کانون

نقل قول: افرا جان شمام مگه مکانیکی؟
فکر میکردم پزشکی یا همچین چیزایی خوندی

اگه مقاله منظورته که هنوز هیچی، 
اگرم موضوعش رو میخوام، روی کنترل سیستم های چندمتغیره کار میکنم، مثل ستون تقطیر پالایشگاه که همزمان باید چندتا چیز که روی هم اثر مستقیم دارن (مثلا فشار یا دبی سیالات مختلف) رو باهم کنترل کنم.
دقیق تر بگم با یه سرچ همه آمار زار و زندگی ام در میاد  

  درست فکر میکردی پزشکی میخونم ولی قبلا برق هم خوندم. ولی برای کارام خیلی کشیده شدم به سمت دستگاهای صنعتی دیگه با همه 

میتونم کار کنم...

ولی بیشتر سیستم کاریم به ساخت و تولید میخوره!   

احساس میکنم سیستمای ستون تقطیر پالایشگاه جز چیزایی نباشه که بشه تنهایی با هزینه ی شخصی کار کرد... چنین مباحثی نیاز به همکاری 

دانشگاه یا ارگان های دیگه داره...

برای همین همیشه چیزای کوچیکتر رو انتخاب میکنم که نیازی به کسی نباشه برای ساخت و تولیدش...

البته داستان تو فرق داره و طرحت کمک میکنه به کسایی که میخوان دستگاه رو ارتقا بدن.

اونا باید ارزش کارتو بدونن و بخونن پیاده کنن...

خط اخرو هم راس میگیا   همین الان یه چیزی برا مهدوی نوشتم یهو دیدم اینطوری قشنگ مشخص میشه دانشگاهم کجاست!

کامل بنویسی خودت که هیچی استاد راهنما و اینچیزات و در ادامه ادرس خونتون هم میاره!

نقل قول: افرا؟!
مگه رشته ات پزشکی نبود؟ 

اینجوری بخوایید ادامه بدید منم میرم مکانیک ها 

   نه بابا مکانیک نیستم ولی دوسشون دارم....

خب مهدوی جان بیا با مکانیک خودرو شروع کنیم  ماشین چیا دارید؟ حتی تو کوچه هم میشه موتور تعمیر اساسی کرد!  

..............................

نقل قول: 2 ســـــــــــــــال

ماشالاه جناب خان.... چه خوشگل میشه اینطوری مینویسی

..............................


دیگه مجبورم به خاطر بهتر شدن حالم مصرف خوراکی های شیرین رو بذارم کنار...

نیم ساعت بعد از خوردن این چیزا تحریک خیلی قوی میشه...

چون مجبور بودم هی کتاب بخونم تنها تفریحم شده بود خوردن اشغال!  

باورم نمیشه تو یه سال اندازه 5 سال پیر شدم...

ادم به خودش هم ظلم میکنه کلی عذاب وجدان میگیره....

هنوز خیلی کارا داریم...

پر قدرت شروع کنیم امروز بهترین روز باشه.

افرا/16 شهریور/189 روز

سامان 79 / 23 اسفند 99 / 1 روز پاک
خدایا شکرت 

سلام 

نقل قول: جناب خان  / 17 اسفند 97 /  2 ســـــــــــــــال + 7 روز خوب    

جناب خان بی نظیری رفیققققققققق 
آخه چقدر آدم میتونه خوب و درجه یک باشه 
ان شاءالله جشن سه سالگی و چهار و پنج سالگی پاکیت 

نقل قول: همین الان یه چیزی برا مهدوی نوشتم یهو دیدم اینطوری قشنگ مشخص میشه دانشگاهم کجاست! 
کامل بنویسی خودت که هیچی استاد راهنما و اینچیزات و در ادامه ادرس خونتون هم میاره! 

 

نقل قول: خب مهدوی جان بیا با مکانیک خودرو شروع کنیم  ماشین چیا دارید؟ حتی تو کوچه هم میشه موتور تعمیر اساسی کرد!  

