شارمین/ 22 اسفند / 3 روز خوب
(1399 اسفند 25، 9:14)افرا نوشته است: [ -> ]یه پست از خانما داشتم میخوندم نمیدونم کجاست الان ، در مورد تنها بودن و نداشتن دوس پسر و اینا بود. وقتی خوندمش خیلی تعجب کردم!
میگفتم پس چطوری ما اینقد تنها میمونیم!
فکر کنم بیوفتم تو سلول انفرادی هم هیچ اتفاقی برام نیوفته!
سر همین قید همه ی به ظاهر دوستان رو زدم!
روش ارتباطم رو تغییر دادم...
اینطوری که من فقط به کسایی که بهم وفادارن اهمیت میدم.
هرکی که باهام کاری نداره حتی اگه دوسش داشته باشم میگم بره گمشه!
ذره ایی دیگه رو دل خودم پا نمیذارم بیام به کسی که دوسم نداره پیام بدم!
اینکار از دیشب یه حس ازادی بهم داده خیلی خیلی خوبه...
انگار دارم پرواز میکنم!
مورد بعدی اینه که برای ترک کردن و زندگیه جدیدم تقریبا از همه ی منابعم استفاده کردم...
دیشب حساب کردم این ترک کردن به صورت کلی 35 میلیون برام هزینه داشت!
قبلا ورزشکار خیلی خوبی بودم... ولی این مدت از تمام ظرفیت بدنم استفاده کردم الان علائم اولیه سرطان پوست دارم!
دوستام فیلتر شدن و اونایی موندن که واقعا دوستمن!
تا اینجاش که خیلی بد بود الان همه میگن چرا اصلا ادامه دادی اگه قبلا بهتر بودی!
نکته همینجاست...
ادم برای به دست اوردن یه چیزی هزینه ی سنگین میده ولی یه عمر ازش استفاده میکنه...
سلام خدمت افرای عزیزم،
یه چیز میخوام بگم نمیدونم چجوری،
من میگم اصلا رفیق وفادار نداریم، همه ی کسایی که دور و برمونن (به جز خانواده) به خاطر یه منفعت یا یه هدف/موضوع مشترک کنارمون هستن.
همین رفیقایی هم که الان فکر میکنی واقعا دوستت هستن، یه روزی خلافشو بهت ثابت میکنن !
نه اینکه در حقت دشمنی کنن ها، ولی شاید از دایره ی دوست های نزدیک ات برن بیرون.
نسبی نگاه کن به آدما، هر کدوم یه خوبی دارن ، یه بدی، هر کدوم میتونن یه جایی به یه دردی بخورن (من واقعا با هرکی قطع رابطه کردم 6 ماه بعد کارم گیر افتاد بهش، جوری که مثلا اون میتونست 5 دقیقه ای حلش کنه ولی الان که نیست باید 1 هفته پدرم در بیاد!
)
از اینکه کاری بهت ندارن، یا کمتر سراغ میگیرن ازت ناراحت نباش،
واقعا الان زندگی ها خیلی سخت و پیچیده شده، اکثرا وقت ندارن، یا سرشون گرمه یا همچین چیزایی ؛
از روی دشمنی نیست این حرکتشون ..
حتی اگه قطعه رابطه هم میخوای بکنی به نظرم با رو و خاطره ی خوش باشه
به قول قدیمی ها ،
1000 دوست کمه، 1 دشمن بسیار !
اون چیزی که درباره پوستت گفتی یه ذره حالمو گرفت..
ایشالا که چیزی نیست و سلامت کاملی
آزمایش اینا دادی ؟
سلام به برادران عزیز سروی
سلامی به قدیمیترها و سلامی به جدیدیترها
انشالله سلامت و شاداب باشید.
تشکری دارم از
مهدوی فوقالعاده که بیهمتاست و پیوسته همراه اعضای گروه هست. خدا نگهش داره برامون. داداش جان برای همه چی ممنون. چراغ گروهی. خاموشنشدنی.
تشکری دیگه از
آخرین بار بینظیر که هر موقع میاد نهایت سعیش رو انجام میده برای کمک به دوستان و دیدنی است.
و
خدا رو شکر که همگی هوای هم رو دارید. از قدیمیها گرفته چون افرا تا جدیدترها جون پاورفول.
چقدر حس خوبیه که دل آدم گرم باشه به حضور دوستانش در کنارش.
