1401 فروردين 13، 9:10
(1401 فروردين 12، 23:44)Askari نوشته است: [ -> ](1401 فروردين 12، 17:43)Nimra نوشته است: [ -> ]سلام بچه ها
من دیشب شکستم متاسفانه.
میخوام از حس و حالم بگم، شاید اون کسی که الان در شرف شکسته، یا خیلی از رکوردش گذشته و یادش رفته این حالتی ها رو یادآوری بشه واسش
چه حسی دارم؟ خیلی بد، خیلی. مال یه دیقه است. دیشب اتفاق افتاد. ساعت ۳ صبح. با پورن.
از صبح که پا شدم روی دندهی چپم. یه حس بیقراری. واقعا حس میکنم مثلا مواد نرسیده بهم. کاملا علائم قطع مصرف دارم.
و عجیب حساس شدم به "زن" !
حاجی پورن خیلی بده. دوباره دقیقا همونجوری شدم. زن میبینم، یاد اون تصاویر می افتم و دلم میخواد گوشی رو بکنم دهنم. زن ! زنان! اصلا این کلمه هام برام تحریک کنندن. یه جور بدیام اصلا. انگار شدید تشنمه یا گرسنمه .. ولی نمیدونم چمه، بی قرارم. دور خودم میچرخم. انگار تب دارم، ولی ندارم. انگار مثلا عجله دارم برم یه جایی و دیر شده و میخوام همه چی سریع تموم شه. بی حوصله ام. چیز میز از دستم میافته. سر صبونه یه ذره چایی ریخت از دستم. یه اه بلند گفتم. از همونایی که بابام میگه و خیلی بدم میاد. بلند و طولانی.
و صحنه ها از جلو چشمم نمیرن. پسر الان واقعا این حس و دارم که میخوام بمیرم برای ازدواج! یعنی اگه الان یکی بود جلوم، حاضر بودم بهش سجده کنم!! بعدش پاشم چاقو بندازم هاراگیری کنم جلوش چون ارضای جنسی جواب نمیده دیگه!! همش صحنه هایی که دیدم میاد جلوی چشمم. نفسم کند میره بالا پایین.
و جالبه این حجم از تغییر از دیروز تا حالا. دیروز بالای بالا بودم. ۴ ۵ ساعت کار کردم انرژی فووول. میگفتم من از پس هرکاری برمیام. هیچ حس خاصی هم نداشتم. میگفتم ببین چقد راحت ۳ روز گذشت. بعد تو خیابون میرفتم میگفتم نکنه واقعا مشکل از منه و من معتادم که به بقیه نگاه می کنم و به خاطر من از نصف انسان های مملکت میخوان خودشون و بپوشن !
و الان همممهاش رفت. از صبح اصلا افسرده ام. از همون لحظهای که پا شدم. روضهی نمیشه گرفتم و فعل بدبخت بودن و صرف میکنم! هیچ کاری نکردم.
دو سه ساعت نشستم ببینم چجوری میشه تو گوشی و لپ تاپ، دسترسی به پورن و بست. آخرش بی خیال شد چون گفتم خوب با بدبختی اینوری روبستی. اون یکی رو میخوای چیکار کنی؟ لپ تاپ مامان و میخوای چیکار کنی؟ ذهنت و میخوای چیکار کنی؟ تو برای پورن به هیچ چیز نیاز نداری. کافیه چشم هاتو ببندی!
حالم خیلی بده خلاصه.
هی چیز بین احساس بد و عذاب وجدان، استرس، بی تابی، بی قراری، اعصاب خرد و غیره
سلام. منم خودم توی ترکم و خیلی هم اطلاعاتم بالا نیس اما خواستم یه تجربه ای رو بگم بهت ، وقتی توی یه جای خلوت هستی و کم کم فکرت داره میره بسمت اینکه اون کار رو انجام بدی ، یه راه حل خیلی آسون هست ، سریع اون محل خلوت رو ترک کنی و از خلوتت بیای بیرون. امیدوارم بتونه کمکت کنه.
دقیقا علی جان
خودمم رسیدم بهش
وسوسه مال آدم ساکنه