کانون

(1400 آبان 27، 17:17)ارشک نوشته است: [ -> ]سلام امیدوارم خوب و رو جلو باشید 
ارشک/ ۲۶ ابان / ۱ روز خوب

یه سوال از اونجایی انرژی جنسی زیادی داریم خب نمیشه سرکوب کرد چون یه جایی خوندم میگه سرکوب کردن هم به اندازه خ.ا ضرر داره برا همین یه تاپیکی چیزی معرفی کنید لطفا که توضیح داده باشه چجور اون انرژی رو تخلیه یا کنترل کنیم خیلی ممنون

ارشک جان عدم تخلیه انرژی جنسی هیچ ضرری نداره. اتفاقا کلی هم اکتیوتر و پرانرژی‌تر میشی. 
در عین حال، همون‌طور که دوستان گفتن با استفاده از فعالیت‌های مختلف جسمی می‌تونی انرژیت رو مدیریت کنی.

(1400 آبان 27، 18:40)آبـی نوشته است: [ -> ]سلام  
آبی / 27 آبان / شروع روزهای خوب

آبی جان مشکل رو پیدا کن و به پروازت ادامه بده. 

(1400 آبان 27، 23:48)AlwaysHope نوشته است: [ -> ]پوریا / 27 آبان 1400/ 0 روز خوب

یه شروع دیگه
با قدرت

ماشاءالله به پوریامون که همیشه با قدرت پا میشه و با قدرت راهش رو پیدا می‌کنه. 

(1400 آبان 28، 21:07)مهدوی نوشته است: [ -> ]مشکل من اینه که توی اقدام کردن خیلی کند عمل میکنم. الآن یه هفته گذشته و من هنوز کارایی که میخوام رو شروع نکردم

.
.
احتمالاً بعد از کتاب فعلی یه کتاب درباره اینکه چطوری حس و حال خوبی داشته باشیم بخونم. من سه تا گزینه دارم (کتاب خودت را به فنا نده، کتاب معجزه شکر گزاری و کتاب راهبی که فراری اش را فروخت) ولی نمیدونم کدومو اول شروع کنم
اگه کسی از رفقا اینا رو خونده یه یاری برسونه و راهنمایی کنه جای دوری نمیره

داداش جان از یکی‌شون شروع کن. قدم اولیه رو که برداری بقیه هم راحت‌تر میشه انجام‌شون داد. 

منم مثل من می‌توانم راهبی که فراری‌اش رو فروخت رو خوندم. خیلی برام لذت‌بخش بود خوندنش و منتظر روزی‌ام که دوباره بخونمش. 
و
پاکی فوق‌العاده‌ات رو هم تبریک میگم. 

(1400 آبان 28، 21:41)فرید نوشته است: [ -> ]سلام
فرید از اول فروردین ۲۴۴ روز

فرید تو بی‌نظیری. 

(1400 آبان 28، 21:53)thunder نوشته است: [ -> ]رفیق فکر های منفی کنترل نکردن نگاه و ذهن 
نا امیدی عقب انداختن نماز نداشتن برنامه 

تاندر جان از چیزهای ساده‌تر شروع کن، بقیه هم درست میشن کم‌کم.
مثلا فکرهای منفی سخته کنترل کردنش. شاید در روز هم هزار بار بیاد سراغت. ناامید نبودن هم همین‌طور. خیلی چیزی نیست که تحت کنترلت باشه.
 اما تنظیم کردن زنگ گوشی برای نمازها یه بار کافیه انجامش بدی و هر روز به موقع مطلعت می‌کنه و قابل انجامه. چند روز هم که پیش بری کاملا روتین میشه برات. 

هر شب برنامه روز بعدت رو بنویس. هر روز صبح هم مرورش کن قبل از شروع فعالیت‌های روزانه‌ات. این هم قابل انجامه.

(1400 آبان 29، 8:48)سفیر بهشت نوشته است: [ -> ]از امروز تموم سعیمو میکنم که به فکرای شیطانی اهمیت ندم
فیلم گوش میدم آهنگ و کارای دیگه

زدی تو خال. کارهای دیگه انجام بده تا فکرهای شیطانی هم برن پی کارشون.
مبارزه کردن با افکار کار سختیه اما وقتی مشغول انجام کاری بشیم، خودبه‌خود میرن پی کارشون.
اون کار دیگه هر چی بیشتر جذب‌مون کنه، افکار بد راحت‌تر از ما جدا میشن. 