جایی رو داشته باشه که فهمیده بشه. درک بشه. از هزار جا بتونه پناه بیاره به اینجا برای اینکه کار اشتباهی نکنه. درخواست کمک کنه. خطا کرد بتونه انگیزه و انرژی بگیره که بلند شه و ادامه بده.
خدا این جمع رو به بهترین شکل حفظ کنه و رشد بده.
خوشآمد میگم به تازهواردهای گروه که البته برخی سابقهدار کانونی به حساب میان:
Töprak
MUTE
Saman79
poorang
Moteghayer
روزهای پایینی سال هست.
امیدوارم با عینک خوشبینی وارد سال جدید بشیم تا اتفاقات خوبی رو رقم بزنیم.
با یاری خدا و کمک خواستن از قادر مطلق.
(1399 اسفند 24، 16:58)Saman79 نوشته است: [ -> ]سامان 79 / 23 اسفند 99 / 1 روز پاک
خدایا شکرت
شروع جدیدت پربرکت باد.
(1399 اسفند 24، 23:49)Mr Degaresh نوشته است: [ -> ]برنامه ریزی فشزده خیلی بهم فشار آورده، به خاطر شرایط کرونا یه جورایی دورکار شدم و همش خونه ام.
.
.
.
میترسم این برنامه ریزی فشرده اذیتم کنه چون گاهی به شدت خسته میشم. ولی به یادگیری طراحی وب برای شغل دوم نیاز دارم
دگرش جان داری علاقهات رو دنبال میکنی. اگه انتخاب کردی که انجامش بدی، پس دیگه دنبالش کن و مدام شک و تردید به خودت راه نده.
اگه شبها که سرت روی بالش میذاری حالت خوبه، یعنی تو مسیر درست هستی.
اگه نه، پس هنوز یه چیزهایی اشتباهه.
فقط حواست باشه خستگیت اون قدری نباشه که از پا در بیای. یه حد نرمال از تفریح رو تو برنامهات داشته باش.
انشاءالله که موفق باشی.
(1399 اسفند 25، 8:31)poorang نوشته است: [ -> ]poorang / هجدهم اسفند 99 /7 روز خوب
هفتهی پاکیت مبارک پورنگ جان.
(1399 اسفند 25، 9:14)افرا نوشته است: [ -> ]ادم برای به دست اوردن یه چیزی هزینه ی سنگین میده ولی یه عمر ازش استفاده میکنه...
این یعنی اینکه آدم بلد باشه سرمایهگذاری کنه.
(1399 اسفند 25، 10:02)Powerful نوشته است: [ -> ]شمام نظرتونو بگین...موقعی که وسوسه میاد تو دلتون چی بهش میگید...اصلا چیزی بهش میگید یا فقط من اینجوری ام
پاورفول من سعی میکنم ذهنم رو سریع پرت کنم به یه چیز دیگه.
اما اگه چشمم به چیزی افتاده باشه و احساس خطر کنم ذکر میگم.
(1399 اسفند 25، 18:01)Deril نوشته است: [ -> ]دریل/ 24 اسفند / 0
روزای خوب منم میرسه.
معلومه که از راه میرسن.
اون قدر زمین میخوریم تا راه رفتن رو یاد بگیریم.
تونستی برای حال روحیت کاری انجام بدی دریل جان؟
نقل قول: نسبی نگاه کن به آدما، هر کدوم یه خوبی دارن ، یه بدی، هر کدوم میتونن یه جایی به یه دردی بخورن (من واقعا با هرکی قطع رابطه کردم 6 ماه بعد کارم گیر افتاد بهش، جوری که مثلا اون میتونست 5 دقیقه ای حلش کنه ولی الان که نیست باید 1 هفته پدرم در بیاد! )
خداروشکر هیچوقت از دوستام کمک نگرفتم و نیازی ندارم
یعنی از قبل کاری کردم که چنین حالتی برام پیش نیاد...
قبلا خیلی احتمال اینو میدادم که به بقیه احتیاج پیدا کنم مخصوصا جاهایی که وارد جایی میشدم که برام ناشناس بود...میرفتم جلو با کلی استرس و
بدبختی ولی از کسی کمک نمیگرفتم تا قویتر بشم...
اصلا بیا مثل یه گرگ تنهای خوفناک باشیم
......................
دریل جان چکارا کردی؟
......................
