کانون

سلام به سروی‌های عزیز
امیدوارم همگی روبه‌راه باشید.  

(1399 دي 9، 22:14)زندگی آزاد نوشته است: [ -> ]زندگی آزاد / 4 دی 99 / 6 روز خوب 
 
احساس میکنم شیطان خیلی از دست من کفری شده 

آخه همیشه وقتی تصمیم به پاکی میگیرم اوایلش همش تو خواب منو اذیت میکنه 

سری قبل چون دفعه اول بود و خیلی ریشه ای داشتم مقابله میکردم شبا تا دو ماه خواب های وحشتناک میدیدم 

بیشتر وقتا چشممو باز میکردم میدیدم وسط پذیرایی نشستم رو مبل 

درست حدس زدید تو خواب راه میرفتم 

الان هم چند شبه داستان همینه 

حالا مشکل از کجاست نمیدونم ولی به نظر خودم کار شیطونست که میخواد منو دوباره برگردونه به گناه   ولی کور خونده 

#تاعیدپاک 

به به. تا عید پاک. چه هشتگ خوشگلی. 
روزهای اول یکم دردسر داریم و از چه نظر فکری و چه جسمی تحت فشار قرار می‌گیریم. خواب هم قدری به هم ریخته میشه. حالا واسه تو یکم سخت‌تره چون تو خواب پیاده‌روی هم داری. 
اما خبر خوب اینه که این روزا می‌گذره و روزهای عالی جایگزینش میشه. 
فکر کن به این که سه ماه پیش رو پاک باشی و با پاکی سال رو تحویل کنی. چی میشه. 

(1399 دي 10، 16:27)Alireza98 نوشته است: [ -> ]Alireza98  / 5dimah  /5  
 حال روحیم رو متعادل نگه دارم(یا زود به تعادل برگردونم)  خیلی موثره ؛  خیلی ناراحت ناامید  عصبانی بودن یا خیلی بی تفاوت بیخیال یا شاد بودن ، اینا هم مشکل آفرین هستن .

اصول پاکی علیرضا. 
علیرضا جان روش به تعادل رسیدنت رو هم برامون بگو. مثلا الان عصبانی شدی. دست تو که نیست که. تا یه اندازه‌ایش البته دستته.   اما خب اگه پیش اومد چی کار می‌کنی؟ اگه ناراحت شدی چی؟ رو این‌ها باید کار کرد و راهکار درست و درمون درآورد.
بعد هم هر شب از خودمون آمار بگیریم که آیا به راهکارها عمل می‌کنیم یا خیر. اگر خیر علت چیه؟  

۵ روز پاکیت مبارک. علیرضا اگه ۱۰ روزه بشی به گروه شیرینی میدی؟ 

(1399 دي 10، 20:40)shine نوشته است: [ -> ]سلام

امروز خوب بود هر چقدر بیشتر رو کارهام متمرکز میشم هم حالم بهتره و هم درگیری ذهنیم با مسائل جنسی کمتره ولی قبلا هم این روش رو دنبال کردم ولی بعد مدتی افت میکنه،یعنی تمرکز کم میشه ذهن بیشتر به مسائل جنسی متمایل میشه چرا؟
دکتر افرا،دوستان لطفا کمک کنید.
سپاس

این برادر شاین ما چقدر منظم و مرتب شده. ای ول. هر روز سر می‌زنه و از خودش هم تازه می‌نویسه. 

این نکته رو هم من به صحبت‌‌های دکتر افرا اضافه کنم که هر کس حالات روحی روانی خودش رو بهتر می‌دونه.
مثلا من روی درسم متمرکز بشم روزی 10 ساعت درس بخونم خیلی خوبه. اما وقتی یک هفته همین جوری مثل بولدوزر ادامه بدم به خستگی روحی و روانی می‌رسم و بعد ذهنم به دنبال یه چیزی می‌گرده که تنوع ایجاد کنه و از اون حالت بیرون بیاد. به بیراهه میره.
باید چی کار کنم؟ باید تفریح کنم. به اندازه‌ای که کشش دارم درس بخونم. فعالیت‌های غیر از درس هم تو طول روز بگنجونم که حالم رو خوب کنه و تنوع بده به فعالیت‌های روزمره‌ام.

