتابی روی مبل نشسته و اون رو هی رفیق صدا میزنه!"
ببخشید که عجیب بود.. امیدوارم تونسته باشم منظورم رو برسونم چون این کارو تو ذهنم میکنم توضیح دادنش با کلمه ها یه کم سخت میشه
3.عوض کردن فکر و بردنش به سمت چیزی که دوست داریم مثلا من خودم خیلی وقت ها وقتی وسوسه میومد فکرم رو میبردم سر این که آیرون من قوی تره یا دکتر استرنج
خب من به این موضوع علاقه داشتم و این علاقه اونقدری بود که ذهنم رو منحرف کنه
میتونید راه های عوض کردن بحثتون رو توی
این تاپیک به اشتراک بزارید و راه های بقیه دوستان رو هم ببینید
خب فعلا این ها به ذهنم رسید اگه چیز دیگه ای هم بود میگم
بچه ها منتظر نظر های شما هم هستم