سلام
سفیر بهشت / در حال تلاش
من یه روانشناسم
وقتی بقیه منو میبینن باید همه مشکلاتشون یادشون بره
از این به بعد حال بد برای من از هر گناهی بدتره
اولویت حال خوب خودمه
یه جوری غصه هامو فراموش میکنم که انگار هیچوقت نبودن
من باید هم اندازه مشکلاتم انرژی مثبت داشته باشم
و دارمش
دیگه هرگز خودمو سرکوب نمیکنم
من 19 سالمه و مثل هر جوونی نیاز به لذت بردن از زندگی دارم
تا الان خودمو سرکوب کردم ولی هیچی درست نشد
از این بعد فیلم میبینم هرجوری دلم خواست
اهنگ گوش میدم هرجوری دلم خواست
به هیچکسم ربطی نداره
اولویت اولم حال عالی خودمه ولاغیر
خیلی زشته که یه روحانی بزرگوار برگرده به یه جوون بگه که من نمیخوام نا امیدت کنم ولی مشکلت خیلی بزرگه
اونم جوون تلاشگری مثل من
شما راه خودتو برو منم راه خودمو
[...]
هرکاری کردم باز ازم ایراد گرفتن
دیگه هیچی جز خودم برام مهم نیست...
چه حرف یه بچه کوچیک
چه حرف یه روحانی بزرگوار
سلام
شکست های متوالی...
دیگه کاری از دست خودم برنمیومد
به سرم زد برم حرم حضرت معصومه و کمک بگیرم و دیروز یه مسافرت نصف روزه رفتم قم و اومدم
ان شاء الله که از دست از دست و پا زدن بردارم
کارما / 3 روز خوب
سلام رفقا
چون تمدید نکردم حضورم تو گروه رو فکر کنم اجازه صحبت کردن ندارم
فقط اومدم عرض ادبی کنم و سلامی داشته باشم خدمتتون
اوضاع پاکیم که مثل همیشه خراب !
ولی اوضاع روحی و روانیم و ... خداروشکر خوب
انشالله دوباره اراده کنم شرکت کنم تو کانون تا از دست این سریال گناه راحت بشم
نقل قول: افرا جان
461 روز پاک مبارکت داداش
داداش همین خوشمزیجاته که میلیون ها آدم رو به خاک سیاه نشونده نمیتونن وزن کم کنن
یادمه رژیم گرفته بودی... اره؟!
ماها بلاهای عشق خوراکی میباشیم
آرمین هم خوراکی زیاد داره...اون بسته های مغز بادوم و پسته و ایناش رو یادمه
کارما چه کار خوبی کردی....سفر رفتن چه کوچیک چه بزرگ تاثیر خیلی خوبی داره...
ماهم باید ازین حرکات بزنیم...
انشالاه که میری جای جدید و جای پات سفت میشه که درگیری هات ، مسائلی جدا از خ.ا و کنترل کردن باشه....
امیدوارم تنش هایی که داشتیم دیگه تموم شده باشه و کسانی که درگیرش بودن یه نفس راحت بکشن
امروز هی میخواستم برای سایلنت ویس بنویسم باز اعصابم خورد میشد میرفتم بیرون...
مهدوی راست میگه که آروم باش
بازگشت به خاک عزیز خیلی خوش اومدید
-----------
امروز رسما هیچی درس نخوندم...
درگیری های ذهنی شروع شده بودن...منم یه جایی تنها بودم...
احساس میکردم که باید بین درس خوندن همراه با احتمال بالای لغزش و بیرون رفتن و کار فیزیکی کردن یه کدوم رو انتخاب کنم...
که گزینه ی دوم انتخاب شد...
وقتمو از دست دادم ولی خب محکم کاری بود دیگه...
اگه میموندم درس میخوندم هم میدونم زیاد نمیخوندم
یه روز دیگه هم با پاکی گذشت...
سلام به همگی
امیدوارم که حالتون خوب باشه.
دوست داشتم راجب این مسئله با هم صحبت کنیم.
این که چطوری می تونیم از تفکر،برای ترک کردن استفاده کنیم.
همه از این مسئله رنج می بریم که بعد مدتی که توبه می کنیم و شروع می کنیم ترک کردن،دوباره میل به خ ا برمیگرده،تا جایی که فشار زیاد میشه و تسلیم میشیم.