همیشه دوست داشتم یه اتوبوس بگیریم بعد تبدیلش کنیم به یه خونه اتوبوسی 
واسه سفر خیلی کیف داره 

نقل قول: باورم نمیشه تو یه سال اندازه 5 سال پیر شدم...

داداش مراقب خودت باش 
ما همش یه دونه افرا داریم 

نقل قول: افرا/16 شهریور/189 روز

پاکیت خیلی مبارکککک  

(1399 اسفند 24، 16:58)Saman79 نوشته است: [ -> ]سامان 79 / 23 اسفند 99 / 1 روز پاک
خدایا شکرت 

اولین روز پاک مبارککککک
راستی
نظرت چیه توی مسابقه پاکی شعبان هم شرکت کنی؟
بالای صفحه کانون اطلاعیه اش رو زدن؛ فردا هم اولین روزشه
شاید اگه توی یه جمع بخواییم برای پاکی تلاش کنیم نتیجه بهتری بگیریم
تا الآن 45 نفر شرکت کردن

نقل قول:

به نام خدا

-------------------------------------------------

powerful /  اسفند 19 /  5 روز خوب

-------------------------------------------------

Powerful / خ.ا /  19 اسفند / 5 روز عالی

Powerful /  پ  /  7 اسفند  / 17 روز عالی

Powerful /دست/  19 اسفند /  5 روز عالی

-------------------------------------------------------------

تلاش های گذشته

1)5 روز    2) 4 روز  3) 11 روز

پاورفول پنج روز اول مبارکککگ
میگم
الآن ما دهه و چله و سده داریم
میشه به پنج روز بگیم پنجه؟!
پنجه پاکیت مبارک  

سلام 
شارمین / 22 اسفند / 2 روز خوب 

امروز یه ذره سخت گذشت، 
فک نمیکردم روز دوم وسوسه شروع شه ، 
دلیلش هم این بود که یه ساعت توی خونه تنها شدم، و انقدر توی تنهایی این کار رو کردم، مغزم شرطی شده ، 
یعنی مثلا ظهر میفهمم غروب کسی خونه نیست، از ظهر تو ذهنم غوغاست بین فرشته ی خوب و بد! 
نزدیک غروب هم که میشه ضربان قلبم میره بالا، مثل کسی که میخواد دزدی کنه ، تمرکز ندارم
همش تو فکر اینم که کی تنها میشم و چیکار میخوام بکنم، 
حتی خیلی هاش ناخودآگاهِ ها ، یعنی بدون این که خودم بخوام نقشه اش رو هم چیدم، 

امروز این اتفاق نیفتاد، 
حتی صفحه ی پورن رو هم باز کردم ولی بعدش بستمش و رفتم مشغول یه کاری شدم، 
یه ربع بعد دوباره وسوسه شدید شد و دوباره تا مرزش رفتم ولی همش یاد حنیف افتادم، 
گفتم بی خیال .. 
ارزش نداره 

الان خیلی حس بهتری دارم،
وسوسه اش هم فقط چند ثانیه هست ها ، 
اون چندثانیه به خیر بگذره فشار کمتر میشه

سلام دوستان

 Mr Degareshا/ 19 اسفند  99 /5 روز خوب


خدایا نا امیدی رو ازم دور کن....خدایا فقط برای 24 ساعت منو پاک نگه دار

برنامه ریزی فشزده خیلی بهم فشار آورده، به خاطر شرایط کرونا یه جورایی دورکار شدم و همش خونه ام. از طرفی رشته تحصیلی من مکانیکه(البته نه مکانیک خودرو) و تو همین حیطه مشغولم

ولی به برنامه نویسی همش علاقه داشتم. دیدم فرصت خوبیه یواش یواش در کنار کار اصلیم به این حوزه هم وارد بشم مثل طراحی سایت. چند وقته استارت زدم و با آموزش ها جلو میرم. راستش به در آمد رسیدنشم برام مهمه برای همین خیلی به خودم فشار میارم و ساعات زیادی پشت کامپیوترم.
نمیدونم کار درستی هست یا نه....درسته رشته تحصیلیم نیست ولی واقعا علاقه دارم