حالا این خستگی بود.
تو باید واسه خودت رو پیدا کنی که دچار چه وضعیت روحی روانی میشی. همون رو درست کنی. 
راستی گفته بودی فیلم‌های آلوده رو ترک کردی. ماشالله. قدم اول رو درست برداشتی و مطمئنا روزهای بهتری در راهه. 

(1399 دي 10، 21:23)هومان نوشته است: [ -> ]هومان هستم با 7 روز پاکی

هومان ما یک هفته شد. جانمی جان. 

(1399 دي 10، 21:56)amoor نوشته است: [ -> ]امور/3دی/یک هفته خوب.
امروز کار های عقب افتاده ای را انجام دادم. که برای خودم خیلی معنا داره. اما روز خوبی نبود چون به شدت چشم چرانی کردم. کار به جایی رسید کهاطمینان داشتم 100%امروز دیگه تهشه. و کاملا خودمو قانع کردم که حق دارم  به طور کنترل شده خ. ا کنم. اما این کارو نکردم. حتی تا این لحظه نزدیکش هم نشدم. یادم افتاد که نوعی دیوانگی در وجود من هست. که چیزی به نام خ. ا کنترل شده نمیشناسه.. قضیشه مفصله که حوصله توضیحشو ندارم. احتمالا خودتون میفهمید چی میگم

امور ما هم یک هفته شد بگو ماشالله. 

امور جان تا زمانی که چشم و ذهن رو کنترل نکنیم و این‌ها رو ابزاری برای لذت بردن و شهوت‌رانی کنیم، مدام لپ پرتگاهیم. هر لحظه ممکنه بی‌خیال مسیر پیش رو بشیم و خودمون رو غرق آلودگی‌ها کنیم. 

این‌جا جایی هست که باید با خودمون کنار بیایم که آیا پاکی رو می‌خوایم یا نه؟ اگر می‌خوایم، چرا ملزوماتش رو رعایت نمی‌کنیم و چرا به اندازه‌ی کافی جدیت به خرج نمیدیم؟

از طرفی به این فکر کنیم به جای این لذت آلوده، چه لذت دیگه‌ای می‌تونیم جایگزین کنیم؟ یه خوراکی خوشمزه؟‌ یه فیلم خوب؟ یا کتاب خوب؟ یا هر چی دیگه. 

کاملا درست میگی. چیزی به نام خ.ا کنترل‌شده وجود نداره. کافیه واردش بشیم معلوم نیست کی و چطور بتونیم ازش خارج بشیم.
احسنت به تو که غافل نشدی و با قدرت جلوی این وسوسه‌ها ایستادی. 

(1399 دي 11، 9:11)افرا نوشته است: [ -> ]آرمین یادشه قبلا بهش میگفتم همش در حال خوردنم! (تغییرات هورمونی) قشنگ قورت میدادم هرچی تو یخچال بودو!

-----------------------------

سعی میکنم رسمی و شیک ننویسم که قابل خوندن باشه چون ماها تنبلیم حال نداریم پست بالای 5 خط رو بخونیم  وسطش شیطونی میکنم.

صبحامو به دست اوردم ولی عصرارو اونطرفم.

اینطوری بهتره. 

چون صبح میتونم بنویسم ولی شب بعد از کار یه بی حالیه عجیبی دارم که نمیشه تایپ کرد!

متوجه شدم که توی سه ماه گذشته مهرطلبیم خیلی خیلی کمرنگ شده.اولش کم بودا ولی الان تقریبا نیست.

وقتی دارم با یکی توی نت صحبت میکنم و میبینم دیر جواب میده منم گوشیرو شوت میکنم کنار و کلا جواب نمیدم!

وقتی اون برای زمان من ارزش قائل نیست من چرا وقتمو براش هدر بدم! اون خودش نیاز داره پس باید پیگیر باشه!

--------------------


افرا/16 شهریور/116 روز...

افرا من که علاقه زیادی به خوردن در همه حالات دارم. خصوصا در زمان‌های درد و خشم. با یه بسته تخمه یا چند دونه بادام هندی سعی می‌کنم خودم رو آروم کنم. 
 