(1400 آبان 29، 18:11)Man Mitavanam نوشته است: [ -> ]سلام دوستان
عصرتون بخیر
امیدوارم که اول هفته خیلی خوبی رو سپری کرده باشین 

هادی/11 روز خوب

من می‌توانم جان ممنون که با خودت برامون انرژی مثبت میاری. 

(1400 آبان 29، 19:25)يا ماه بني هاشم نوشته است: [ -> ]سلام    

یا ماه بنی هاشم  / 13 آبان /  16 روز خوب  

نمی‌دونی چقدر خوشحالم که اعلام وضعیت‌های مثبتت رو می‌بینم. 
داداش عزیز خیلی هوشیار باشی ها. این روزا باید دقتت مضاعف باشه. 
موفق باشی. 


پ.ن:‌ دوست دارم برای همه یه طومار بنویسم. اما ماشاءالله تعداد اعضای گروه بالاست دیگه نمیشه برای همه نوشت. 

(1400 آبان 22، 19:23)مهدوی نوشته است: [ -> ]یه سؤال
داداش به نظرت حس آرامش چیه؟!!!
اینکه آدم حس خوشبختی، رضایت و آرامش بهش دست بده چطوریه؟!
تا به حال حسش کردی؟

اون حس آرامش در نظر من: تو لحظه حال زندگی می‌کنی و ازش لذت می‌بری. از هر چی که هست. نه تو گذشته‌ای و نه تو آینده.
اون حس خوشبختی و رضایت هم در نظر من: مسیری از زندگیت رو پیش میری که دوست داری؛ با اندکی دستاورد حین طی کردن مسیر.

همه‌شون این روزا از من به قدری دورن که نمی‌تونم بهشون فکر کنم. 
خدا بهم کمک کنه تا بتونم این شرایط رو تغییر بدم. 

سلام 
ارشک/۲۶ / ۳ روز خوب

سلام اقای مهدی تو پروفایل یه پیامک فرستاد ولی بلد نیستم چجور باید جواب بدم یکی روشنگری بده سپاس

نقل قول: داداش این چیز عجیبی نیست. ده‌ها نفر دیگه هم شبیه به تو بودن و هستن.

خودم هم همین‌جور بودم. بدنم میشد عین فریزر.   دست و پام می‌لرزید. 

جالبه فکر میکردم خودمم فقط  

نقل قول: حالا آیا باید برم دکتر بگم من وقتی وسوسه میشم دزدی کنم، دست و پام یخ می‌کنه. بهم دارو بده؟

معلومه که نه.

نه حالا بلند نشدم برم به دکتره بگم وسوسه میشم اینطوری میشم  گفته بودم این علائم را دارم سردرد و اینکه کف پام یخ میزنه ولی خوب من به واسه بیماری که دارم دکترم هر ۶ ماه چک آپ کلی برام مینویسه حالا ویتامین ها که یکیش هست ام آر آی و نمیدونم تست قلب و هزار تا ازمایش دیگه خلاصه آزمایشگاه آشنا دارم کارت گیر کرد بگو  

نقل قول: پیشگیری از شرایط وسوسه: وسوسه از آسمون نمیاد. من تو شرایطی قرار می‌گیرم که وسوسه میشم. ازش پرهیز کنم. مثلا من هر روز سریال می‌بینم و هر روز وسوسه میشم. خب نباید ببینم.

مدیریت درست وسوسه: می‌تونم تو اتاق خودم رو حبس کنم و یخ کردن بدنم رو شاهد باشم. یا این‌که سریع برم پیش خانواده یا به دوستم زنگ بزنم یا بیام کانون یا اصلا مشغول یه کار مورد علاقه‌ام شم که احساسات متفاوتی رو تجربه کنم و بدنم هم عکس‌العمل متفاوتی رو نسبت به احساسات جدید بروز بده.