ولی گاهی نا امید  میشم که نکنه این وقت گذاشتنها الکی باشه

خلاصه، هم یه چیزهایی رو تو رشته اصلیم در حال یادگیریم و جلو بردنش و این برنامه نویسی و همین طور زبان به صورت تفریحی تا یادم نره و یه خرده ساز و یه مقدار دوچرخه سواری در هفته(که خیلی کم انجام میدم شاید یک یا دو بار)

میترسم این برنامه ریزی فشرده اذیتم کنه چون گاهی به شدت خسته میشم. ولی به یادگیری طراحی وب برای شغل دوم نیاز دارم












سوره مبارکه توبه آیه

نقل قول: همیشه دوست داشتم یه اتوبوس بگیریم بعد تبدیلش کنیم به یه خونه اتوبوسی 

واسه سفر خیلی کیف داره 

اینکه مکانیک نیست... رسما میشه نجاری!

نقل قول: حتی صفحه ی پورن رو هم باز کردم ولی بعدش بستمش و رفتم مشغول یه کاری شدم، 
یه ربع بعد دوباره وسوسه شدید شد و دوباره تا مرزش رفتم ولی همش یاد حنیف افتادم، 
گفتم بی خیال .. 

قطعا وقتی به اینجا میرسی یعنی نیازه که سریعتر انرژی رو ببری بالا...هدفها رو مرور کنی...

یه لبخند بزنی دوباره شروع کنی  

نقل قول: پورنگ/ 18 اسفند 99/ 7 روز خوب

ماشالاه پورنگ

اصلا یه جوری میشم وقتی میبینم یکی تقریبا تازه شروع کرده و اینقد خوب میاد بالا...

به خودم میگم افرا کار تو صد سال طول کشید

پورنگ جان پرچم رو بالا نگه دار

..........................

یه پست از خانما داشتم میخوندم نمیدونم کجاست الان ، در مورد تنها بودن و نداشتن دوس پسر و اینا بود. وقتی خوندمش خیلی تعجب کردم!

میگفتم پس چطوری ما اینقد تنها میمونیم!

فکر کنم بیوفتم تو سلول انفرادی هم هیچ اتفاقی برام نیوفته!

سر همین قید همه ی به ظاهر دوستان رو زدم!

روش ارتباطم رو تغییر دادم...

اینطوری که من فقط به کسایی که بهم وفادارن اهمیت میدم.

هرکی که باهام کاری نداره حتی اگه دوسش داشته باشم میگم بره گمشه!  

ذره ایی دیگه رو دل خودم پا نمیذارم بیام به کسی که دوسم نداره پیام بدم! 

اینکار از دیشب یه حس ازادی بهم داده خیلی خیلی خوبه...

انگار دارم پرواز میکنم!

مورد بعدی اینه که برای ترک کردن و زندگیه جدیدم تقریبا از همه ی منابعم استفاده کردم...

دیشب حساب کردم این ترک کردن به صورت کلی 35 میلیون برام هزینه داشت!

قبلا ورزشکار خیلی خوبی بودم... ولی این مدت از تمام ظرفیت بدنم استفاده کردم الان علائم اولیه سرطان پوست دارم!

دوستام فیلتر شدن و اونایی موندن که واقعا دوستمن!

تا اینجاش که خیلی بد بود الان همه میگن چرا اصلا ادامه دادی اگه قبلا بهتر بودی!

نکته همینجاست...

ادم برای به دست اوردن یه چیزی هزینه ی سنگین میده ولی یه عمر ازش استفاده میکنه...

دیشب باز برگشتم دنبال ورزش کردنم دوباره قراره سنم همینجایی که هست بمونه...

ما راه خیلیییییییییی طولانی تری داریم...قرار نیست به خاطر 6 ماه کل عمر رو از دست بدیم...

یکم عقبگرد میکنیم به جاش با سرعت بیشتری بقیه عمر رو میریم جلو....

افرا/16 شهریور/190 روز...