-----------

راست میگی.
وقت گذاشتن برای آدم‌ها و ارزش گذاشتن هم اندازه داره.
ما یه وقتا اون قدری از خودمون می‌گذریم و خودمون رو تحت فشار قرار میدیم که حال خودمون بد میشه. بعد طرف عین خیالش نیست.

----------

چیزی به چهار ماه پاکیت نمونده.
نظرت چیه گروه رو شام بدی؟ 

(1399 دي 11، 11:28)RezaRahjoo نوشته است: [ -> ]سلام به دوستانی از جنس محبت
رضا رهجو / ۱۱ دی / شروع روزهای خوب 

به نظر خودم دلیل این که این اتفاق افتاد این بود که دیشب به خاطر یک مشغله کاری و دو بحثی که داشتم سه نمازم رو یادم رفت و از طرفی چهار ناراحت هم بودم . پنج تا دیر وقت بیدار بودم و شش گوشی هم دم دستم بود و هفت به اورژانس کانون هم مراجعه نکردم . 
گاهی اینجور وقتا بلند میشم میرم اب میزنم به صورتم اما اینقدر تو حالت خواب و بیدار بودم خودمم متوجه نبودم چه اتفاقی داره میوفته.

سخته ولی دوباره تلاشم رو میکنم . میدونم که اگر کنار شما باشم حتی اگر تعدادی تلاش نافرجام هم داشته باشم حداقل تعداد دفعات به گناه افتادن خیلی کمتر میشه توی طول مدت یکسال .

رضا جان
حسابی ناراحت شدم. چون داشتی خیلی خوب پیش می‌رفتی. خودت هم حتما بیش از من ناراحت شدی.
اما بیا و به دید تجربه نگاهش کنیم که دفعه بعد قرار نیست این مشکل به این صورت رخ بده.

من تو نقل قولت ۷ تا چیز رو قرمز کردم. این‌ها رو خودت نوشتی و چقدر هم خوب نوشتی.
از الان باید مراقب این‌ها باشی که دفعه بعد از این موارد آسیب نبینی.

مثلا همون بحثی که گفتی‌ آیا لازم بود بحث بشه؟ تو بحث چقدر حرص خوردن مجاز بود؟ چقدرش رو خارج شدی و بعد ناراحتی ایجاد کرد؟
میشه پیشگیری کرد؟ اگه نه، راه آسیب ندیدن از اون چی هست؟
به این‌ها فکر کن. 

زودی دوباره به روزهای پاکی بالا می‌رسی و قله‌های پاکی رو فتح می‌کنی. 

ممنون از مشارکت دوستانم در خصوص گفتگوی هفتگی
زندگی آزاد، افرا و رضا رهجوی عزیز. 

صحبت‌ها بسیار خوب و مفید بود. 

(1399 دي 8، 21:55)زندگی آزاد نوشته است: [ -> ]سیم کشی مغزی به نظرم همون ناخودآگاه هست

قبلا یه پست در همین مورد نوشته بودم ( این پست )

ما یک لوح خالی توی ذهنمون داریم که هر چیزی ورودی بدیم همون چیز اونجا حک میشه و زندگی ما رو به اون سمت میکشونه 

ما میتونیم توسط یک سری از کارها این لوح (ناخودآگاه) خودمون رو پر کنیم از همون چیز هایی که خودمون دوست داریم

الان در جهان به قدرت این بخش از وجودمون پی بردن که و از ابزار های خیلی زیادی سعی میکنن به این قسمت دسترسی داشته باشن و اونو تغییر بدن

مثال یکی از این ابزار ها موسیقی های سابلیمینال هست که یک سری از جملات رو مستقیم به ناخودآگاه ما وارد میکنه بدون اینکه ما متوجه بشیم که در خواب هم میتونیم ازشون استفاده کنیم

ابزار دیگه اینه که ما جملات تلقینی رو خودمون با توجه به نیازمون طراحی کنیم و تکرار کنیم

موضوع بعدی همون مواردی هستند که آرمین جان اشاره کردن و طراحی مجدد محیط اطرافمون هست

(1399 دي 9، 10:03)افرا نوشته است: [ -> ]نوشتن یه راه ارتباطیه خیلی خوب با ناخوداگاهه چون که مفهوم ها و اطلاعات به بهترین و دقیقترین شکل منتقل میشن.
ولی فکر کردن اینطور نیست... یعنی من اگه بیام فکرامو مرور کنم ارتباط خیلی ضعیفی با ناخوداگاهم برقرار کردم ولی در نوشتن اینگونه نیست.
کارهای دیگه ایی مثل رانندگی هم توسط ناخوداگاه کنترل میشن ولی راه ارتباطی نیستن. به جز یک موردی که الان به ذهنم رسید مثل نگه داشتن
بوق چند ثانیه که در رانندگی مفهوم ناسزا رو میرسونه! 


