(1399 دي 11، 16:19)Mr Degaresh نوشته است: [ -> ]Mr Degaresh ا/ 11 دی 99 /0 روز
خدایا کمکم کن این سه ماه آخر سال رو پاک بمونم....
شاید فردا افتادم مردم...نمیخوام با احساس گناه لحظات آخر عمرم سپری بشه
از اون تعداد ماه هایی که کنار اسمم هست حالم بهم میخوره....همشون اینجوری تیکه تیکه بدست امود و هیپ وقت مثل آدم خودمو کنترل نکردم
دگرش مرد روزهای سخته.
فکرهات رو بنویس دگرش جان روی کاغذ.
برای هر کدوم یه رویه و راهکار در بیار.
منتظر روزهای خوبت هستیم.
(1399 دي 11، 23:31)RezaRahjoo نوشته است: [ -> ]راستش شاید تو این مدت و تا حالا اینقدر ناراحت نشده بودم از این اشتباه و حسرت روزهای خوبی که جمع کرده بودم و به باد رفتن رو نخورده بودم اینقدر .
خیلی حیف شد . واقعا سخت بود برام باورش بعدش که تموم شد .
واقعا بعدش حتی یه اپسیلون از مزه ی لذت واهی و کاذبش نه تنها زیر زبونم نمونده بود بلکه کلی از روز های خوبم رو که بعنوان داشته هام لذتش رو میبردم هر لحظه و لذت پایداری داشت برام از بین برد .
رضا جان همین خیلی جای شکر داره که مزه گناه زیر زبونمون نره.
این خودش یه نعمت روحانی هست که داری. خدا رو شکر.
به امید خدا با رفع نواقص بهترینها نصیبت میشه. ما کنارت هستیم داداش عزیز.
(1399 دي 12، 9:42)زندگی آزاد نوشته است: [ -> ]زندگی آزاد / 4 دی 99 / 8 روز خوب
هفته دوم سبز
این هفته هفته سم زدایی بود برای من مثل روز های اول پاکیم خیلی بیرحمانه با عوامل محرکم برخورد کردم و از زندگیم حذفشون کردم
شکر خدا اون حالت های خواب آشفته که اول هفته داشتم داره کم رنگ تر میشه ولی کل هفته رو استراحت داشتم و آموزش ها رو دنبال نکردم
خبر خوب اینه که فردا مسابقه شروع زندگی خوب شروع میشه و من قراره عادت سحرخیزی رو شروع کنم البته امروز جمعه پیشواز رفتم و 6 صبح بیدار شدم
امروز صبح زود بیدار شدم نماز اول وقتمو خوندم و دعای عهد هم خوندم بعدش شروع کردم و تمرین هام رو انجام دادم که خیلی عالی پیش رفت
ما بر عهدی که بستیم استواریم #تاعیدپاک
احسنت به این زندگی آزادی که ما داریم.
با عوامل محرک باید بیرحمانه رفتار کرد نفسشون رو گرفت.
برخورد شدید.
دعوا و بزن بزن.
آره پس چی.
زندگی جان، زندگیت روز به روز نورانیتر.
خوشحالم بابت هفتهی سبزت.
(1399 دي 12، 18:42)Alireza98 نوشته است: [ -> ]سلام
Alireza98 / 5dimah /yek hafte paaak
امروز آزمون دادیم ،، نمیشه قطعی گفت خوب یا بد ،، من راضیم ،،، هر چی که قبلا خوندم و قبل آزمون مرور داشتم جواب دادم ،، تعدادی هم که مطالعه نبود و به مرور نرسیدم بی جواب ،،، تخصصی هامون اینقد ساده بود درحد جای خالی را پر کنید
از سنجش بعید بود همچین سوالای ... ولی دمش گرم سرجلسه بروبچ کلی حال کردن با این سوالا .... حتی جواب چندتا از سوالا رو با مطالعه ای که دیروز تو اتوبوس تو راه داشتم تونستم درست بزنم....
به هرحال باقدرت تر روبه جلو ....
تو جاده ام و آنتن موبایل ناقص ،، اگه نت داشتم میپیوندم به گردهمایی....
به به. علیرضا هم ترکوند که.
یه هفته پاک رو با یه امتحان خوب برای ما آورده. جانمی جان.
خیلی خوشحال شدم داداش جان. به امید خدا نتیجه همونی بشه که لایقش هستی.
اومدم پروفایلت ازت بپرسم امتحان چی شد دیدم اینجا نوشتی.
انشالله گردهمایی هم برسی.
گردهمایی گروه سرو
ساعت 20 الی 21
دوستانی که به گردهمایی اومدن
۱- حاضریشون رو بزنن.
۲- حال و احوالشون رو بگن.
۳- موضوع و دغدغهای که دوست دارن امشب در موردش صحبت بشه.
تا ساعت 20:15 صبر میکنیم که بچهها جمع بشن
و
گردهمایی ساعت 20:15 شروع میشه.
درود به همگی
ایندفه دیگه یادم نرفت چون اون تکرار رو چند بار گفتم دیگه کوک شدم که بیام...
ارمین اب پرتقال گرفتم ببیا بزنیم بر بدن!
سلام. حاضرم. مخلص آقا آرمین و همه رفقا
3/دی/9روز
امروز ذهنم هزار جا رفته. و اوضاع خیلی پیچیدست.
اما وضعیت سبز.