(1399 اسفند 24، 20:22)شارمین نوشته است: [ -> ]

وسوسه اش هم فقط چند ثانیه هست ها ، 

اون چندثانیه به خیر بگذره فشار کمتر میشه

(1399 اسفند 25، 9:14)افرا نوشته است: [ -> ]

نقل قول: همیشه دوست داشتم یه اتوبوس بگیریم بعد تبدیلش کنیم به یه خونه اتوبوسی 

واسه سفر خیلی کیف داره 

اینکه مکانیک نیست... رسما میشه نجاری!

نقل قول: حتی صفحه ی پورن رو هم باز کردم ولی بعدش بستمش و رفتم مشغول یه کاری شدم، 
یه ربع بعد دوباره وسوسه شدید شد و دوباره تا مرزش رفتم ولی همش یاد حنیف افتادم، 
گفتم بی خیال .. 

قطعا وقتی به اینجا میرسی یعنی نیازه که سریعتر انرژی رو ببری بالا...هدفها رو مرور کنی...

یه لبخند بزنی دوباره شروع کنی  

نقل قول: پورنگ/ 18 اسفند 99/ 7 روز خوب

ماشالاه پورنگ

اصلا یه جوری میشم وقتی میبینم یکی تقریبا تازه شروع کرده و اینقد خوب میاد بالا...

به خودم میگم افرا کار تو صد سال طول کشید

پورنگ جان پرچم رو بالا نگه دار

..........................

یه پست از خانما داشتم میخوندم نمیدونم کجاست الان ، در مورد تنها بودن و نداشتن دوس پسر و اینا بود. وقتی خوندمش خیلی تعجب کردم!

میگفتم پس چطوری ما اینقد تنها میمونیم!

فکر کنم بیوفتم تو سلول انفرادی هم هیچ اتفاقی برام نیوفته!

سر همین قید همه ی به ظاهر دوستان رو زدم!

روش ارتباطم رو تغییر دادم...

اینطوری که من فقط به کسایی که بهم وفادارن اهمیت میدم.

هرکی که باهام کاری نداره حتی اگه دوسش داشته باشم میگم بره گمشه!  

ذره ایی دیگه رو دل خودم پا نمیذارم بیام به کسی که دوسم نداره پیام بدم! 

اینکار از دیشب یه حس ازادی بهم داده خیلی خیلی خوبه...

انگار دارم پرواز میکنم!

مورد بعدی اینه که برای ترک کردن و زندگیه جدیدم تقریبا از همه ی منابعم استفاده کردم...

دیشب حساب کردم این ترک کردن به صورت کلی 35 میلیون برام هزینه داشت!

قبلا ورزشکار خیلی خوبی بودم... ولی این مدت از تمام ظرفیت بدنم استفاده کردم الان علائم اولیه سرطان پوست دارم!

دوستام فیلتر شدن و اونایی موندن که واقعا دوستمن!

تا اینجاش که خیلی بد بود الان همه میگن چرا اصلا ادامه دادی اگه قبلا بهتر بودی!

نکته همینجاست...

ادم برای به دست اوردن یه چیزی هزینه ی سنگین میده ولی یه عمر ازش استفاده میکنه...

دیشب باز برگشتم دنبال ورزش کردنم دوباره قراره سنم همینجایی که هست بمونه...

ما راه خیلیییییییییی طولانی تری داریم...قرار نیست به خاطر 6 ماه کل عمر رو از دست بدیم...

یکم عقبگرد میکنیم به جاش با سرعت بیشتری بقیه عمر رو میریم جلو....

افرا/16 شهریور/190 روز...