به نظر من و طبق تجربه ای که قبلا داشتم،میشه از تفکر برای رفع این مشکل استفاده کرد.
تفکر کار راحتی نیست،از این نظر که نیاز هست وقتی رو براش قرار داد و تنبلی نکرد،وگرنه با حالت خوابیده هم میشه انجامش داد.
من سابقه ترک ۹ ماهه و یک سال و نیمه داشتم با تفکر.البته تفکر به مقدار کم.شاید اگه بیشتر فکر می کردم.الان هنوزم پاک بودم.بیشتر از روی تنبلی انجام ندادم.
نظر شما چیه.
داداش مهدوی،اینم صحبت من.هی گفتی حرف بزن.بیا
سلام دوستان.
دیوار / 1 آذر / 21 روز خوب
اراده / ۲۱ آذر / یک روز خوب
نمیدونم چرا بعد از یکی دو سال دور بودن از فضای ترک و رکورد های بالای ۲۰۰ روز یکدفعه وارد شکست های سریالی شدم ...
خستگی روحی و جسمی شاید دلیل مهمی براش باشه
و الان که فکر میکنم روش من اشتباه بوده
من با سرکوب نیاز و به فراموشی سپردن اون و پناه بردن به کار زیاد ب مدت دو سال تونستم ازش دور باشم ....
درست همون جایی که فکر میکردم ریشه اعتیاد درونم خشک شده فهمیدم که نه !
ممکنه آدم تا ده ها بار در مدت کم دچار گمراهی بشه
بدترین چیز برام اینه که خدا منو داره میبینه ??
حس گناه
و اما باید روی خودم کار کنم
باید همه تجربه های گذشته رو بکار بگیرم
و مراقبت کنم از خودم
(1400 آذر 23، 1:16)آقای اراده نوشته است: [ -> ]اراده / ۲۱ آذر / یک روز خوب
نمیدونم چرا بعد از یکی دو سال دور بودن از فضای ترک و رکورد های بالای ۲۰۰ روز یکدفعه وارد شکست های سریالی شدم ...
خستگی روحی و جسمی شاید دلیل مهمی براش باشه
و الان که فکر میکنم روش من اشتباه بوده
من با سرکوب نیاز و به فراموشی سپردن اون و پناه بردن به کار زیاد ب مدت دو سال تونستم ازش دور باشم ....
درست همون جایی که فکر میکردم ریشه اعتیاد درونم خشک شده فهمیدم که نه !
ممکنه آدم تا ده ها بار در مدت کم دچار گمراهی بشه
بدترین چیز برام اینه که خدا منو داره میبینه ??
حس گناه
و اما باید روی خودم کار کنم
باید همه تجربه های گذشته رو بکار بگیرم
و مراقبت کنم از خودم
سلام
قطعا کار کردن و دوری از گناه به هر وسیله برای تو خوب بوده و چیز بدی نیست.
این که تونستی بوسیله ی کار از خ ا دور بمونی لطف خدا بوده قطعا.
اونایی هم که بیکار هستن باید حتما برن سر کار.
درسته که با کار کردن ازش دور بودی,ولی هنوز محبت و علاقه ی به خ ا هنوز باهات بوده که تو اون مدت باید روش کار می کردی.
حالا هنوز هم دور نشده.روی این تمایل غلط کار کن.سعی کن با تفکر و عبرت گرفتن,احساس نفرت و انزجار از خ ا و عواملش رو در دل خودت بکاری.
از پسش بر میای.فقط کافیه براش وقت بزاری
دقیقا صحبت شما درسته
من پاک بودم ولی روی خودم کار نکردم
لطف خدا بود این دوران
فقط ترسم ازینه که خدا لطفشو ازم بگیره
چون خیلی کمکم میکنه
خیلی دوستش دارم و اصلا نمیخوام در مقابلش گناه کنم
اما این کار واقعا ریشه عصبی داره ...
از خدا میخوام مسیرو برام هموار کنه تا بتونم با شناخت و آگاهی ازین کار فاصله بگیرم
خدا هیچ وقت ما رو رها نمی کنه،هیچوقت.
الان بیکاری؟
همین الان هم میتونی روی خودت کار کنی.
آگاهی و شناخت.با تفکر می کنی بدستش بیاری.
