(1399 خرداد 23، 19:19)رضا خان نوشته است: [ -> ]سلام آقایون ، چطورین؟
من یادم رفته بود که گردهمایی داریم خدا منو به سمت گوشیم هدایت کرد یه لحظه
به به داداشی گل ما هم اومد.
مرسی داداش. شما خوب باشی ما هم خوبیم.
رهگذر که گفت هفته خوبی داشته.
تو هم بگو که اوضاع چطور بود؟
آبتین هم بگه.
برای من که یه هفته وحشتناک سخت کاری. پیرم دراومد.
آرمین داداش
از بچه های قدیم چ خبر
ما میتوانیم۹۱
دیاموند
(1399 خرداد 23، 19:25)abtin نوشته است: [ -> ]آرمین داداش
از بچه های قدیم چ خبر
ما میتوانیم۹۱
دیاموند
ما میتوانیم که چند ماه پیشها در حد یک سوک سوک اومد کانون و رفت.
دیاموند هم هیچی.
بچهها سرشون شلوغ شده دیگه.
خودت کجایی؟
رفتی سر خونه زندگیت؟
(1399 خرداد 23، 19:22)آرمین نوشته است: [ -> ]به به داداشی گل ما هم اومد.
مرسی داداش. شما خوب باشی ما هم خوبیم.
رهگذر که گفت هفته خوبی داشته.
تو هم بگو که اوضاع چطور بود؟
آبتین هم بگه.
برای من که یه هفته وحشتناک سخت کاری. پیرم دراومد.
خداروشکر بد نیست اوضاع و میگذرونیم...
فقط آقا آرمین چرا زمان گردهمایی رو گردید یه ساعت؟
نکنه از همنشینی با ما لذت نمیبرید؟
اون هفته وحشتناکتونم جسارت نباشه حقتون بود به دلیل کم کردن ساعت گردهمایی
به به همساده هم اومد که.
ببینیم واسهمون چی سوغاتی آورده؟
همساده خوبی برادر؟
(1399 خرداد 23، 19:28)رضا خان نوشته است: [ -> ]خداروشکر بد نیست اوضاع و میگذرونیم...
فقط آقا آرمین چرا زمان گردهمایی رو گردید یه ساعت؟
نکنه از همنشینی با ما لذت نمیبرید؟
اون هفته وحشتناکتونم جسارت نباشه حقتون بود به دلیل کم کردن ساعت گردهمایی
داداش انشاءالله که هر روز بهتر از دیروز بگذره.
اول گردهماییها ۳ ساعت بود.
گفتیم زیاده شد ۲ ساعت.
بعد در عمل دیدیم که باز هم بچهها نمیان کردیم ۱ ساعت.
خدا بعدش رو به خیر کنه.
من دوست دارم که هر هفته سر تایم اینجا هستم.
اما ظاهرا برای دوستان این طور نیست.
(1399 خرداد 23، 19:26)آرمین نوشته است: [ -> ] (1399 خرداد 23، 19:25)abtin نوشته است: [ -> ]آرمین داداش
از بچه های قدیم چ خبر
ما میتوانیم۹۱
دیاموند
ما میتوانیم که چند ماه پیشها در حد یک سوک سوک اومد کانون و رفت.
دیاموند هم هیچی.
بچهها سرشون شلوغ شده دیگه.
خودت کجایی؟
رفتی سر خونه زندگیت؟
انشالله بعد محرم واخذ مدرک دکتری
آقا من دیروز مدیرم داشت حرف میزد یهو به خودم اومدم دیدم که دارم چابلوسی میکنم
سریع کات کردم
کلا دیده بودم تو جلسات آدمایی که خیلی روشون حساب میکردم از لحاظ شخصیتی یهو مجیز بالادستیشیون رو میگن...نگو سیستم اینجوریشون میکنه
خدایا پناه میبرم به تو از چابلوسی و بادمجان دور قاب چینی
از خودارضایی هم بدتره حال آدم رو بدتر میکنه
من نمیدونستم امروز گردهماییه شانسی اومدم وظایف سرپرستی رو انجام بدم دیدم به به گردهماییه یه سوال دارم: بهترین راه برای چابلوسی نکردن چیه؟
(1399 خرداد 23، 19:31)رضا خان نوشته است: [ -> ]آقای همساده سلام
علیک سلام گل گلاب عرق بیدمشک
آبتین سلام آقا من تو مرحله انتخاب موضوعم و ترم شش هستم. درگیر کار شدم. به نظرت انصراف بدم راحت بشم؟
آرمین داداش همه چی آوردم تو چی میخای؟
(1399 خرداد 23، 19:29)abtin نوشته است: [ -> ]انشالله بعد محرم واخذ مدرک دکتری
به به. به سلامتی پس دکتر شدی رفت.
مبارک باشه.
شیرینی ما فراموش نشه.
(1399 خرداد 23، 19:32)همساده نوشته است: [ -> ]آقا من دیروز مدیرم داشت حرف میزد یهو به خودم اومدم دیدم که دارم چابلوسی میکنم
سریع کات کردم کلا دیده بودم تو جلسات آدمایی که خیلی روشون حساب میکردم از لحاظ شخصیتی یهو مجیز بالادستیشیون رو میگن...نگو سیستم اینجوریشون میکنه
خدایا پناه میبرم به تو از چابلوسی و بادمجان درو قاب چینی
از خودارضایی هم بدتره حال آدم رو بدتر میکنه
من نمیدونستم امروز گردهماییه شانسی اومدم وظایف سرپرستی رو انجام بدم دیدم به به گردهماییه یه سوال دارم: بهترین راه برای چابلوسی نکردن چیه؟
داداش خوش اومدی. به موقع اومدی.
چه سوال سختی. یه سوال راحتتر بپرس بلد باشیم.
بهنظر من:
۱) مقتدر و قادر دونستن خدا.
۲) ترس نداشتن جز از خدا.
وقتی ما نیازمون به سمت خدا باشه و از خدا چیزی رو بخوایم، چرا باید بابت خوشآیند کسی حرف الکی بزنیم تا نظر کسی رو جز خدا جلب کنیم؟
آقا یه زمانی ما هر هفته رو یاد یکی از شهدا نامگذاری میکردیم
یادت دادا آرمین
درضمن بگم من این پاکیم رو از داداش آرمین دارم
یه زمانی اوضاعم خیلی بد بود
آرمین بهم روحیه داد
راستی علیرضا۶۸ کجاست