میبینید که راه بهتری نسبت به نوشتن وجود نداره. طیف وسیعی از کلمات رو در اختیار داریم که بین ما و ناخوداگاهمون مشترکه...
فرقی نداره توی چه کاغذی مینویسید.فقط در شرایط محیطیه آروم باشه و تند تند بنویسید .سعی کنید زیاد فکر نکنید و رگباری بنویسید.
بعد از چند خط در مورد مثلا اثرات بد خ.ا تازه ذهن گرم میشه برای فرمان دادن.

(1399 دي 9، 18:27)RezaRahjoo نوشته است: [ -> ]من اگر بخوام نظرم رو راجب موضوعی که در رابطه با کاهش وسوسه شدن و تغییر مسیر نورون های مغزی ( عادات روزانه ) بگم و خدا رو شکر تونستم همه ی نظرات رو بخونم 
راستش دوتا راهی که آرمین عزیز گفت واقعا من خودم با پوست و گوشتم لمس کردم تاثیرشون رو و همین طور بحث ارتباط با ضمیر ناخوداگاه که افرا عزیز گفت .
خود من به شخصه مشکلم اینه کار درست رو میدونم همیشه چیه یا انگیزش رو ندارم یا حسش رو یا ارادش رو که واسه به دست اوردن این موارد معمولا یا شرایط محیطیم رو تغییر میدم مثلا کمتر تو خونه میمونم یا شرایط درونیم رو مثلا چشامو میبندم یا یه جایی با خودم خلوت میکنم و از چند ثانیه تا چند دقیقه سعی میکنم با صحبت با خودم ،خودم رو راضی به انجام کار درست کنم.

(1399 دي 9، 18:33)RezaRahjoo نوشته است: [ -> ]خودم اگر بخوام بگم که کدوم کارها تاثیرات بیشتری داشته روم .
مثل مقایسه قدرت اصلحه اینجوری بیان میکنم :
۱_ نگاه نکردن به سایت های مستهجن . ( خود این نگاه نکردنه خودش کلی بحث داره که چطور میشه دوری کرد ) //قدرت : ۹۰ از ۱۰۰
۲_ انگیزه و امید و هدف گزاری شخصی برای خودم جوری که هر روزی که بیدار میشم بدونم چی میخوام و چکار میخوام بکنم //قدرت : ۸۰ از ۱۰۰
۳_ نماز و ارتباط با خدا با اینکه اصلا ادم مذهبی نیستم و تو کل عمرم همیشه از ادم هایی که پشت مذهب تمام کارای بدشون رو قائم میکنن بدم میومده و این واسم باعث یه موضع گیری اشتباه شده بود //قدرت ۷۰ از ۱۰۰
۴_کم کردن دنیای مجازی حتی برای استفاده درست // قدرت ۶۰ از ۱۰۰
۵_ کمتر خونه موندن و تو شرایط و حالی که محیط گناه رو بهم یادآوری میکنه // قدرت ۵۰ از ۱۰۰

این‌ها هم اصول پاکی بود که علیرضای عزیز نوشت و دوست داشتم این‌جا مجدد قرارشون بدم:

(1399 دي 9، 10:04)Alireza98 نوشته است: [ -> ]

• جذابیتهای پاکی و شور شوق اون کمرنگ نشه بمرور زمان.
  

• مرزهای خطر و خط قرمزها بمرور نادیده گرفته نشه و عادی سازی نشه.
  

• در هر شرایط روحی که قرار گرفتم این کار پناهگاه و منبع آرامش نیست.
  