دوستانی که خنثی هستن و این پیام رو میخونن لطفا توجه کنید که بی حس بودن نسبت به زندگی یواش یواش انگیزه رو از بین میبره...
من بارها دیدم اینجا یکی مثلا 13 روز داره و بعد از چند هفته میاد میگه 8 روزه پاکم!
اصلا کی صفر شد کی 8 شد؟!چی شد؟!
سفت و سخت بگیرید...
زندگیمونه...
.....................
نقل قول: افرا جان
بعضی وقتا مجبوریم تصمیمی که گرفتی رو توی زندگی پیاده کنیم
منم چند سالیه دارم کم و بیش اجراش میکنم اما نتیجه اش تنهایی زیاده
و اینکه
مراقب باش نزدیکترین افراد رو با این قاعده از دست ندی
نگران اون علائم هم نباش
شاید التهابی چیزی باشه؛ مثل خال میمونه؟!
نمیدونم
ولی میدونم اگه بری دکتر میگه جیزی نیست و یه دارویی میده و خلاص
190 روز پاک مبارک
اون نزدیکا خودشون میمونن... وقتی هم کسی خودش بمونه منم دوسش میدارم
خیلی باحاله این چندمین باریه که بهم میگن برو دکتر
من 24 ساعته پیش دکترم!
استادا هستن....
ازمایشای پلاکت و لنفوسیت تی هام بهم ریخته... خال های زیاد رو بدنم به اضافه ی راش ....
ولی خوبش میکنم....
با همکارا هم صحبت کردم ولی قبولم نداشتن و نگران شدن میگفتن چرا اینقد بیخیالی!
قول میدم تا 6 ماه دیگه هیچ اثری ازش نمونه ...بدون دارو...
اگه مردم بدونید حق با همکارام بوده!
............................
سلام مدیریییییی
بهتری؟
کلی منتظر بودیم برگردی...
(1399 اسفند 25، 21:02)افرا نوشته است: [ -> ]سلام مدیریییییی
بهتری؟
کلی منتظر بودیم برگردی...
سلام افرا جان
ممنونم از محبتت. دیدم که قبلتر هم تو گروه پیام گذاشته بودی.
دارم یه سری داروی جدید مصرف میکنم و سعی در بهتر شدن دارم. وضعیت من درد بدون وقفه شده بود. به مدت یکی دو ماه.
از قبل کمی بهتر شدم.
خدا رو شکر که روزهای پاکیت به راه هست.
انشاءالله که خودت هم سلامت باشی و حق با همکارهات نباشه.
(1399 اسفند 26، 0:03)حنیف نوشته است: [ -> ]سلام
حنیف / ۲۲ اسفند / ۴ روز
شارمین جان داداش اوضاع خوبِ دیگه، قرار مدارمون یادت نرفته
، پس حواست جمع کن
نظر چیه استارت اول ۱۰۰ روز
به به ، میبینم داش حنیف بترکون داره میاد جلو
من یادم بره؟
روزی دو دفعه دارم یادداشت میذارم برات
والا 100 روز که برا من چیزی نیست، ولی خوب چون شمایی باشه، فقط گام ها رو بلند بردار که عقب نمونی داداشم
سلام. صبح آخرین سه شنبه قرنتون بخیر.