چرا تفکر نمی کنی؟بشین هر روز نیم ساعت،یا یک ساعت فکر کن.
که خ ا چه کار کرده باهات.چه فرصت هایی رو ازت گرفته.یا وقتی ترک کرده بودی چه نفع هایی بردی.
یا اگه ترک می کردی چی میشد.
اینا کمک می کنه شناخت و نفرت پیدا کنی از خ ا
دریل/ 14 اذر/ 8 روز خوب
اقا من باشگاه هم دارم میرم واسه همین خیلی حالم بهتره. به نظرم این انرژی جنسی بیاد تو بازوها بهتر ازینه که هدر بره.
حیف بهترین روزای عمر ادم که با خ.ا هدر بره. اینا رو برا خودم میگم تا حواسمو بیشتر جمع کنم. حیفِ منه، حیف جوونه.
خیلی گلید
کارما /4 روز خوب
نقل قول: کارما چه کار خوبی کردی....سفر رفتن چه کوچیک چه بزرگ تاثیر خیلی خوبی داره...
ماهم باید ازین حرکات بزنیم...
انشالاه که میری جای جدید و جای پات سفت میشه که درگیری هات ، مسائلی جدا از خ.ا و کنترل کردن باشه....
آره واقعا
حالا جدا از اون بحث زیارت و اینا مسافرت خیلی تو روحیم تاثیر داره مخصوصا سفر های کوچولو و نصف روزه
که باید کلی تو خیابون منتظر اتوبوس وایسی بعد ظهر رو هم تو ساندویچی های کوچولو و نسبتا کثیف بگذرونی
همش عجله داری و به هیچ جا نمیرسی
مسافرت های اینجوری رو به سفر های مفصل و گنده ترجیح میدم
دانشگاه هم که فعلا فقط استرسشو دارم
حد اقل خوبی که دانشگاه داره اینه که بهت یه کار برا انجام دادن و بیکار نبودن میده
سلام
امیدوارم حالتون خوب باشه
عرفان جان
داداش عزیز حرف مجید درسته. ببین ممکنه ذهنت هنوز این رو نپذیرفته که میشه تا 40 روز یا 100 روز یه سره پاک بود. فکر کنم اکثراً این وضعیت رو دست کم یه بار تجربه کردیم
برای همین، قدم های کوچیک باید برداشت. مجید تونست به 40 روز برسه، منم قبلاً با این روش به 111 روز رسیدم؛ قبل از ما هم افراد زیادی بودن که به بیشتر از اینها هم رسیدن. پس میبینی که عملی هست فقط کافیه بهش پایبند بود.
در رابطه با جمله ات؛ درست میگی. حداقل دلیلش اینه که سال ها خ.ا کردیم به جایی نرسیدیم هیچ اوضاعمون هم بدتر شد. توی ساده ترین حالت ممکن میشه گفت که بیا بذار زندگی بدون خ.ا رو تجربه کنیم، شاید بهتر بود!(میدونم خیلی کودکانه و بی معنا بود ولی به عنوان اولیه ترین دلیل گفتمش)
من میتوانم جان
گل خودتی، گلاب تویی، آفتاب و مهتاب هم تویی
آقا مهتاب فقط برای قافیه بود نه هیچی. منظور ما رو بگیرید دیگه
امیدوارم حال خودت هم عالی باشه
پاکیت ابدی
مهدی راد جان
داداش پاکیت خیلی مبارکککککککک
ان شاءالله که همیشگی باشه
کارما جان
چه حرکت جالبی زدی
برعکس خودت من چند ماه پیش که رفتم همه درها به روم بسته شد و دست خالی برگشتم
چه حس خوبی داشته این مسافرت کوچیک
منم خیلی این سبک سفر رو دوست دارم که غرق لحظه به لحظه سفر بشی
دانشگاه هم بذار خیالتو راحت کنم. ترم یک همش گشت و گذار تو دانشکده ها و جاهای مختلف دانشگاهه + کوهی از شیطنت
بعدش هم که جدی شد خود به خود آداپته میشی
ولی جداً تا میتونی از ترم یک لذت ببر وگرنه تبدیل به حسرت میشه بعداً
من همیشه از شیطنت و انرژی بالا خوشم میومد برای همین بهت توصیه میکنم اینقدر شیطنت کن که تا سال ها تو خاطره اساتید هم بمونی