سلام
دوباره همه چی از اول...سیاه...سیاه...سیاه
همه چی خراب شد
لذت یه ماه پاکی از بین رفت
خدایا کمکم کن
خسته شدم
حالم از خودم بهم میخوره

دوباره افکار ناجور...ترس....ازدواج......اقتصاد....تنها موندن......همه همه همه ....دیوانه ام کرده
دوباره کشوند منو سمت این کار

Mr Degaresh ا/ 11 دی  99 /0 روز

خدایا کمکم کن این سه ماه آخر سال رو پاک بمونم....
شاید فردا افتادم مردم...نمیخوام با احساس گناه لحظات آخر عمرم سپری بشه


از اون تعداد ماه هایی که کنار اسمم هست حالم بهم میخوره....همشون اینجوری تیکه تیکه بدست امود و هیپ وقت مثل آدم خودمو کنترل نکردم

(1399 دي 11، 16:19)Mr Degaresh نوشته است: [ -> ]سلام
دوباره همه چی از اول...سیاه...سیاه...سیاه
همه چی خراب شد
لذت یه ماه پاکی از بین رفت
خدایا کمکم کن
خسته شدم
حالم از خودم بهم میخوره

دوباره افکار ناجور...ترس....ازدواج......اقتصاد....تنها موندن......همه همه همه ....دیوانه ام کرده
دوباره کشوند منو سمت این کار

Mr Degaresh ا/ 11 دی  99 /0 روز

خدایا کمکم کن این سه ماه آخر سال رو پاک بمونم....
شاید فردا افتادم مردم...نمیخوام با احساس گناه لحظات آخر عمرم سپری بشه


از اون تعداد ماه هایی که کنار اسمم هست حالم بهم میخوره....همشون اینجوری تیکه تیکه بدست امود و هیپ وقت مثل آدم خودمو کنترل نکردم

شکست رو به فال نیک بگیر:ث،یه معلمی داشتم دوران دبیرستان (معلم دین و زندگی بود) یه حرف جالبی گفت فارغ از دیدگاه مذهبیش،فکر کنم حرف درستی هست،می گفت(نقل به مضمون) وقتی گناه کردید و قند تو دلتون آب شد اونوقته که باید بترسید و اونوقته که باید وحشت کنید از چی؟از کی؟از خودتون چون دارید به طرز خطرناکی غرق میشید،از آینده ای که یک آدم غرق شده خواهد ساخت و از گذشته ای بر جا خواهید گذاشت.
حالا داداش گلم شما که این حد از تنفر رو نسبت به کارت داری و خودت هم از این وضع بیزاری وقتشه آرامش رو به قلبت برگردونی دوباره شروع کنی،به قول سعدی:
با همه دردم امید درمان است/که آخری بود آخر شبان یلدا را

(1399 دي 11، 11:28)RezaRahjoo نوشته است: [ -> ]سلام به دوستانی از جنس محبت
رضا رهجو / ۱۱ دی / شروع روزهای خوب 

به نظر خودم دلیل این که این اتفاق افتاد این بود که دیشب به خاطر مشغله کاری و بحثی که داشتم نمازم رو یادم رفت و از طرفی ناراحت هم بودم . تا دیر وقت بیدار بودم و گوشی هم دم دستم بود و به اورژانس کانون هم مراجعه نکردم . 
گاهی اینجور وقتا بلند میشم میرم اب میزنم به صورتم اما اینقدر تو حالت خواب و بیدار بودم خودمم متوجه نبودم چه اتفاقی داره میوفته.

سخته ولی دوباره تلاشم رو میکنم . میدونم که اگر کنار شما باشم حتی اگر تعدادی تلاش نافرجام هم داشته باشم حداقل تعداد دفعات به گناه افتادن خیلی کمتر میشه توی طول مدت یکسال .

ماشالاه به این تحلیل...
اینطوری خوبه ، خیلی خوب میدونیم باید چکار کنیم و اشتباه قبلی رو تکرار نکنیم....

نقل قول: افرا من که علاقه زیادی به خوردن در همه حالات دارم. خصوصا در زمان‌های درد و خشم. با یه بسته تخمه یا چند دونه بادام هندی سعی می‌کنم خودم رو آروم کنم.  

منو تو باشیمو یه یخچال پر از خوراکی!

نقل قول: چیزی به چهار ماه پاکیت نمونده.