اره خوب درسته ولی میدونی من کلا سیستمم فرق میکنه تا ندونم چرا اصلا وسوسه به  وجود میاد چه ساختاری داره اصلا دنبال درمانش نمیرم اون توضیحات که دادم توی اون پست که شما ریپلای کردی درواقع توضیحی بود تا بتونم در مورد چرخه تبدیل احساسات من جمله شهوت به اضطراب بود را شروع کنم  مگه نه داداش اونقدرا صفر کیلومتر نیستم توی امور پزشکی

(1400 آبان 29، 19:28)سفیر بهشت نوشته است: [ -> ]سفیر بهشت / در حال تلاش
امروز روز فوق العاده ای بود
به آینده خوش بینم!

به همون فوق العاده ای به سر رسید
کم نمیارم

سلااااااااااااااااااااام سلااااااااااااااااااااام سلااااااااااااااااااااام
حالتون چطوره؟
روزتون چطور بود؟
زودتر بیایید برامون بنویسید امروز چه کردید



فرید جان
سلااااااااااااااااااااام به فرید عزیزمون
چقدر دلمون برات تنگ شده بود داداش
تا برات غیبت نزدم زودتر گزارش بده کجا بودی؟! 
ممنون برادر جان، منم چقدر خوشحالم میبینم مثل آفتاب داری تو آسمان پاکی میدرخشی
244 روز خوب مبارکککککککککک
داداش از حال خودت برامون بنویس؛ چه حسی داری بعد از این مدت پاکی؟
اشکال نداره داداش، همینکه عکس العمل نشون دادی کلی ارزش داره



تندر جان
سلام داداش سامان عزیز
چه خوب که نوشتی برامون
سامان جان الآن موانعی که نوشتی رو تشخیص دادی؛ خدا رو شکر تاپیک های این مواردی که ذکر کردی رو داریم و میتونی اونجا فعالیت کنی
کنترل نگاه و ذهن
قرار عاشقی
انجمن برنامه‌ریزی
سلمان جان هر چه سریع تر بیا خودتو به این انجمن ها و تاپیک ها برسون، اونجا به شکل حساب شده ای کنترل این موارد رو خواهی داشت
میگی افکارت منفی هست؟
بسیار خب، فکر میکنی منشأش چیه؟
من فکر میکنم منشأ اون هر چی که باشه باید به شکل آروم و با چیزای کوچیک شروع کنیم برای برطرف کردنشون 
لینک انجمن برنامه ریزی رو واردش بشی، یکی از تاپیک ها رو میبینی که اسمش امروز چه کار مفیدی انجام دادی؟ هست. برای شروع هر روز شب که میشه بیا توی این تاپیک یا اگه سختت هست، همینجا توی گروه برامون بنویس امروز چه کارهای خوبی انجام دادی؟
این مسئله باعث میشه اون کارایی که انجام دادی اما خاطره شون به گوشه و کنار حافظه رفتن و جلو چشم نیستن بیان جلو چشت و همشون رو ببینی و انگیزه بگیری
ببین گاهی پیش میاد حتی یکه میخوری که عه من امروز این کار رو کردم پس چطور یادم نموند و حسش پرید؟
یه هو میبینی کوهی از انگیزه شدی
این کار یه حسن دیگه هم داره و اون اینه که اگه واقعاً هیچ کار خوبی نداشتی در طول روز، تصمیم میگیری که فرداش رو یه کاری انجام بدی و اینجاست که تغییرات کوچیک اما با تأثیر بزرگ شروع میشن
ببینم چه میکنی



علیرضا جان
داداش چی شده؟ چرا اینجوری ناراحتی؟
اگه کسی اذیتت کرده بگو تا برم بندازمش تو استخر اسید
اسم بده، جنازه تحویل بگیر 
آره داداش، وقتشه خودت لبخندو روی صورتت ترسیم کنی
کارای خوب انجام بده، کارایی که حالتو خوب میکنن، کارایی که اثر مثبتشون تا روزها همراهت خواهد بود
میدونم که تواناییش رو داری
ماشاءالله به روز فوق‌العاده ات، عالی هستی

مجید جان
سلام سلام سلام 
با دو دهه پاکی چه درخشان شدی مجید جان 
ماشالا ماشالا بش بگو، ماشالا 
اشکال نداره داداش گل، آرامش اولویت اوله 
متأسفم برادر، ان شاءالله روحشون قرین رحمت الهی باشه 
برو بریم که اهداف رو یکی یکی از آن خودمون کنیم 