سلام درود بر بروبچ حاضر بویژه داداش آرمین عشق
هستم ولی با قطع و وصل تو اتوبوس با سرعت صدتا
عه عه عه امشب جمعمون اوکییه داداش افرا داداش رهگذر amoor
درود رهگذر عزیز
چطوری برادر؟
منظورت ازون افکار چیزاییه که یهو به ذهن میان مثل تصورات یا حالت دیگه اییه؟
چون برای منم میاد ازین چیزا بدون اینکه بخوام. انگار الکی خودش فعال میشه.
امور و علیرضا جان خوش اومدید
سلام به
افرا
رهگذر
امور
علیرضا
خوش اومدید همگی
موضوع رو بذاریم افکار جنسی خوبه بچهها؟
رهگذر پیشنهاد داد.
امور هم شاید نیاز به کمک داشته باشه.
امور دوست داری صحبت کنی؟
(1399 دي 12، 20:18)،رهگذر، نوشته است: [ -> ]سلام عزیز
همون افکاری که صبح ها وقتی از خواب بیدار میشی و هنوز تو رختخوابی مثلا صبح جمعه که دیر بیدار میشی...
یا افکاری به قول خودت یکدفعه میاد...
فک کنم تقریبا همه با این افکار سروکار دادن و دغدغه همه است بخاطر همین گفتم موضوع گردهمایی باشه
آره بحث خوبی هست رهگذر جان.
راستش من مدتی هست خیلی از کانالهای ذهنی منتهی به فکرهای بد رو بستم. هر چیزی که بخواد اندکی وسوسه ایجاد کنه.
به آرامش خیلی خوبی رسیدم. این افکار دیگه نیستن.
تو خیابون سر پایین.
اینستا در حد بسیار کم اگه هفتهای وقت بشه.
یکی از قدمهامون باید این باشه که باز هم بررسی کنیم محیط اطرافمون رو.
کجاها هنوز عامل تحریک باقی مونده که از بین نبردیم یا براش کاری نکردیم.
نقل قول: خوش بگذره مسافرت.
اوکییه ،، فقط داداش آرمین همچین از اون مسافرتای تفریحی سیاحتی زیارتی و... نبود
برا آزمون باید میومدم مرکز استان ،،، الان دارم برمیگردم
نمیدونم دیگه واقعا سیستم مغز و بدن میتونه قبول کنه حتی طرحواره های رو هم فراموش کنه؟ ،،، جنسیت جزیی از هویت ما هست آخه
(1399 دي 12، 20:18)،رهگذر، نوشته است: [ -> ]سلام عزیز
همون افکاری که صبح ها وقتی از خواب بیدار میشی و هنوز تو رختخوابی مثلا صبح جمعه که دیر بیدار میشی...
یا افکاری به قول خودت یکدفعه میاد...
فک کنم تقریبا همه با این افکار سروکار دادن و دغدغه همه است بخاطر همین گفتم موضوع گردهمایی باشه
راستش هیچی به ذهنم نمیرسه برای اینکه که کاری کنم که کلا نباشه.ولی وقتی میاد هرچی سریعتر بیخیالش میشم.
حتی بعضی وقتا سرمو یه تکون محکم میدم انگار که میخوام همرو بریزم بیرون!
یه بار جلو بقیه حواسم نبود این کار کردم
ولی اگه بقیه راهی دارن که کمک کنه خیلی خوب میشه اجرا کنیم.
عه الان یادم افتاد.
وقتی غذاها و خوراکی های خیلی شیرین میخورم این حالت بدتر میشه.
ولی نمیدونم چطوریه وقتی خرمالو میخوردم خیلی کم میشد!
(یکم عجیب بود ولی بارها امتحانش کردم انگار جواب میداد)
یه مورد دیگه هم خیلی فکر کنم بهم کمک کرده، از دو ماه پیش خیلی جدی تصمیم گرفتم در زمان اومدن این افکار، درنگ نکنم و ادامه ندم.
با افکار همراهی نکنم.
این کار رو واقعا کردم.
بعد از یه مدت دیگه واقعا نیومدن.
یا خیلی خیلی کمتر اومدن.
میخوام بگم که جدیت داشتن و عدم همراهی در لحظه وقوع این افکار باعث میشه هم اون فکر در اون لحظه محو بشه
هم به مرور زمان کلا محو بشه.
آرمین جان.
امروز از اون روز هاییه که بواسطه همین افکار جنسی میخواستم خودمو قانع کنم که باید خ. ا کنم. خنده دار اینجاست که فکر میکردم از این به بعد یک روز در هفته خ. ا میکنم.. با خودم گفتم بعید میدونم فرصت ازدواج و رسیدن به رابطه ی سالم به این زودی ها واسم پیش بیاد... به هر حال یاد حرف استادی افتادم که گفت خ.ا مثل اینه که گرسنه هستی و به غذا دسترسی نداری وبه جاش کاغذ بخوری. گفتم که نمیخوام کاغذ بخورم. میخوام از منجلابی که توی این 12 سال توش گیر افتادم بیرون بیام. اصلا همه این حرف ها غلط.. حداقلش اینه که یه جور دیگه از زندگی رو تجربه میکنم..
درباره افکار جنسی.. عمده افکار واسه من ریشه اش توی پ. و. ر. ن هاییه که میدیدم. همه اش توی سرمه. و رژه میره...
نقل قول: به آرامش خیلی خوبی رسیدم.
این یه آزادی نابی هست که همراش آرامش میاره
چه حالی میده