سلام
حالتون چطوره؟
آخرین بار عزیز
چقدر دلم برات تنگ شده بود رفیق
ولی با چه تحفه ی نایابی برگشتی
150 روز پاک مبارک رفیق خوب
ان شاءالله که با تلاش و کوشش زیاد ابدی بشه
پاورفول گل
امروز عددت 1 بود؛ میخوام تا 10 روز دیگه دوتا 1 کنار هم باشن
تو قهرمانی
زندگی عزیز
تو بازه 30 تا 20 روز پیش، منم همینجوری بودم
واقعاً دیگه داشتم بیخیال میشدم اما خب؛ نقاط ضعفم رو کیپ کردم!
موقع خواب گوشی رو تو هال میذاشتم
تایم بعد از ظهر و عصر هم گوشی رو دور میکردم؛ چون مغزم بعد از تماشای چندین و چند فیلم! دیگه عادت کرده بود به محرک های تصویری و محرک ذهنی براش فایده نداشت!
این مسئله گرچه فاجعه بود برام اما خب؛ از یه جهت دیگه کمک کننده بود چون من کنترل نگاه رو تونستم بگیرم دستم
ای بابا همش تعریف از خود شد
داداش دوباره شروع کن؛ نشد؟ دوباره؛ نشد؟ دوباره و دوباره و دوباره تا آخرش به خواسته ات برسی
مجید جان
ای ول بهت که داری مثل بازی شطرنج وسوسه ها رو کیش مات میکنی
چه عکس قشنگی
فقط روش یه کاور پلاستیکی شفاف و بیرنگ(کیسه پلاستیکی شفاف و بیرنگ) بکش و چندتا سوراخ درش ایجاد کن که هم رطوبت محیط کشت حفظ بشه هم تهویه صورت بگیره؛ هر وقت خاک خشک شد آبیاری کن، آبیاری هم زیاد نباشه که هسته نپوسه؛ امیدوارم هم خیلی عمیق نکاشته باشی (در حد یک سانت زیر خاک کافیه)
ادامه بده که به امید خدا این پاکی طولانی باشه
پورنگ بینظیر
بابا ای ول داری
23 روز درخشانی که منبعشون یه آدم درخشانه
یازهرا جان
12 روز پاک مبارک قهرمان
آخه یه نفر چقدر میتونه خوب باشه که تو هستی
لایت ورکر عزیز
تو دو راهی نمون رفیق
دنبال روشنایی برو
هر دو نفری که دارن تو رو به دو سمت مختلف میکشن خودتی
هزار نفر هم که باشن خودتی
نفر هم نیستن
وسوسه اند!
یه وسوسه تو رو به سمت بد میکشه و بهت میگه:
با یه بار امتحان که دنیا خراب نمیشه؟
سیب سرخ و شیرین گناه رو بهت میده و میگه میل کن که خوشی در همین است و بس!
غافل از اینکه همین که این سیب رو گاز میزنی میبینی تلخ تر و سیاه تر و بدتر از این سیب نیست
(نمیدونم چرا حس فیلم سفید برفی بهم دست داد
)
و یه وسوسه خوب که بهت میگه نرو اون طرف؛ چون تو متعلق به اون خوی بد نیستی؛ چون تو فطرتت پاکه فقط چند سال رو اشتباهی توی سمت تاریک و بد گذروندی اما اصلت پاکه؛ به یاد بیار ایامی رو که از فرط داشتن حس پوچی و بی ارزشی و بی فایده بودنی که حاصل خوردن همین سیب مسمومه
تو دوران بد رو تجربه کردی؛ دیدی که سرتاسر بدی و سیاهی و تاریکیه و ازش فرار کردی اومدی سمت روشنا
پس خودتو غرق پاکی کن تا همه اون احساسات تا کیلومترها ازت دور شن
هنوز اول راهه
هنوز رگه هایی از اون سیاهی رو تو وجودت حس میکنی
اما هرچی بیشتر قدم برمیداری؛ میبینی که راحت تر و رهاتر از قبل شدی
البته این لازمه اش اصلاح سبک زندگیه
که خب؛ گفتی استارتش رو زدی
پس برو جلو و پشت سرتو نگاه نکن
آقا کسی رو که از قلم نینداختم؟!
آخه چند روز قبل فراموش کردم برای پاورفول چیزی بنویسم و روز بعدش همش تو فکر بودم