کانون

سلام
فرید / ۳۰ مهر/ ۳ روز

برای خودم داشتم برنامه میریختم که ببینم باید چکارا کنم تا سال بعد. سر از جاهایی دراوردم که فکرشو نمیکردم.

یکم شاید باعث خجالت باشه ولی مشخصه که چند روزه که داستان عشق و عاشقی انگار رفته رو مخم!

یه بار گفتم بیا و همونطور که توی مرکز مشاوره با دیگران صحبت میکنی با خودت صحبت کن!

خیلی سخت بود اولش.

حتی اینکه اینجا مینویسمش بهم فشار میاره.

چون یه دیدگاهی هست که خیلیا فکر میکنن یه رواندرمانگر خودش هیچ مشکلی نداره!

احتمالا فکر میکنن دکترا مریض نمیشن یا مکانیکا ماشینشون خراب نمیشه!  

بعضی همکارا هم لذت میبرن ازین برداشت دیگران!

دوس دارن بقیه فکر کنن اونا هیچ مشکلی ندارن! برای همین هیچ جایی (حتی کانون) دلشون نمیاد صحبتی کنن یا از خودشون ضعف نشون بدن!

چیز بدی نمیخوام بگما!  

فقط اینو بدونیم همه میتونن عاشق بشن.

گفتم برای خودم بنویسم.

روان درمانگر رو با علامت + مشخص کردم و خودمو با علامت -

گفتیم و گفتیم...

تا به جایی رسیدیم که بحث کشید به هورمون اکسی توسین! هورمون عشق!

خیلی از عاشق شدنا فقط به خاطر این هورمونه.

حسی زیبایی که وقتی میبینیش حتی عکسشو چنان میبوسی که رنگ ال سی دی بهم میریزه! (اینجاهاشو هم خودم داشتم هم توی دیگران 

دیدم. مینویسم که این خجالت بریزه! )

ولی بعد از چند روز کم میشه.

این افراد ممکنه به خودشون برچسب "دمدمی" یا در مواقع ناجور "هوس باز"  بزنن!

ولی برای همه میتونه اتفاق بیوفته.

یاد رضا افتادم!

اون میل به ازدواج!

گوش کردن به اهنگای عاشقانه که همساده گفته بود.

همشون اومدن جلو چشام!

برای همینه که همیشه وقتی از کسی خوشم میاد حتی اگه براش بمیرم هم بهش نمیگم! 

6 ماه صبر میکنم. رویا پردازی نمیکنم. حتی ممکنه در این مدت ازدواج کنه که به فکر هر کسی میزنه!

حتی به صورت اتفاقی کسی میفهمه از فلانی خوشم میاد هم اینو بهم میگن: یهو از دستت میره ها!  

تا مطمئن نشدیم نسبت به واقعی بودن حس نمیریم جلو...

الان تازه وارد اون 6 ماه شدم! که بعد تغییرش دادم به 1 سال!

ممکنه اصلا ازدواج کنه.ولی من چیزی از دست نمیدم.

اگه همه چیز خوب پیش رفت و خودمو ثابت کردم 1 سال دیگه اینجا جشن میگیریم

ولی اگه خوب پیش نرفت هم چیزی از دست ندادیم.فقط کلی تلاش کردیم و احتمالا پول تپلی گیرمون اومده!

بقیش رو هم به همین روش با تلاش بیشتر به پیش میبریم.

اشتباهی که وقتی سنم پایین بود انجام میدادم همین تصویر سازی های عاشقانه بود!

منو معتاد به هورمون اکسی توسین کرده بود! 

افرادی هم که بدون دوس پسر یا دوس دخترشون نمیتونن طاقت بیارن هم یکی از مشکلاشون اعتیاد به اکسی توسینه!

حتی ممکنه اونا چنتا دوس پسر یا دوس دختر همزمان داشته باشن! 

افرادی که یه بار شکست عاطفی تجربه کردن به خاطر کم شدن اون هورمون درد شدیدی میکشن و به همین علت 

چنتا چنتا دوس پسر یا دوس دختر پیدا میکنن! انگار زاپاسه دیگه! این بره یکی دیگه هست!

(اینارو خودم ندارما  استغفرالاه)

و اما بریم سراغ یه فرد مجردی که میره دانشگاه و احتمالا این حس رو توی خودش تشدید میکنه! 

دانشگاه به خاطر محیط مختلطش خود به خود باعث این مشکل خوشگل میشه!  

حالا وقتی بخواییم اونو با اهنگای عاشقانه و ازون بدتر تصویر سازیه ذهنی همراه کنیم خیلی شدید میشه!