من میتوانم جان
11 روز خوب مبارکککککککککک 
ممنون بابت راهنمایی کار با برنامه جدید؛ آره میدونم با Iron will فرق داره، در مقام مقایسه دوتا پیشنهاد خوبت گفتم 
و همچنین ممنون بابت راهنمایی انتخاب کتاب 
من دنبال کتابی میگردم که منو همینجا و در همین زمان نگه داره!
کتابی که باعث نشه حتی اگه زمان حالم خوب باشه، فقط درگیر گذشته و آینده باشم. کتابی که کمک کنه به جای فکر کردن به نداشته ها، یه قدم برگردم عقب و به داشته های خودم توجه کنم؛ اینجوری نشه که اگه یه چیزی رو بعد از کلی ذوق و شوق برای به دست آوردن، وقتی بهش رسیدم در جا ذهن و فکر و توجهم به هدف بعدی که باید بهش برسم معطوف بشه؛ باید قدری مکث کنم و از دست‌آوردم لذت ببرم. هنوزم یادمه که چند سال پیش وقتی نتیجه کنکور اومده بود و قبول شده بودم چقدر خوشحال شدم اما شبش از اضطراب نتونستم بخوابم. چرا؟ چون تا صبح نگران کنکور ارشد بودم! 
حالا این کجا و آن کجا 
فکر نمیکنم یه دونه کتاب کفاف اینهمه معضل کنه، باید یه کتابخونه بخونم! 
ممنون داداش من میتوانم جان 
حتماً این کتاب رو میخونم 



یا ماه بنی هاشم جان
چه میکنی، چه میکنی، چه میکنییییی 
ماشاءالله به این استقامتتتتتتتتت 



آرمین جان
سلااااااااااااااااااااام به داداش خوبم 
ممنونم داداش، خودت فوق‌العاده ای 
چه خوبه این تبریکات، این بار هم که مدیر کل اومدن تبریک گفتن، یوهووووووو 
داداش جان زدی تو خال؛ من این مشکل رو دارم 
امروز داشتم با دوستم صحبت می‌کردم، میگفت مهدوی تو یه جوری زندگی میکنی که جسمت در زمان حال داره زندگی میکنه اما ذهنت توی زمان های دیگه ست. واقعاً هم همینطوره. من حتی موقع غذا چنان غرق فکرم که که یادم نیست دارم چی میخورم 
بعضی وقتا این وضعیت شدت میگیره و روی وضعیت جسمیم هم اثر میذاره و حالا بد شدن اوضاع به شکل تصاعدی میره بالا 
امیدوارم هر دومون راه خروج رو پیدا کنیم از این مخمصه و بتونیم نجات پیدا کنیم 



ارشک جان
سه گانه پاکیت مبارکککککککک 

داداش گل، کافیه روی نام کاربری من کلیک کنی تا وارد پروفایلم بشی و پیام بذاری 

(1400 آبان 29، 20:39)ارشک نوشته است: [ -> ]سلام اقای مهدی تو پروفایل یه پیامک فرستاد ولی بلد نیستم چجور باید جواب بدم یکی روشنگری بده سپاس

ارشک جان

روی پروفایل داداش مهدوی کلیک کن. صفحه‌اش که باز شد، تو بخش ارسال یادداشت براش پیام بذار. 

(1400 آبان 29، 21:31)New fighter نوشته است: [ -> ]جالبه فکر میکردم خودمم فقط  

خیالت راحت. کاملا شایعه.
تازه من درجه‌ام از تو بالاتر بوده. 

(1400 آبان 29، 21:31)New fighter نوشته است: [ -> ]اره خوب درسته ولی میدونی من کلا سیستمم فرق میکنه تا ندونم چرا اصلا وسوسه به  وجود میاد چه ساختاری داره اصلا دنبال درمانش نمیرم اون توضیحات که دادم توی اون پست که شما ریپلای کردی درواقع توضیحی بود تا بتونم در مورد چرخه تبدیل احساسات من جمله شهوت به اضطراب بود را شروع کنم  مگه نه داداش اونقدرا صفر کیلومتر نیستم توی امور پزشکی

شما که استاد مایی داداش جان.
توضیحاتت هم خیلی عالی بود.

من چون دیدم پارسال هم این موضوع رو مطرح کردی و الان هم نوشتی پیگیر درمانش بشم، گفتم زودتر بهت بگم که دنبال درمان خاص و ویژه‌ای نری.   با ده‌ها نفر از اعضای کانون که صحبت کردم شرایطی مشابه خودم و خودت رو داشتن. چیز خاصی نیست. 