نظرت چیه گروه رو شام بدی؟  

شام واقعی که دادم چند بار به خاطرش ولی کسی دلیلشو نمیدونست

بزار فکر کنم ببینم اینجا چی بدم کیف کنیم

نقل قول: دوباره افکار ناجور...ترس....ازدواج......اقتصاد....تنها موندن......همه همه همه ....دیوانه ام کرده

دوباره کشوند منو سمت این کار

برادر هروقت احساس خطر کردی حتما با یکی صحبت کن چون در 90 درصد مواقع نیاز به یک شخص دیگه داره...

اصلا همینجا بنویس.

حتی اگه مساله یه بار حل شد و دوباره چند روز بعد اون احساس ترس اومد بازم بگو که صحبت کنیم.

منم بعضی وقتا یادم میره مقایسه نکنم و از چیزایی که دارم لذت ببرم.....

عادت بدیه اینارو پشت هم بندازیم.
.......................

اقا چی میشه این دفه گردهمایی رو بتونم بیام؟! همش یادم میره!   

یادت بمونه ، یادت بمونه ، ساعت 8 تا 9 ، یادت بمونه ، یادت بمونه ، ساعت 8 تا 9 ،یادت بمونه ، یادت بمونه ، ساعت 8 تا 9 

اینطوری یادم میمونه

(1399 دي 11، 15:04)آرمین نوشته است: [ -> ] 
رضا جان
حسابی ناراحت شدم. چون داشتی خیلی خوب پیش می‌رفتی. خودت هم حتما بیش از من ناراحت شدی.
اما بیا و به دید تجربه نگاهش کنیم که دفعه بعد قرار نیست این مشکل به این صورت رخ بده.

من تو نقل قولت ۷ تا چیز رو قرمز کردم. این‌ها رو خودت نوشتی و چقدر هم خوب نوشتی.
از الان باید مراقب این‌ها باشی که دفعه بعد از این موارد آسیب نبینی.

مثلا همون بحثی که گفتی‌ آیا لازم بود بحث بشه؟ تو بحث چقدر حرص خوردن مجاز بود؟ چقدرش رو خارج شدی و بعد ناراحتی ایجاد کرد؟
میشه پیشگیری کرد؟ اگه نه، راه آسیب ندیدن از اون چی هست؟
به این‌ها فکر کن. 

زودی دوباره به روزهای پاکی بالا می‌رسی و قله‌های پاکی رو فتح می‌کنی.  

راستش شاید تو این مدت و تا حالا اینقدر ناراحت نشده بودم از این اشتباه و حسرت روزهای خوبی که جمع کرده بودم و به باد رفتن رو نخورده بودم اینقدر .
خیلی حیف شد . واقعا سخت بود برام باورش بعدش که تموم شد .
واقعا بعدش حتی یه اپسیلون از مزه ی لذت واهی و کاذبش نه تنها زیر زبونم نمونده بود بلکه کلی از روز های خوبم رو که بعنوان داشته هام لذتش رو میبردم هر لحظه و لذت پایداری داشت برام از بین برد .

سلام

شاین(چکاوک)/۰۴

نکته خاصی برا توضیح دادن نبود که بگم.

سلام
هفتتون مشتیه یا نه 
تفریحاتتون چطور؟؟ رو به رشدین
۱۰۰ البته
هومان هستم با ۸ روز خوب 
۲ روز دیگه به اولین checkpoint مونده
قوی کنار همیم 
فعلا اروم باشید
از جمعتون هم لذت ببرید 
Peace out

آخرین بار /۸آذر/۳۴ روز خوب

آخرین بار /هفته دوم /سبز

(1399 دي 11، 16:19)Mr Degaresh نوشته است: [ -> ]سلام
دوباره همه چی از اول...سیاه...سیاه...سیاه
همه چی خراب شد
لذت یه ماه پاکی از بین رفت
خدایا کمکم کن
خسته شدم
حالم از خودم بهم میخوره

دوباره افکار ناجور...ترس....ازدواج......اقتصاد....تنها موندن......همه همه همه ....دیوانه ام کرده
دوباره کشوند منو سمت این کار

...