poorang / اسفند 18 / 8 روز خوب
به نام خدا
--------------------
Powerful ا/ 26 اسفند / 0 روز خوب
--------------------
Powerful / خ.ا / 26 اسفند / 0 روز عالی
Powerful / پ / 26 اسفند / 0 روز عالی
Powerful /دست/ 26 اسفند / 0 روز عالی
-----------------------------------------
تلاش های گذشته
1)5 روز 2) 4 روز 3) 11 روز 4) 6 روز
-----------------------------------------
خدایا شکرت بابت همه چیز
---------------------------------------------------------------
بازم اشتباهات همیشگی کار دستم داد/ بازم همه چی از اینستا شروع شد و آروم آروم نابودم کرد/اینستا رو پاک کردم/ کل نکات مهم رو دوباره تو فایل ورد نوشتم/ کنترل نگاه و ذهن و نماز اول وقت رو هم شروع کردم البته به صورت شخصی و نه گزارش دادن در تاپیک های کانون/ شایدم از هفته بعد به کانون منتقلشون کنم/
----------------------------------------------------------------------------------------------------------
انشالله این بار با دقت بیشتری گام برمیداریم/یه گام کوچیک اشتباه فاز آدمو جوری تغییر میده که به شدت شکننده میشه ادم نمیدونم شاید مست میشه دیگه نمیتونه جلو وسوسه هارو بگیره/ هرطور شده نباید بذاریم اون قدم اول برداشته بشه و فاز عوض بشه که خیلی خطرناک میشه/
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
و مهمتر از همه اینها
با نفس نمیشه جنگید
با وسوسه نمیشه جنگید
با این لذت نمیشه جنگید
فقط باید فرار کرد
از رو در رو شدن باهاش باید فرار کرد
تنها راه نجات و پاکی فرار کردنه
اگه دستش بهمون برسه ضربات سنگینی بهمون میزنه
کی میتونه تو اینستا بچرخه و کارش به پ و ر ن نکشه
کی میتونه
------------------------------------------------------------------------------------------------------------
دوستان یه سوال دارم. اون تاریخی که اون وسط مینویسیم تاریخ آخرین خود ارضایی هست؟ اینو بیزحمت بهم توضیح بدین
سلام
خداروشکر خیلی حالم خوبه چند روزه
فکرای منفیو خیلی سریع از خودم دور میکنم
خدایا شکرت
کمکم کن بازم پاک بمونم
سامان ۷۹ / ۲۳ اسفند ۹۹ / ۳ روز پاک
امروز صبح که از خواب بیدار شدم و دیشب موقع خواب یه وسوسه ریزی اومد ولی زدم نابودش کردم
(1399 اسفند 26، 13:38)poorang نوشته است: [ -> ]دوستان یه سوال دارم. اون تاریخی که اون وسط مینویسیم تاریخ آخرین خود ارضایی هست؟ اینو بیزحمت بهم توضیح بدین
سلام پورنگ جان خوبی؟
بله تاریخ آخرین روز بد هست.
اینجا رو بخون قوانین و جوایز و مسابقات و همه چیز نوشته شده.
موفق باشی
دریل خوبه. حال روحیشم خوبه.
سلام به سرویها
شبتون بخیر.
(1399 اسفند 26، 0:03)حنیف نوشته است: [ -> ]سلام
حنیف / ۲۲ اسفند / ۴ روز
ماشاءالله به برادر حنیف.
(1399 اسفند 26، 11:05)poorang نوشته است: [ -> ]سلام. صبح آخرین سه شنبه قرنتون بخیر.
poorang / اسفند 18 / 8 روز خوب
پورنگ جان خدا رو شکر بابت روزهای خوبی که داری.
برادر شما
هدفهات رو از ترک خودارضایی نوشتی؟
یه تمرین خوب برای اینکه خودمون رو محک بزنیم که چقدر جدی هستیم. در عین حال یه نیروی محرک برای حرکت به جلو و گرفتن انگیزه بیشتر و حفظ پاکیمون.
چیزی که مهمه اینه که وقتی هدفهامون رو نوشتیم، یه نگاه به نوشتهمون کنیم و ببینیم آیا ارزشش رو داره؟
ما تو این مسیر بارها و بارها وسوسه میشیم. بارها سختی باید بکشیم. بارها از ارضای یه نیاز باید خودداری کنیم.
آیا اهداف من ارزش این سختی کشیدنها رو داره؟
(1399 اسفند 26، 15:18)Saman79 نوشته است: [ -> ]سلام
خداروشکر خیلی حالم خوبه چند روزه
فکرای منفیو خیلی سریع از خودم دور میکنم
خدایا شکرت
کمکم کن بازم پاک بمونم
سامان ۷۹ / ۲۳ اسفند ۹۹ / ۳ روز پاک
امروز صبح که از خواب بیدار شدم و دیشب موقع خواب یه وسوسه ریزی اومد ولی زدم نابودش کردم
سلام به سامان عزیز
خدا رو شکر بابت حال خوبت.
برادر کجا بودی چند وقتی؟ رفتی دانشگاه حسابی حتما سرگرم شدی. راضی هستی؟
وسوسهها رو در لحظه اول باید از بین برد. مثل علف هرز میمونه. اگر به موقع نجنبی مزرعه رو گرفته و محصول رو به باد داده.
(1399 اسفند 26، 21:03)Deril نوشته است: [ -> ]دریل خوبه. حال روحیشم خوبه.
چه خبری از این بهتر؟
مراقب خودت باش دریل جان.