از طرفی این‌قدر گاهی دکترها الکی دارو می‌نویسن باز نگران شدم اون ویتامین ب و زینک و ... همین‌‌جوری بخوری.

یه دکتر اداره‌مون داریم هر وقت می‌بینتم، سریع برام 4 تا آمپول نوروبیون می‌نویسه. اصلا مهلت نمیده. میگه خوبه بزن. پارسال 12 تا آمپول رو ریختم دور. دیگه امسال هم نرفتم پیشش.  

آب روغن قاطی کرده بودم
چاکرتیم 

امروز روز خیلی عالی بود
اینقدر عالی که همچنان دلم میخواد ادامه داشته باشه و تموم نشه
امروز با سه تا اهمال کاری جنگیدم و با افتخار شکستشون دادم
صبح رفتم کتابخونه و بالأخره درس رو شروع کردم. تقریباً سه ساعت مطالعه کردم و فضای کتابخونه خیلی آروم و البته خاطره انگیز بود
یاد جوونیا و ایام کنکور افتادم
موقع ظهر بلافاصله رفتم سر کار و تا عصر اونجا بودم، بعدش اومدم خونه قدری استراحت کردم و ناهار خوردم و آخرین قسمت یه سریال رو دیدم و اول شب که شد رفتم باشگاه که ببینم چی به چیه و اوضاع چطوره؟
این شد که دو روز دیگه میرم ورزش
امیدوارم این یکی دیگه بگیره و بتونم ادامه اش بدم
تا حالا که ورزش مورد علاقه ام رو پیدا نکردم
البته اینم بگم برنامه ام یه روز در میونه؛ قابل توجه برخی دوستان
ولله اوضاع جوری شده وقتی میام کانون همش چپ و راست رو نگاه میکنم سرپرست تاپیک ورزشی منو نبینه
ولی اخبار حاکی از اینه که پیام لینک دارشون تو پروفایل منتظرمه

نقل قول: سلام
منتظرما.

عرفان جان مزاح کردم، به دل نگیری ها
امروز ورزش نکردم اما فردا از حرکات کششی شروع میکنم که اول صبحی انرژی داشته باشم



الآن هم از نظر جسمی به شدت خسته اما از نظر روحی به شدت خوشحالم


نقاط منفی امروز:
۱. مراقب تغذیه ام نبودم و فقط دو وعده خوردم که نزدیک به هم بودن و این اذیت کننده ست.
۲. امروز کتاب نخوندم؛ اگه بشه قبل خواب یه چند دقیقه مطالعه کنم.



نقاط مثبت امروز:
۱. نمازام اول وقت بودن.
۲. کنترل نگاه و ذهن کامل داشتم.
۳. با اهمال کاری مقابله کردم.
۴. درس خوندم.
۵. به باشگاه سر زدم.
۶. روزم عالی بود



مهدوی/ 26 اردیبهشت/ 188 روز خوب  

(1400 آبان 29، 21:51)آرمین نوشته است: [ -> ]

(1400 آبان 29، 21:31)New fighter نوشته است: [ -> ]جالبه فکر میکردم خودمم فقط 

خیالت راحت. کاملا شایعه.
تازه من درجه‌ام از تو بالاتر بوده.  

(1400 آبان 29، 21:31)New fighter نوشته است: [ -> ]اره خوب درسته ولی میدونی من کلا سیستمم فرق میکنه تا ندونم چرا اصلا وسوسه به  وجود میاد چه ساختاری داره اصلا دنبال درمانش نمیرم اون توضیحات که دادم توی اون پست که شما ریپلای کردی درواقع توضیحی بود تا بتونم در مورد چرخه تبدیل احساسات من جمله شهوت به اضطراب بود را شروع کنم  مگه نه داداش اونقدرا صفر کیلومتر نیستم توی امور پزشکی

شما که استاد مایی داداش جان.
توضیحاتت هم خیلی عالی بود.

من چون دیدم پارسال هم این موضوع رو مطرح کردی و الان هم نوشتی پیگیر درمانش بشم، گفتم زودتر بهت بگم که دنبال درمان خاص و ویژه‌ای نری.   با ده‌ها نفر از اعضای کانون که صحبت کردم شرایطی مشابه خودم و خودت رو داشتن. چیز خاصی نیست.  