منو تو زیر بارون پاییزی و اینا....    (خنده دار نیست این مسائل من یه مقدار بانمکش میکنم که هضمش راحت بشه! )

رضا جان این حالت برای خیلیا پیش میادا. خدایی نکرده اشتباه برداشت نکنی که من منظورم فقط شمایی.

حرف اکثر این افراد مثل گذشته ی خودم اینه که : اووووووووه 4-3 سال چطوری صبر کنیم! من تا اون موقع میمیرم!

این حرف رو هم از ته دلشون میگن.

ولی نگران نباشید من ازون زمانم 7 سال گذشته و هنوز نمردم!

این مشکل با رعایت اصولش خیلی کمرنگ میشه و این 7 سال یا حتی 10 سال خیلی سریع تموم میشه و دوتایی شدنتون رو جشن میگیریم

اقا تصور نکن!

باز رفت تو فاز هوای دو نفره!  




تا حالا مطلب به این مهمی رو به شوخی نگفته بودم!

اینا باید اموزش داده بشه ولی به جاش مزخرفاتی مثل حراست دانشگاه شکل گرفته که ادم رو حریص تر میکنه! یا اینکه طرف میاد میگه تقوا پیشه

کنید ولی فقط یه چیزی شنیده و تکرار میکنه! خودش ازدواج کرده اصلا نمیدونه برای تقوا پیشه کردن باید چه اصولی رو پیاده کرد!

یه سریا هم ملت رو به عنوان دستگاه جوجه کشی تصور میکنن و تند تند تشویق به ازدواج میکنن و شخص فکر میکنه اونطرف ازدواج

 نذری میدن!(برای عاشقان نذری!  )

در صورتی که قبل از ازدواج باید تمامی موارد مورد نیازش فراهم باشه تا زندگی با ارامش پیش بره...

ازینجا به بعدش ممکنه مقداری خواننده رو اذیت کنه پس با وجود مهم بودنش ادامه نمیدم.

خلاصه اینکه تلاش کنیم برای زندگی اینده.

 بهترینه خودمون باشیم در هر لحظه. 

مطالعه کنیم در موردش تا هم برای کسی که دوسش داریم رفاه رو  فراهم کنیم هم از نظر اخلاقی و معنوی به کمال برسیم.

غیرت یعنی همین.

تلاش این روزا قطعا یه زمانی نتیجه میده.

 
. . . . . . .

افرا/ 16 شهریور/ 50 روز

سلام به همه هم کانونی های عزیز

Mr Degaresh ا/ 21مهر  99 /13 روز خوب

پشتکار/۱۹مهر/15 روز 

الحمدالله

زندگی آزاد / 14 تیر 99 / 113 روز خوب
دیشب یک حمله سنگین وسوسه داشتم طوری که به خودم میپیچیدم و مثل همیشه فقط از خود خدا کمک خواستم و چند بار تو دلم فریاد زدم خدایا کمکم کن
به نظرم از 100 که رد میشیم وسوسه ها خیلی کمتر میشه ولی هر حمله ای میشه قدرتش خیلی بیشتر هست
ارتش خودتونو تجهیز کنید برای دوران استقامت !
___________________________

دگرش جان ماشالله به روز های سبزت خیلی دوست دارم از حال و هوای این روزات برامون بگی

علی 123 جان از دلایل شکستت برامون بگو تا بتونیم با هم به یک راه حل جدید برسیم

اراده جان ماشالله به هفته سبزت و روز های پاکیت

تقوا جان 50 روز عالی مبارکت باشه خیلی عالی داری پیش میری داداش گلم

فرید جان ماشالله به این ارادت و 3 روز پاکت

رهگذر جان خیلی از متن ها و عکس هایی که قرار میدی لذت میبرم و استفاده میکنم خدا حفظت کنه داداش

پشتکار جان ماشالله به این پشتکارت گل کاشتی داداش بیش از 2 هفته پاکی مبارکت باشه

افرا جان گزارشاتت خیلی کامل و عالی هست همینجور ادامه بده داداش گلم

AliAhoora عزیز ورودت رو به گروه سرو تبریک میگم 
انشالله بتونیم در کنار هم پاک بشیم و پاک بمونیم
یکم از خودت برامون تعریف کن تا بیشتر با هم آشنا بشیم