ممنون از دلگرمیت افرا جان

سلام
یک فروند آبتین هستم
با2596روز پاکی

سلام



شارمین جان
همه چیزایی رو که گفتی هممون تجربه کردیم
شرطی شدیم
منم دقیقاً همینجوری بودم
حتی اگه خونواده توی رفتن دیر میکردن عصبی میشدم و بهشون میگفتم ملت منتظرتونن (اظهار خوبی برای رسیدن به بدی!)
پاوفول حقیقت رو گفت
وسوسه همیشه هست
اما تفاوت توی رويکرد خواهد بود
قوی تر میشیم
بیخیال میشیم
شرطی نخواهیم بود
پاورفول اوایل که اومد دلش میخواست فقط به یک هفته برسه اما الآن قشنگ میگه بدون لغزش تا 20 روز میرم
این خیلیه ها
اراده اش قوی تر شده
امیدوارتر شده
قطعاً شارمین هم موفق خواهد شد




دگرش جان
دوست خوب و درجه یک
واقعاً باید سر پا بایستم و تشویقت کنم
بابت این همه تلاش و امید
داداش من سررشته ای توی این تخصص هایی که نام بردی ندارم اما، اگه میدونی که این حرفه جدید اگه بهش برسی و یادش بگیری و اجراش کنی کمکت خواهد کرد و اوضاع بهتر خواهد شد چرا که نه؛ تلاش کن؛ این خستگی ها به شد ارزشمنده
داداش به نظرم با افراد بیشتر مشورت کن، مشاوره برو، تحقیق کن، ارزیابی کن تا به نتایج واضح تری برسی
خیلی از مشاغل، مراحلشون یه روتین میتونه باشه اما تفاوت افراد موفق توی این شغل ها میبینی یکی دوتا نکته خیلی ریییز هست که وضعیت رو کلی تغییر میده
برای همینه که میگم خیلی مشورت کن
و اینکه
داداش جان؛ اگه به کارت ایمان داری و میدونی داری کار درستی انجام میدی پس ادامه اش بده
شما داری زبان تمرین میکنی و دوچرخه سواری میکنی
هرچند به میزان کم اما این مسئله داره تفاوت ایجاد میکنه بین دیروز و امروزت
5 روز پاک مبارک
چقدر خوشحالم کردی 




Poorang جان
یک هفته پاک مبارکککک
خیلی عالیه خیلی
فقط سه روز تا جشن 10 روز پاکی
داداش میتونی در کنار اعلام وضعیت، یه چند خطی از وضعیت اون روز یا این روزای خودت بنویسی
کمکت میکنه یه کم خودتو از انرژی منفی یا مثبت تخلیه کنی




افرا جان
بعضی وقتا مجبوریم تصمیمی که گرفتی رو توی زندگی پیاده کنیم
منم چند سالیه دارم کم و بیش اجراش میکنم اما نتیجه اش تنهایی زیاده
و اینکه
مراقب باش نزدیکترین افراد رو با این قاعده از دست ندی
نگران اون علائم هم نباش
شاید التهابی چیزی باشه؛ مثل خال میمونه؟!
نمیدونم
ولی میدونم اگه بری دکتر میگه جیزی نیست و یه دارویی میده و خلاص
190 روز پاک مبارک




Powerful جان
پس شما هم اینجوری سرکوب میکنی
من نیز هم
البته من اولش باهاش کنار میام:

" بمیرم الهی! کاش میتونستم کمکت کنم اما میبینی که هَندم بنده!(اونایی که اهل سریال دیدنن میدونن چی گفتم  ) 
برو گورتو گم کن تا رنده ات نکردم؛ برو  "

البته من سرمو سریع تکون میدم بعد فکرمو مشغول یه کاری میکنم
سری قبل هم آرمین گفت ذکر بگو واقعاً هم جواب داد
خیلی خوب بود
چون تو رو یاد خدا میندازه و اگه بهش تمرکز کنی طبیعیه که وسوسه هم شدتش کمتر میشه



آبتین جان
چ چ چ چ چ چنننندددد؟
الآن یعنی میشه 7 سال و 40 روز
آقا ما خودمونو میکشیم به 40 روز برسیم شما میری میایی میبینیم 40 تا روز جابه جا کردی
اینه پهلوون اینه
خداییش خیلی کیف میده ببینی دوستات دارن برای پاکی تلاش میکنن خیلی حی عالی داره

دریل/ 24 اسفند / 0
روزای خوب منم میرسه.