از طرفی این‌قدر گاهی دکترها الکی دارو می‌نویسن باز نگران شدم اون ویتامین ب و زینک و ... همین‌‌جوری بخوری.

یه دکتر اداره‌مون داریم هر وقت می‌بینتم، سریع برام 4 تا آمپول نوروبیون می‌نویسه. اصلا مهلت نمیده. میگه خوبه بزن. پارسال 12 تا آمپول رو ریختم دور. دیگه امسال هم نرفتم پیشش.  

درس پس میدم ارمین جان
نه منظورم از پیگیری روند درمان با استفاده از همین روان درمانی پویشی کوتاه مدت هست فکر میکنم اگه بتونم اون چرخه اضطراب ناهشیار را به درستی درک کنم و بتونم یه کاری کنم این چرخه بشکنه عملا دیگه وسوسه ای در کار نباشه موضوع پایان نامم در مورد کتابی هست که گفتم امروز باز دوباره به مطالب جالب تری بر خوردم امیدمو خیلی بیشتر کرد 
در رابطه با دکتر اداره هم باید بگم

(1400 آبان 29، 22:11)مهدوی نوشته است: [ -> ]امروز روز خیلی عالی بود
اینقدر عالی که همچنان دلم میخواد ادامه داشته باشه و تموم نشه
امروز با سه تا اهمال کاری جنگیدم و با افتخار شکستشون دادم
صبح رفتم کتابخونه و بالأخره درس رو شروع کردم. تقریباً سه ساعت مطالعه کردم و فضای کتابخونه خیلی آروم و البته خاطره انگیز بود
یاد جوونیا و ایام کنکور افتادم
موقع ظهر بلافاصله رفتم سر کار و تا عصر اونجا بودم، بعدش اومدم خونه قدری استراحت کردم و ناهار خوردم و آخرین قسمت یه سریال رو دیدم و اول شب که شد رفتم باشگاه که ببینم چی به چیه و اوضاع چطوره؟
این شد که دو روز دیگه میرم ورزش
امیدوارم این یکی دیگه بگیره و بتونم ادامه اش بدم
تا حالا که ورزش مورد علاقه ام رو پیدا نکردم
البته اینم بگم برنامه ام یه روز در میونه؛ قابل توجه برخی دوستان
ولله اوضاع جوری شده وقتی میام کانون همش چپ و راست رو نگاه میکنم سرپرست تاپیک ورزشی منو نبینه
ولی اخبار حاکی از اینه که پیام لینک دارشون تو پروفایل منتظرمه




الآن هم از نظر جسمی به شدت خسته اما از نظر روحی به شدت خوشحالم


نقاط منفی امروز:
۱. مراقب تغذیه ام نبودم و فقط دو وعده خوردم که نزدیک به هم بودن و این اذیت کننده ست.
۲. امروز کتاب نخوندم؛ اگه بشه قبل خواب یه چند دقیقه مطالعه کنم.



نقاط مثبت امروز:
۱. نمازام اول وقت بودن.
۲. کنترل نگاه و ذهن کامل داشتم.
۳. با اهمال کاری مقابله کردم.
۴. درس خوندم.
۵. به باشگاه سر زدم.
۶. روزم عالی بود



مهدوی/ 26 اردیبهشت/ 188 روز خوب  

بزنین دست قشنگه رو به افتخار اسطوره مهدوی
باعث افتخاری

منم امروز سرکار روز فوق العاده ای داشتم
علی الخصوص که یه دونه مشتری هم بهم مراجعه کرد
ولی خب نقاط منفی ای هم داشت
مثلا کرکره توسط من مشکل پیدا کرد
و موقع درست کردنش دستم برید
ولی چیزی نیست یه خراش کوچیکه

سلام بر عزیزان خودم 

خوبید ؟

خوش اومدم یا نه ؟ 

سلاااااااااام
آقا رفیق خودم اومده یه جشنی نباید بگیریم؟
عامو واویلا...
دیگه بدون سوسول بازی و اینا خوش اومدی رفیق(حوصله ندارم )

---

شروع یه روز فوق العاده دیگه به امید تنها معبود هستی
سفیر بهشت / همونی که میدونین (منظورم ولدمورت نیستا )
just do it, let's go