(1399 آبان 4، 20:35)زندگی آزاد نوشته است: [ -> ]AliAhoora عزیز ورودت رو به گروه سرو تبریک میگم 
انشالله بتونیم در کنار هم پاک بشیم و پاک بمونیم
یکم از خودت برامون تعریف کن تا بیشتر با هم آشنا بشیم

سلام
سپاس گزارم.
از خودم بگم،مدت زمانی که درگیر این قصه پر غصه بودم بر می گرده به ۱۴،۱۵ سالگیم اوایل قصه فقط یه شخصیت داشت اونم خ.ا بعد از ۴،۵ سال شخصیت جدیدی اومد،پ.ن،اوایل تاثیرشون رو زندگیم،شخصیت اجتماعیم و... محدود بود ولی کم کم شدن واقعیت زندگیم و تا به خودم اومدم بازیگر های قصه بازیگر زندگیم شدن و کاخ آرزوها و رویاهام شد کوخ شکست هام،تو این مدت یک لحظه از تلاش واسه پایان دادن به این قصه دست بر نداشتم ولی چه کنم هر چقدر که قصه بیش تر شد توانایی من کمتر شد.

اگه چیزی از قلم افتاده و نگفتم بفرمایید تا خدمتتون عرض کنم.

پ.ن:نام کاربری قبلی:chakavak

اهورا جان خیلی خوش اومدی.

چند بار تعداد پستات رو نگاه کردم 18 تا کلا توی یک سال؟ 

بیشتر گروهی پیش رفتن رو دوس داری یا انفرادی؟

هفته ی اینده رو چطور میبینی برای خودت (پاکی ، حس خوب و....)


. . . . . . . 

امروز فکر میکردم که آیا افراد بیخیال و خوش گذرون در زندگی بیشتر لذت میبرن یا افرادی که کار و تلاش مبنای زندگیشونه!؟

در نگاه اول گفتم خب ممکنه اونایی که خیلی بیخیالن تا اخر زندگی همینطوری بدون رنج پیش برن و درد کمتری بکشن.

ولی روش دقیقتر شدم!

یه آدم ناموفق و بیخیال رو در مقابل یه ادم سخت کوش موفق قرار دادم. نتیجه خیلی عجیب شد!

زجری که اون تنبله میکشید به مراتب بیشتر از اونی شد که فرد موفق میکشید!

مثل درس خوندن قبل از امتحان. 

یه نفر خیلی زود شروع میکنه و درسش رو 5-6 ساعته تموم میکنه و در اون 5-6 ساعت فکر میکنه که خب اینو میخونیم هم یه چیزی یاد میگیریم 

هم امتحان رد میشه بعد از این 5-6 ساعت هم کلی وقت داریم میشه خوش گذروند!

ولی فرد ناموفق هر لحظه میگه فردا میخونم!

امروزش خراب میشه چون استرس و بار امتحان عذابش میده. به احتمال زیاد اخرش هم درسشو نمیخونه به امید تقلب میره امتحان میده!

دومی نه از تفریحش لذت برد نه چیزی یاد گرفت احتمالا سر جلسه هم بهش تقلب چپه میرسونن و امتحانم باید دوباره بده!

کی باخت؟!!!

در ظاهر خیلی مسئله ی ساده اییه!

ولی خیلی جاها رعایتش نمیکنیم.

علت اینکار هم مال زمان 3تا 6 سالگیه ولی کاری باهاش ندارم چون باعث بحث های روانشناسی میشه .

امروز رنج کار رو تحمل میکنم. فردا لذت رو میبرم . الان به خاطر لذت فردا درد کمتری حس میکنم و فردا به خاطر کار خوب امروز لذت دوبرابر از تفریحم 

میبرم.

برای همین بود که همیشه میگفتم قراره بزارم کنار چون اگه بشکنم باید برگردم به ده روز پیش دوباره ازونجا بیام جلو!

یه جور تفکر خیلی سادست. ولی توش موندیم!

اونم به خاطر اموزشای اشتباه گذشتست.



افرا/ 16 شهریور/ 51 روز

سپاس گزارم افرا جان.

پست هام رو پاک کردم،یه مدت تنش تو کانون بالا بود منم پاک کردم که برم ولی در نهایت یه مدت دور شدم و دوباره برگشتم.

هفته آینده رو من عالی میبینم تا خدا چی بخواد.

فردی و گروهی برام فرقی نداره.

راستی من چکاوکم،با اهورا ست کردم یه مدت سر به سر بچه ها میزاشتیم.

سلام
فرید / ۳۰ مهر / ۵ روز

من چند هفته ای هست پاکم ولی دقیق نمیدونم چند روز میشه،چه کنم؟