دگرش جان 

به نظر من باید دست از سرزنش کردن خودت برداری عزیز جان با سرزنش و تاسف و حسرت کار به جایی نمیشه برد اینا همش ابزار کار شیطان هست برای به انحراف کشاندن ما 

باید دقیق بشینی روی مشکلاتت تمرکز کنی بعد ببینی آیا خ ا میتونه در حل اون مشکلات کمکی بهت بکنه یا فقط یک عاملی هست که جلوی حل کردنشون رو میگیره 

روز ها همینجوری داره پشت سر هم میره و عمر هم دست ما نیست تو سابقه 19 ماه پاکی رو داری باید بهش افتخار کنی نه اینکه ازش ناراحت بشی 

اینو بدون تک تک روز هایی رو که برای پاک بودن تلاش کردی هدر نرفته و همش تجربه هست و اینکه حداقلش تونستی زمان بین هر لغزش رو طولانی تر کنی که خودش خیلی خوبه 

پس پیش به سوی پاکی قهرمان 

#تاعیدپاک 

(1399 دي 11، 23:31)RezaRahjoo نوشته است: [ -> ]راستش شاید تو این مدت و تا حالا اینقدر ناراحت نشده بودم از این اشتباه و حسرت روزهای خوبی که جمع کرده بودم و به باد رفتن رو نخورده بودم اینقدر .
خیلی حیف شد . واقعا سخت بود برام باورش بعدش که تموم شد .
واقعا بعدش حتی یه اپسیلون از مزه ی لذت واهی و کاذبش نه تنها زیر زبونم نمونده بود بلکه کلی از روز های خوبم رو که بعنوان داشته هام لذتش رو میبردم هر لحظه و لذت پایداری داشت برام از بین برد .

رضا جان

راستش خیلی ناراحت شدم از اینکه لغزش داشتی ولی وقتی در مسیر پاکی وارد شدی اینو بدون که توقف معنی نداره 


پس دوباره شروع کن این بار با تجربه بیشتر سعی کن اولا پاکی رو اولویت اول زندگیت قرار بدید در مرحله بعد خیلی بیرحمانه عوامل تحریک رو از زندگیت حذف کن 


لذت پاکی خیلی خوبه و وقتی کسی این لذت رو بچشه دیگه نمیتونه رهاش کنه  

پیش به سوی پاکی قهرمان 

(1399 دي 12، 1:19)shine نوشته است: [ -> ]سلام

شاین(چکاوک)/۰۴

نکته خاصی برا توضیح دادن نبود که بگم.

شاین عزیز 

خیلی عالی داری پیش میری 

تبریک میگم قهرمان سرو قامت 

(1399 دي 12، 3:46)هومان نوشته است: [ -> ]سلام
هفتتون مشتیه یا نه 
تفریحاتتون چطور؟؟ رو به رشدین
۱۰۰ البته
هومان هستم با ۸ روز خوب 
۲ روز دیگه به اولین checkpoint مونده
قوی کنار همیم 
فعلا اروم باشید
از جمعتون هم لذت ببرید 
Peace out

هومان جانِ مشتی 

دقت کردی با هم داریم پیش میریم مثل اینکه با هم شروع کردیم 

خوشحالم که این دور رو با هم میریم هومان جان 

(1399 دي 12، 8:54)آخرین بار نوشته است: [ -> ]آخرین بار /۸آذر/۳۴ روز خوب

آخرین بار /هفته دوم /سبز

آخرین بار عزیز


خیلی عالیه 


ماشالله به 34 روز پاکت 


ماشالله به هفته سبزت  

زندگی آزاد / 4 دی 99 / 8 روز خوب

هفته دوم سبز

این هفته هفته سم زدایی بود برای من   مثل روز های اول پاکیم خیلی بیرحمانه با عوامل محرکم برخورد کردم و از زندگیم حذفشون کردم 

شکر خدا اون حالت های خواب آشفته که اول هفته داشتم داره کم رنگ تر میشه  ولی کل هفته رو استراحت داشتم و آموزش ها رو دنبال نکردم   

خبر خوب اینه که فردا مسابقه  شروع زندگی خوب شروع میشه    و من قراره عادت سحرخیزی رو شروع کنم البته امروز جمعه پیشواز رفتم و 6 صبح بیدار شدم 

امروز صبح زود بیدار شدم نماز اول وقتمو خوندم و دعای عهد هم خوندم   بعدش شروع کردم و تمرین هام رو انجام دادم که خیلی عالی پیش رفت 

ما بر عهدی که بستیم استواریم #تاعیدپاک 

سلام